eitaa logo
اشعار ام‌البنین بهرامی (ام.خزان)
2.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
448 ویدیو
1 فایل
ام‌البنین بهرامی - شاعر - دارای ۱۱ اثر چاپ شده در ایتا: https://eitaa.com/omolbaninbahrami در سروش: https://splus.ir/omolbaninbahrami
مشاهده در ایتا
دانلود
نور باران است اینک آسمان از ولایت می دهد ما را نشان وحی آمد بوسه زد جان نبی شاه بیت شیعه می گردد علی شهد ایمان ریخت در کام غدیر تا ابد جاوید شد نام غدیر تا ابد شاه نجف مولای ماست سید و سالار و هم آقای ماست ساخت پیغمبر جهازان را چو فرش دست مولا رفت تا بالای عرش از لبش "من کُنتُ مولا"جان گرفت درد هجرانش کمی درمان گرفت گفت بعد از من هدایت با علیست هم علی و هم وصی و هم ولیست شد منور چشم شیعه با غدیر عید در عید است قربان تا غدیر غرق شادی شد رخ ماه نبی مرتضی شد حافظ راه نبی شیعه تا دنیاست دینداری کند حُبِ مولا تا ابد یاری کند تا علی والی این دنیای ماست راه ما راه صحیح انبیاست حُبِ پیغمبر همان حُبِ علیست تا قیامت شیعیان را او ولیست شیعه را عید غدیر آید یقین گشت چون حیدر امیرالمومنین 🌹@omolbaninbahrami کانال شاعر ارزشی (ام.خزان)
وسیله وحدت اسلامی ✊🏻 رهبر انقلاب: مسئله‌‌ى غدیـر خط بطلان مى‌کشد بر همه‌‌ى تهمت ها علیه تشیع. ‌ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌹@omolbaninbahrami کانال شاعر ارزشی (ام.خزان)
رسید نغمه‌ی وحدت، ز آسمان غدیر شکفت نرگس ایمان، به بوستان غدیر سحاب رحمت مطلق وزید بر جان‌ها گرفته عطر محبت، همه جهان غدیر شکوه جاری کوثر، نشست آیینه طلوع روشنی آمد، ز کهکشان غدیر همای سبز سعادت، گشود پرهایش رسید عاشق و شیدا به آشیان غدیر دل شکسته‌ی امت، امید را دریافت شکست بغض زمان، در تب نهان غدیر زبان وحی گواهی به حق حیدر داد شکفت عشق محمد، در آستان غدیر صدای روشن فردا، هنوز می‌پیچد میان آیه و تسبیح، در اذانِ غدیر به دشت تشنه‌ی دل‌ها نسیم نور آمد بهار آمده گویا به کاروان غدیر کسی که بر سر ایمان، چو کوه پابرجاست طلایه‌دار معاد و نگاهبان غدیر نثار مقدم خورشید، سادگی گل داد گشود لب به سخن لاله ی جوان غدیر به لحظه‌های تبسم، گلاب عرفان ریخت و ریخت باده ی مستی در استکان غدیر اگر چه سلسله‌ی نور، در غبار افتاد هنوز مانده به دل‌هایمان نشان غدیر هماره نام علی هست جاودان بر لب علی ست تا ابدالدهر، قهرمان غدیر 🌹@omolbaninbahrami اشعار (ام.خزان)
مولا جان! دستش که شد بلند، پیمبر کنار تو تقدیر، جان گرفت و جهان شد مدار تو خورشید سر سپرد و قضا آشیان گرفت آیینه شد زمانه، از آن اقتدار تو در آن صحیفه، وحی خدا آیه خوانده است بر گوش جان رسید، پیام و شعار تو دستان پاک احمد و دستان سبز تو در هم گره شدند و جهان شد دیار تو بغضی شکست و فتح شد آیین عاشقی وقتی که رود مهر خدا شد نثار تو رویای دین شکفت در آن لحظه‌های ناب دل‌ها گرفت رنگ بهار از وقار تو دنیا پر از ترانه و عطر ولایت ات تا نام عشق رود شد از روزگار تو هر کس که با تو بود، شرافت گرفت و باز جاوید باد آنکه بماند کنار تو بعد از تو بی‌بهانه شد این دل به جستجو جز بر مسیر عشق، نباشد قرار تو ای پرچم هدایت و منشور بندگی ! تفسیر عشق، آینه ی ماندگار تو وقتی غدیر، خطبه‌ی عشقی ادا نمود دست نبی بلند شد و ذوالفقار تو 🌹@omolbaninbahrami اشعار (ام.خزان)
چون خطبه‌ی غدیر رسید از فراز نور دل پر کشید و شد همه ی دهر،کوه طور دستی که مصطفی به علی داد، حلقه شد پیوند آسمانی شعر و شعور و شور تقدیر خاک، در کف مولای آسمان آیینه شد زمین و زمان گشت چون بلور خورشید سر گذاشت به پای امیر عشق آن لحظه شد شکوفه‌ی رویای نو ظهور آری به نامِ نامیِ حیدر، نفس گرفت هر ذره‌ای ز شوق ولایت، ز خویش دور قرآن و وحی، شاهد پیمان نابشان توحید جان گرفت به تدبیر آن حضور دست رسول، آمده از خط آسمان تا جاودان بماند از او شادی و سرور نام علی، همیشه‌ی تاریخ زنده است از او تمام عالم هستی ست پر غرور 🌹@omolbaninbahrami اشعار (ام.خزان)
چون غدیر خم درخشید از ورای آسمان عشق چون خورشید آمد بر همه کون و مکان دست احمد تا به دست مرتضی پیوند خورد سیل ایمان گشت جاری از کران تا بی کران ذره‌ذره خاک شد لبریز شور و زمزمه آسمان شد غرق در تسبیح و تکبیر و اذان هر طرف نوری شکفت از سینه‌ی صاحب‌نظر آفتاب مهر می‌تابید بر هر خیزران باغ دل‌ها پُر زِ گل شد از شمیم مرتضی یاس لب وا کرد دنیا پُر زِ عطر ارغوان چشمه‌های نور نوشیدند از آن پیمان ناب آینه وا شد، تجلی یافت راز جاودان کوه و صحرا،رود و دریا،برگ و شبنم،موج آب هرکجا نام علی آمد گرفت آرام جان سایه گسترد آسمان، از لطف آن تاج ولا کم شد از دوش بشر سنگینیِ فصل خزان بادها آوازِ گل آورد با خود از غدیر سبزه‌ هم رقصید و لبریز از طراوت بی امان تا جهان باقی‌ست ذکر نام حیدر بر لب است با غدیر و مهر او، ایمان ما گردد عیان هر کجا نام علی آمد جهان گلزار شد تا ابد حیدر امیرالمومنین، شد جاودان 🌹@omolbaninbahrami اشعار (ام.خزان)
چون غدیر، آیینه‌ی شمس ولایت آفرید نور احمد، بر دلِ عالم، امامت آفرید در تلاقی نگاه رحمت و دریای نور سایه‌ی امن خدا بر خاک، حیرت آفرید لحظه‌ای چون آسمان، آغوش بر خورشید داد تا نبی بر دست مولا عشق و نصرت آفرید آسمان تا تکیه زد بر دست آن مولای عشق ذکر “من کنتُ…” به لب‌هایش رسالت آفرید تا قیامت زین تبسم، موجِ وحدت می‌رسد کاین بشارت، رود جاری شد، شفاعت آفرید در تن صحرا وزیدن یافت عطر ناب دوست صبحِ ایمان را نسیمِ سبزِ رحمت آفرید هرکه با آیینه‌ی دل، جرعه‌ای سیراب شد در شعاعِ بی‌زوالش، شوقِ فطرت آفرید در غدیر از چشمه ی جوشان قلب مصطفی مرتضی را خالقش، کوه محبت آفرید تا ابد نور علی، شعر خزان را زنده کرد ذکر یا حیدر مدد، عشق و ارادت آفرید 🌹@omolbaninbahrami اشعار (ام.خزان)
آمد از محراب وحی از عشق، آواز غدیر در دلِ تاریخ بی همتاست اعجاز غدیر شب به اسم مرتضی لبریز شد از روشنی صبح شد با نام “مولا” بال پرواز غدیر کوثرِ لبخند احمد ریخت بر دامان خاک گشت جاری بر جهان گنجینه‌ی راز غدیر کوچه‌های وحی گلباران شد از ذکر علی خاک هم افشانده بر چشم جهان ناز غدیر بار دیگر تیغ خورشید از بلاغت سر گرفت تا ابد در سینه‌ی ما، می‌تپد ساز غدیر آیه‌آیه آفتاب عشق بر لب‌های رود می‌شود پیغامی از توحید، احراز غدیر تا جهان باقی‌ست، مهر اوست در آیینه‌ها تا ابداین اشک و لبخنداست،دمساز غدیر 🌹@omolbaninbahrami اشعار (ام.خزان)