✅ واژۀ ۱۱۳:
🔴 Satellite
🔻 /ˈsætəˌlaɪt/ 🔹 noun
ماهواره
مثال:
Hodhod and Kowsar, two fully-Iranian satellites, successfully launched into orbit.
هدهد و کوثر، ۲ ماهوارهی تمامایرانی، با موفقیت به مدار پرتاب شدند.
🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇
@OneWordADay
✅ واژۀ ۱۱۴:
🔴 Sack
🔻 /ˈsæk/ 🔹 verb
برکنار کردن
مثال:
Netanyahu sacked war minister Gallant.
نتانیاهو، گالانت وزیر جنگ را برکنار کرد.
🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇
@OneWordADay
✅ واژۀ ۱۱۵:
🔴 Election
🔻 /əˈlekʃn̩/ 🔹 noun
انتخابات
مثال:
The carrot-head bastard won the presidential election.
مرتیکه کله هویجی برنده انتخابات ریاست جمهوری شد.
🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇
@OneWordADay
✅ واژۀ ۱۱۶:
🔴 Treat
🔻 /ˈtriːt/ 🔹 verb
مهمان کردن
مثال:
If you help reach new audiences, the admin will treat you to Kalapch.
اگه تو رسیدن به مخاطبان جدید کمک کنی، ادمین کلپچ مهمونت میکنه.
🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇
@OneWordADay
✅ واژۀ ۱۱۷:
🔴 Predictable
🔻 /prəˈdɪktəbl̩/ 🔹 adjective
قابل پیشبینی
مثال:
Being predictable during wars is the deadliest mistake.
قابل پیشبینی بودن در جنگ، مرگبارترین اشتباه است.
🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇
@OneWordADay
✅ واژۀ ۱۱۸:
🔴 Suicide
🔻 /ˈsuːəˌsaɪd/ 🔹 noun
خودکشی
مثال:
Hanging is still the most popular way of suicide in England and Wales.
در انگلیس و ولز هنوز محبوبترین روش خودکشی حلقآویز کردن است.
🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇
@OneWordADay
✅ واژۀ ۱۱۹:
🔴 Schedule
🔻 /ˈskedʒʊl/ 🔹
برنامه ریزی کردن، زمانبندی کردن
مثال:
Scheduled power outage is much better than unscheduled power ✌🏼innage✌🏼.
قطعی برق بابرنامه بسیار بهتر از وصلی برق بیبرنامه است.
🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇
@OneWordADay
✅ واژۀ ۱۲۰:
🔴 Refinery
🔻 /rəˈfaɪnəri/ 🔹 noun
پالایشگاه
مثال:
Less than one tenth of refineries in Iran can consume mazut as fuel, none of which are near metropolises. So it has nothing to do with air pollution.
در ایران کمتر از یک دهم پالایشگاهها میتوانند مازوت را بعنوان سوخت مصرف کنند، که هیچ یک از آنها نزدیک کلانشهرها نیستند. پس ربطی به آلودگی هوا ندارد.
🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇
@OneWordADay
✅ واژۀ ۱۲۱:
🔴 He
🔻 /hi/ 🔹 pronoun
هو
مثال:
Heeeeeeeeeeeeee...
هوووووووووووووو...
🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇
@OneWordADay
✅ واژۀ ۱۲۲:
🔴 Lack
🔻 /ˈlæk/ 🔹 noun
کمبود
مثال:
German snap election may not be possible because of
lack of paper for ballots. انتخابات زودهنگام آلمان به دلیل کمبود کاغذ برای برگهی رای احتمالا امکانپذیر نیست. 🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇 @OneWordADay
✅ واژۀ ۱۲۳:
🔴 Boo
🔻 /ˈbuː/ 🔹 verb
هو کردن
مثال
French fans booed the Israeli anthem in the last night match.
در بازی شب گذشته هواداران فرانسوی سرود ملی اسرائیل را هو کردند.
🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇
@OneWordADay
✅ واژۀ ۱۲۴:
🔴 Earthquake
🔻 /ˈɜːrθˌkwek/ 🔹 noun
زلزله
مثال
Animals find out the earthquake occurrence seconds before it happens.
حیوانات چندثانیه قبل از وقوع زلزله از این اتفاق باخبر میشوند.
🔰به کانال «روزی یک واژه» بپیوندید:👇
@OneWordADay