✨﷽✨
#تلنگر
#تفکر
به راستی #کجائیم
به #کجا می رویم
امروز صدای آهنگهای لس آنجلسی آنقدر بلندست که فریادهای #حاج_مهدی_باکری بگوش نمی رسد !!!
امروز دلاوری های #حاج_حسین_خرازی را فراموش کردند !!!
امروز اخلاص و ساده زیستی و قهرمانی های #حاج_احمد_کاظمی روایت نمی شود !!!
امروز همه #حاج_ابراهیم_همت را با اتوبان #همت می شناسند !!!
امروز نام #شهید را برای اینکه بچه ها خشونت طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام نگین و جاوید و ... می گذارند !!!
امروز ستارگان هالیوود آنقدر زیادند که دیگر کسی ستارگان درخشان ایران را نمی بیند !!!
امروز همه به دنبال کسب نام هستند و گمنامی فقط برای #شهدا به ارث رسیده است !!!
امروز جانبازان موجی را از اجتماع دور نگه می دارند تا آسیبی به افکار عمومی نرسانند !!!
امروز کسی نمی داند، #حاج_مهدی_باکری در وصیت نامه خود از خدا خواسته بود جسدش برنگردد و تکه ای از زمین را اشغال نکند !!!
امروز کسی نمی داند، شب عملیات خیبر #حاج_مهدی_باکری، برادرش #حمید_باکری را جا گذاشت و رفت !!!
امروز کسی نمی داند #مهدی_زین_الدین، رتبه چهار کنکور سراسری را داشت !!!
امروز کسی نمی داند تکه های پیکر #شهیدی را درون #گونی برای خانواده اش فرستاده بودند !!!
امروز ساپورت پوش ها در جامعه خودنمایی می کنند و ارزش های دینی ما را به تمسخر گرفتند !!!
امروز اصلا #شهیدی نیست که بخواهد ما را ببیند!!!
امروز .........
#شهدا_شرمنده_ایم
💞سلامتی امام زمان #صلوات
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
@omolaemeh313
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ما_ملت_امام_حسینیم
✿'
~تـوگنـآهنڪن؛
ببینخداچجورۍحـٰالتـوجامیارھ!'
زندگیتوپرازوجودِخودشمیکنہ(:😍🌱
- عصبےشدی؟!
+نفسبکشبگو:(بیخیال،چیزیبگم ؛
امامزمانناراحتمیشھ؛☺️
- دلخورٺکردن؟!
+بگو؛ خدامیبخشہمنممیبخشم🌿.
پسولشکن!!😉
- تهمتزدن؟'
+آرومباشوتوضیحبدھوَ
بگو^^! بہائمہ[علیھالسلآم]همخیلیتھمتـٰازدن
- کلیپوعکسنآمربوطخواستیببینی؟!
بزنبیرونازصفحهبگو📲مولآمھمتـرھ!
- نامحرمنزدیکتبود؟!🚶🏻♂
+بگومھدیِفاطمھخیلےخوشگلترھ😌🖐🏻
بیخیالبقیھ ... !
زندگےقشنگتـرمیشھنھ؟!
#تلنگر⚡️/ #ترڪگناه🕊
@omolaemeh313
👌👌👌⬇️ این متن خیلی برایم #جالب بود. #حرفی_حق که #حمید_کثیری از جوانان انقلابی از قول دوست مرحومش در کانالش قرار داد. بخوانید و بخوانیم و #تلنگر بخوریم...👇👇👇
🔴 وقتی بچههای انقلابی نمیتوانند در یک گروه ۵۰ نفره که همه مثل هم هستند با یکدیگر بحث کنند و در نهایت، یک نفر میشود #بیبصیرت، دیگری #بیسواد و دیگری #ضدولایتفقیه؛
آن وقت میخواهند روی مردمی کار کنند که ۱۸۰ درجه تفاوت عقیده میانشان وجود دارد؟!
#صبر
#منطق
#استدلال
#نبرد_ما
@omolaemeh313
#تلنگر
🖌 تصور کن تمام این افراد در روز قیامت منتظر گرفتن حقشان از تو هستند
🖌 بخاطر دروغ ، بهتان ، غیبت ، خوردن مال مردم ، تمسخر دیگران ، ظلم ، تایید ظالمان ، خیانت و... که در دنیا انجام دادهای.
🖌 فقط یکی از آنها میتواند تمام نیکیها و حسنات تو را برای خود بگیرد و بقیه از بدیهایشان به تو میدهند و اینجاست که زیانبار میشوی.
🖌 نیازمند اندیشیدن و بازخواست خودت هستی.
☀️ @omolaemeh313
💅همه ی دغدغه اش شده بود ظاهرش.
👧🏻دختر کوچکش می گفت: مامان میای فقط یه کوچولو با هم بازی کنیم؟
اما مادر...
سه ساعت بود که جلوی آینه مشغول آرایش بود، آخر قرار بود یک ساعت برود بیرون! می گفت: یک لحظه آرام باش! مگر نمی بینی دارم آرایش می کنم؟!
مدتها بود که همسرش میخواست ماشین قدیمی اش را عوض کند، اما نمی توانست، چون او حتماً باید هر ماه به آرایشگاه می رفت و خرج های آنچنانی می کرد. هر هفته سر این موضوع با همسرش دعوا بود. همین چند وقت پیش ابرویش را یک مدلی زده بود ولی حالا باید می رفت آرایشگاه و عوضش می کرد، چون مدل دیگری مد شده بود. یک روز نبود که به شکل بینی اش فکر نکند. همه ی فکر و ذکرش شده بود اینکه یک جوری پولی جور کند تا بتواند عملش کند. حاضر نبود حتی یک بچه ی دیگر بیاورد، چون شنیده بود "با هر بچه زیبایی آدم کم می شود".
زیبایی برای زندگی بود،
اما او زندگی می کرد برای زیبایی.
⏱️اما زمان را نمی توان با لوازم آرایشی نگه داشت.
یک روز که بین همه ی این هیاهو ها رفت جلوی آینه، دید هر کرم پودری می زند، هر چقدر رژ را روی لبش خالی می کند، هر خط چشمی که می کشد... آن آدم قدیم نمی شود.
یک دفعه به خودش آمد و تازه فهمید چه اتفاقی افتاده...
۶۰ ساله شده بود . . .
لب و لوچه اش آویزان شد... از آینه کمی فاصله گرفت. تک دخترش دیگر نیازی به همبازی نداشت و حالا سر زندگی اش بود. همسرش پیر شده بود و دیگر حرفی از ماشین جدید نبود. خبری از سر و صدای نوه ها و عروس ها و داماد ها هم نبود. آری آخر "با هر بچه از زیبایی آدم کم می شود"...
یاد نماز هایش افتاد... نماز هایی که هر بار به یک بهانه آنها را نخوانده بود. یک بار به خاطر پودر ها و کرم های روی صورتش، یک بار به بهانه ی لاک ناخنش، یک بار...
نگاهش از توی آینه افتاد به کتاب های دست نخورده ی توی قفسه.
📖و بعد نگاهش خورد به قرآن.
اشک توی چشم هایش جمع شد...
یاد روزی افتاد که آیه ی عفاف را دیده بود، همان آیه ای که تویش خدا با مهربانی گفته بود زنها زینتهایشان را آشکار نکنند...
یک لحظه به فکر فرو رفت.
معلوم نبود با آرایش هایش برای نامحرمان، چند زندگی را سرد کرده بود.
معلوم نبود.
به مد های روز که روزی همه ی دنیایش بودند فکر کرد. یک لحظه حالش از فکر کردن به کلمه ی "مد" بد شد. اصلا چه کسی مد ها را تعیین می کرد؟ چه کسی برای ۳۰_۴۰ سال از زندگی او تصمیم گرفته بود؟ چرا باید به حرفِ کسی که نمی دانست کیست، دست توی ظاهر خدادادی اش می برد؟
چرا وقتی برای علم و اندیشه اش نگذاشته بود؟ چرا از زیبایی اش به جای خانه برای بیرون از خانه استفاده کرده بود؟
پس چرا برای زیبا کردنِ "روحش" کاری نکرده بود؟...
🪞دوباره در آینه به خودش نگاه کرد.
او تمام زندگی اش را برای زیبایی گذاشته بود و حالا زیبایی از دستش رفته بود.
راه توبه همیشه باز بود.
اما با خودش گفت:...
کاش این ۶۰ سال زندگی ام را کمی بیشتر صرف "زندگی کردن" می کردم!
✍دختران چادری
#تلنگر
#مد
#زیبایی_حقیقی_چیست؟
@omolaemeh313
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر⚠️
#اربعین
سیدالشهدا(ع) به خاطر نهی از منکر به قتلگاه میره....شما هم هی حسین حسین میگید و به هیچ قتلگاهی نزدیک نمیشید
@omolaemeh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️⚠️چی شد کارمون به اینجا کشید؟۲😔
📌تفاوت نسلی؛ از جنگ نظامی و انسانسازی در جبهه دفاع مقدس، تا #جنگ_شناختی و ولنگارسازی در عصر شبکههای اجتماعی
✍گرچه درکنار ریزشها باید رویشها را هم دید، اما لعنت خدا بر کسانی که راه نفوذ فرهنگی و رسانهای دشمن را هموار کردند!
#تلنگر
@omolaemeh313
╭═⊰🍂🌺﷽🌸🍂⊱━╮
💫🌟🌙#تلنگر 🌙🌟💫
🌺🍃
🍃
🌱مسجدی کنار مشروب فروشی قرار داشت و امام جماعت آن مسجد درخطبه هایش هر روز دعا می کرد : "خداوندا زلزله ای بفرست تا این میخانه ویران شود ."
روزی زلزله آمد و دیوار مسجد روی میخانه فرو ریخت . و میخانه ویران شد . صاحب میخانه نزد امام جماعت رفت و گفت : "تو دعا کردی میخانه من ویران شود پس باید خسارتش را بدهی !"
امام جماعت گفت : "مگر دیوانه شدی ! مگر می شود با دعای من زلزله بیاید و میخانه ات خراب شود !"
پس هر دو به نزد قاضی رفتند . قاضی با شنیدن ماجرا گفت : "در عجبم که صاحب میخانه به خدای تو ایمان دارد ، ولی تو که امام جماعت هستی به خدای خود ایمان نداری!!🌱
🍃
🌺🍃
https://eitaa.com/omolaemeh313