درون باغ، پر از مرغ آسمانی شد و فصل رویش گلهای ارغوانی شد میان همهمه های چکاوکان غریب هوای نغمه سرایی و باغبانی شد هنوز باز نبودند لاله ها در باغ که تیر آمد و دوران جانفشانی شد چقدر بال پرستو شکست در طوفان چقدر غنچه ی نشکفته بی نشانی شد چقدر بال شقایق کنار معبر خون نشست برسرمین،غرق روضه خوانی شد از آن به بعد دگر روضه ی علی اکبر میان حنجره ی باغ، جاودانی شد و مادری که همه عمر چشم بر در بود که مو سفید شد و قامتش کمانی شد هنوز آیه " امن یُجیب" می خواند و رفت نوبر این باغ و طی جوانی شد از آن ستبر جوانش ، نصیب این مادر فقط شکسته پلاکی و استخوانی شد ✅برگرفته از کتاب خورشید هور 🌹@omolbaninbahrami کانال شاعر ارزشی #ام‌البنین_بهرامی (ام.خزان)

آغشته خوناب کردی قلب ما را سردرگم و بی تاب کردی قلب ما را عمری همه در خواب خوش با بودن تو رفتی چرا ؟ بی خواب کردی قلب ما را سردار دلها! حاج قاسم! یادمان هست در شام غم ، مهتاب کردی قلب ما را احساس کمبود تو ما شعله ور کرد در عشق خود غرقاب کردی قلب ما را ناباورانه از زمین پرواز کردی در بهت و حسرت آب کردی قلب ما را بیت غزل اینگونه جاری شد که سردار رفتی و چون گرداب کردی قلب ما را ✅برگرفته از کتاب سردار دل ها 🍃🍃🍃🥀🥀🍃🍃🍃 @omolbaninbahrami 🍃🍃🍃🥀🥀🍃🍃🍃 کانال شاعر ارزشی #ام‌البنین_بهرامی (ام.خزان)

امشب به شهر دیده باران است سردار دریای غم در سینه مهمان است سردار بگذار تا خون گرید این چشمان خسته بعد از تو در این شعر طوفان است سردار هر واژه بوی قصه ای پر غصه دارد خواب غزل دیگر پریشان است سردار وقتی تو بودی در بهاران مانده بودیم انگار سوز یک زمستان است سردار بعد از تو تیری سینه ما را هدف کرد اما وطن ملک سلیمان است سردار اینبار هم درد تو درمان می شود زود چون نام پاک خاک ، ایران است سردار ✅برگرفته از کتاب سردار دل ها 🌹@omolbaninbahrami کانال شاعر ارزشی #ام‌البنین_بهرامی (ام.خزان)

دلی شکست و تنی در جزیره تنها شد و قطره قطره ی خونش نصیب دریا شد جواب ِ لشکر و گردان و تیپ را می داد میان دامن مجنون ولی معما شد کسی که ساحل امن هزار گردان بود اسیر حمله ی نیزار و هور و گرما شد اگر چه زخم به تن داشت، لیک با لبخند به شوق یار، برای سفر محیا شد شب و سکوت و تن زخمی اش چه هیهاتی که هور علقمه گشت و جزیره ماوا شد از این دلاوری و راز و رمز مجنونی علی معلم سربازهای فردا شد شکست ساقه گل، برگ برگ شد افتاد دوباره غنچه زد و از زمین شکوفا شد ✅برگرفته از کتاب خورشید هور 🌹@omolbaninbahrami کانال شاعر ارزشی #ام‌البنین_بهرامی (ام.خزان)

ما از رخ خورشیدها تابش گرفتیم ما از شهیدان درس آرامش گرفتیم با خون پاک و سرخ هر سرو رشیدی ما سالهای سال آسایش گرفتیم ماندیم با این ابرهای عاشق باد پای کلاس عشق تا بارش گرفتیم در مکتب خون شهیدان خدایی همچون زمین رمل ما رانش گرفتیم خون شهیدان خط قرمزهایمان شد چون از همین خط سال ها دانش گرفتیم دشمن ببیند بارها با شوق بسیار با یاد صد آلاله رزمایش گرفتیم با هر که در این عرصه عزم جنگ دارد ما هم برای جنگ آرایش گرفتیم ✅برگرفته از کتاب خورشید هور 🌹@omolbaninbahrami کانال شاعر ارزشی #ام‌البنین_بهرامی (ام.خزان)

فاطمیه آمد و سردار ، رفت همچو زهرا در شبی غمبار ، رفت سینه اش بی تاب و قبل از گفتن روضه داغ در و دیوار ، رفت اشک می افتاد از چشمش و با درد پهلو و تب مسمار ، رفت حاج قاسم! مالک اشتر که داشت صد نشان از وادی پیکار ، رفت گفته بود این فاطمیه نیستم ما همه در خواب و او بیدار ، رفت داغ زهرا در دل ما بود و باز سوختیم اینبار، چون عمار ، رفت ✅برگرفته از کتاب سردار دل ها 🍃🍃🍃🥀🥀🍃🍃🍃 @omolbaninbahrami 🍃🍃🍃🥀🥀🍃🍃🍃 کانال شاعر ارزشی #ام‌البنین_بهرامی (ام.خزان)