💠پایبند به اعتقادات!
رفیق شهید آرمان علیوردی :
آرمان واقعا مومن بود.
چند روزی بود آرمان با من میومد می رفتیم بدنسازی..
بعد یه مدتی آرمان اومد گفت: دیگر نمیخوام بیام...
گفتم: چرا؟!
گفت: اینجا آهنگ های تند و بلند زیاد پخش میکنن، گوش دادنشون درست نیست!
گفتم: من که پول ترم اینجارو دادم و تا آخرش اینجام.
اما آرمان گفت: نه من دیگه نمیتونم؛
و رفت یه باشگاه دیگه...
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
‹📚›
-
[ آرمانِ عزیز ]
شهید_آرمان_علی_وردی
حتما بخونین رفقا🌱
#شهیدانه #آرمان_عزیز #معرفی_کتاب
@One_month_left
تو آرمان علی وردی باش
شهادت خودش میاد
و بغلت میکنه ..
#شهیدانه #آرمان_عزیز #تلنگرانه
@One_month_left
روزِ اولی که آرمان
برای مصاحبه به حوزه اومد
و من آرمان رو دیدم با خودم گفتم
که این پسر بهترین طلبهی من میشه
اما حالا آرمان بهترین استاد من شده..
اتفاقا دقایقی بعد از شهادت آرمان
حاج آقای قاسمی با من تماس گرفتن و گفتن:
حاج آقا بهترین طلبهات رو کشتن :)💔
پن: نقل قول از استاد سید میرهاشم حسینی
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
–
آرمان سال پیش عهد میبست که بمونه
پای کار این نظام:)))
ما امسال قول میدیم مثل آرمان پای کار باشیم:)))💔
-
خدایا...
از این نگاه ها... :)))💔
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
| خاطــره ماه مبارڪ رمضـان |
یکی از شبهای ماه مبارک رمضان، حجرهدارهای طبقه اول(همپایههای آقا آرمان) مراسم باشکوهی برگزار کردند. مسئولیت آقا آرمان، این بود که افطاری را آماده کند. بخاطر مسئولیتش، اصلا مراسم را نتوانست شرکت کند؛ با این که جمع دوستانه و خوبی بود. معمولا در مراسمها عکاس بود، برای همین خودش در عکسها نبود. خیلی اهل سلفیگرفتن هم نبود. الان عکسهای زیادی داریم که جای آرمان در آن خالیست...
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
#روایت_آرمان
اولیــن بار ڪہ با هــم بیــرون رفتیم،
گلزار شهــدا بود؛ پنــج نفر بودیم...
همینجور ڪہ بہ قبــور مطهــر شهــدا سر میزدیــم بہ مزار شهیــد نیرے رسیدیم.
یڪے اومد گفت یڪے از شمــا روضہ بخونہ، همہ ما بهانہاے آوردیم ڪہ روضہ نخونیم امــا آرمــان داوطلب شد.
ازش پرسیدیم چہ روضہاےمیخونے!؟
گفت: روضہ خــانم حضرت رقیــه سلام الله علیها
خیــلے حضــرت رقیــہ رو دوست داشت
☘به روایت دوست شهیــد☘
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاثير بعضيا توی زندگی آدم
بيشتر از يه اسمه
بيشتر از مدت حضورشونه
آرزو دادی!خاطره گرفتی ..!
آدمابا آرزوهاشون
به دنيا ميان ، با خاطرههاشون میميرن!
ما خاطره ها رو می سازیمو
خاطره ها ما رو نابود میکنن.
- خونه که بود کلا شلوغ بود🥀
- فیلم از #تولد داداش شهید با حضور آرمان🙂
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
و زندگی بعد تو چقدر بر من سخت گذشت :)💔
برادر آرمان علی وردی
پ ن : بهشت زهرا .
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
مادرشهید بزرگوار گفتن که وقتی رسیدم بالای سر آرمان وقتی دیدمشون اول نشناختم:)))
الهی بمیرم مگه چطور زدنت که مادرت نشناختت..؟!
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
با آنکه زیر شکنجه شدید و وحشیانه اغتشاشگران بود، اما لب به توهین باز نکرد. این در حالی است که دوستانش ساعتها در خیابان بهدنبالش بودند و او تلفن همراهش را جواب نمیداد.
کسی از او خبر نداشت و نگرانی دوستانش کمکم به خانواده هم منتقل شد و پدر و مادرش هم دستپاچه برای پیداکردن آرمان به خیابانها آمدند. کسی میگفت با بیمارستان تماس بگیرد و دیگری پلیس را پیشنهاد داد. همین کار را هم کردند. اما خبری نبود که نبود. تا اینکه حوالی شامگاه همین شب، یکی از گشتهای اطلاعاتی چیز مشکوکی کنار خیابان میبیند. روی آن پتو کشیده شده بود. وقتی پتو را کنار میزنند، جسم بدون حرکت و غرق در خون آرمان علیوردی را میبینند. آنقدر ضربه بر صورت این طلبه وارد شده بود که بهراحتی قابل شناسایی نبود. در نهایت جسم کمجان او بهسختی توسط دوستانش شناسایی میشود و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت میرسد.
دوستانش میگویند آن شب بیهیچ دلیلی آرمان توسط لیدرهای آشوبگران در اطراف شهرک اکباتان ربوده شده و پس از شکنجه با شوکرهای خاص و شبهنظامی به کما رفت. حجم ضربههایی که به سر این طلبه بسیجی وارد شده، باعث ضربه مغزی او شده بود. یکی از دوستان آرمان از عشق و علاقه او به رهبر میگوید: «وقتی در فیلم دیدم که آرمان زیر آن همه شکنجه باز هم لب به توهین به مقدسات باز نکرد، تعجب نکردیم چون شک نداشتیم که محال بود او این کار را بکند! او تا لحظه آخر پای اعتقاداتش ایستاد. ما هم راه او را ادامه میدهیم و انتقام خون به ناحق ریخته آرمان و آرمانهای این ملت را میگیریم.»
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
خاطره ♥️🌿
سال آخر خیلی دغدغه داشت، چند ماه قبل شهادتش همش زنگ میزد و پیام میداد که بیا صحبت کنیم.
بین صحبت هامون مدام میگفت:
بعضی حرف ها اذیتم میکنه. اینکه بعضی ها هروقت من یا خانوادهم رو میبینند، میگویند: چرا پسرتون فرستادید حوزه؟! آینده ش خراب شد... فلانی تو فامیل یا دوستای هم سن و سالش پزشکی و مهندسی و... میخونند، آرمان چی؟
باهاش صحبت کردم و دلداری دادم، گفتم اکثر طلاب بهشون از این حرف ها میزنند؛ که اساس درستی ندارد؛ فقط زخم زبان است. اما با وجود همه این سختی ها باید پای اسلام و انقلاب ایستاد.
چند روز بعد زنگ زد و گفت:
فکر هامو کردم...
هیچ مسیری بهتر از طلبگی امام زمان(عج) نیست، هرکس هم هرچی میخواد بگه
حالا که این توفیق رو بهم دادند، منم کم نمیگذارم...
واقعا هم کم نذاشت...
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
آرمان با چند نفر از بچههای بسیجی برای آرام کردن اوضاع جلو رفتند، اما تعدادی آشوبگر از پشتبام چند ساختمان به آنها سنگ و اشیای دیگر پرتاب کردند. مجبور شدند به عقب برگردند. آرمان آن روز به کلاس درس در حوزه رفته و کتاب و عمامهاش را داخل کیفش گذاشته بود. کیفش هم روی دوشش بود. بهگفته دوستانش، او خواست از بین آشوبگران عبور کند، بدون هیچ سلاح سرد یا گرمی. عدهای آشوبگر به چهره و ریش آرمان شک میکنند و جلوی او را میگیرند. یکی از آنها میگوید: بسیجی؟! و آرمان جوابی نمیدهد.
دیگری دست میبرد به کیف آرمان و آن را با خودش میکشد. کیف را که باز میکنند، میبینند که کتابهای حوزه و عمامه داخل آن است. تا اینها را میبینند، داد میزنند: «آخونده! آخونده!» دور آرمان حلقه زده و تا میتوانند او را کتک میزنند. از میان آشوبگران، نوبت به نوبت جلو میآیند و هر کسی ضربه میزند، و چقدر این صحنه آشناست برای آنهایی که روضه شهدای مظلوم کربلا را شنیده باشند. تصورش هم سخت است چه برسد به اینکه بخواهی تجربهاش کنی. او را روی زمین میکشند و با خود جلوتر میبرند. لباسهایش را درآورده و باز هم به شکم و سر و صورتش میزنند. فحش میدهند و میخواهند با حرفهایشان او را تحقیر کنند. بهراستی به کدامین گناه؟! از او میخواهند به ائمهاطهار(ع)، شهدا و رهبری توهین کند.
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
مادر شهید؛
روزمادربود... میدانستم آرمان یادش نمیرود...
آمدتویخانهپیشم؛گفتمامانچشماتروببند.
گفتمچیکارداری؟گفتحالاشماببند.
چشمهاموبستم
آرومخمشدوشروعکردبهبوسیدندستم...
گفتم:مادرنکن!
دستهاشوبازکردویهانگشترعقیقسرخروتوی
دستانمگذاشتوگفت:مبارکه!
الانماونانگشتررودردستدارم
بعدرفتپایینپاهامکهپاهامروببوسهاجازهنمیدادم
میگفت:مگهنمیگنبهشتزیرپایمادرانه!
دوستنداریمنبهشتبرم؟(:
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
|🇮🇷|
ـٰاینرـٰابِنـویسیدبھِهَرسَطرڪتاب
یڪروزبـرسـراعتقـادخـودمـیمیریم:)!🚶🏻♂'
_شهیدآرمان؏ـَلۍوردۍ!🎙'
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left
💬#روایت_آرمان
یڪے از صفات بارز آرمان،
این بودڪہ هرگز این اجازه رابہ خودش نمیداد
ڪہبہ ڪسے توهین ڪند.
اینموضوع درحدے بود
ڪہ اگرجلوے آرمان حرف زشتے زده مےشد،
صورتش بہ شدتسرخ مےشد وخجالت مےڪشید.
شاید اگر اغتشاشگراناز این موضوع باخبر بودند،
دیگر آن شب از آرمان نمےخواستند
بہ حضرتآقا توهین ڪند؛
چون آرمان
حتے بہ خود آنها نیز توهین نمےڪرد..💔 :)
#شهیدانه #آرمان_عزیز
@One_month_left