داستان این کتاب در مورد یک پسر نوجوان است که دل پر جراتی ندارد و در لحظات خطرناک چندان شجاع نیست. خانواده میثم از شهر مدینه به کوفه مهاجرت میکنند. شهر تازه تاسیسی که حالا مرکز حکومت امیرالمومنین (علیه السلام) است. میثم گرچه دل و جرات زیادی ندارد اما دوست دارد مثل عمو یونسش هم شجاع باشد هم بتواند بخواند و بنویسد. او در دل اتفاقات مهمی که در این ایام حساس رخ میدهند به کمک یاران حضرت علی (علیه السلام) مثل مالک اشتر به یک مرد جنگاور و باسواد تبدیل میشود که همراه سپاه حضرت راهی جنگ صفین میشود. این داستان به خوبی اوضاع دوران حکومت حضرت امیر را به تصویر میکشد و نشان میدهد ایشان در چه دوران سخت و با چه مردمان بی بصیرتی هم عصر بودند که در حساسترین لحظات ایشان را رها نمودند. داستان کتاب با پایان جنگ صفین و سرانجام غمبار آن به اتمام میرسد. البته در انتها میثم به یک شیعه آگاه و قوی تبدیل شده است. این کتاب یک داستان #خوشخوان و #جذاب برای بچههای مقطع #دبیرستان دور اول است.