eitaa logo
کتابخانه آنلاین خورشید
36 دنبال‌کننده
37 عکس
2 ویدیو
15 فایل
مکانی برای مطالعه 🌱 اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان عزیز اگر کتاب درخواستی دارید برای معرفی و فایل PDF آن به آیدی بنده پیام بدید تا در کانال قرار بدم 🙏 آیدی: @Amir_flahat
نام : داستان این اثر، در مورد پیرمردی ماهیگیری است که با قایق کوچکش به ماهیگیری می پردازد. وی در یکروز که به عقیده ی وی، روز شانس وی است، موفق به صید یک ماهی بزرگ می شود اما به دلیل فاصله ی زیادی که از ساحل دارد، تا وقتی که به ساحل می رسد، کوسه ها تمام ماهی را می خورند و فقط اسکلتی از ماهی را می تواند به ساحل بیاورد. مشخصات کتاب: نویسنده: ارنست همینگوی مترجم : نجف دریابندی زبان کتاب : فارسی نوع فايل : PDF تعداد صفحه: 224 حجم کتاب: 3.5 مگابایت @Online_library_khorshid
امام صادق علیه السلام : کتاب های خویش را حفظ کنید زیرابه زودی به آنها نیازمندخواهید شد . کتابخانه آنلاین خورشید @Online_library_khorshid
کتابخانه آنلاین خورشید
نام : #پیرمرد_و_دریا داستان این اثر، در مورد پیرمردی ماهیگیری است که با قایق کوچکش به ماهیگیری می
گزیده ای از کتاب پیرمرد و دریا «یک ساعتی بود که پیرمرد جلوی چشمش لکه های سیاه می‌دید. عرق چشمش را می‌سوزاند و بریدگی، بالای چشم و روی پیشانی‌اش را می‌سوزاند. از لکه های سیاه نمی‌ترسید. با آن فشاری که بر ریسمان می‌آورد این طبیعی بود. اما دو بار احساس ضعف کرد و سرش گیج رفت؛ این نگرانش می‌کرد. گفت:«غیر ممکنه، من زه نمی‌زنم، تو چنگ یه همچین ماهی ای نمی‌میرم، اونم حالا که داره به این خوشگلی میاد جلو. خدایا به من قوت بده تاب بیارم. صد بار ای پدر ما... و صد بار یا حضرت مریم می‌خونم. ولی الان نمی‌تونم بخونم.» با خود گفت دعاها را خوانده بگیر. بعد می خوانم. در همان لحظه ریسمان که در هر دو دستش بود ناگهان بنای تلاش و تلاطم را گذاشت. تکان‌ها تند و سخت و سنگین بود. با خود گفت دارد با نیزه اش به سیم سر ریسمان می‌کوبد. منتظرش بودم. باید این کار را می کرد. ولی با این کار ممکن است از آب بیرون بپرد. بهتر است حالا همین جور چرخ بزند. پرش برایش لازم است، برای این که هوا بگیرد. بعد با هر پرشی ممکن است زخم قلاب باز تر شود و ماهی خودش را خلاص کند. گفت:«ماهی، نپر، نپر، ماهی.» ماهی چند بار دیگر به سیم ضربه زد و پیرمرد هر بار سر تکان داد و کمی ریسمان داد.   @Online_library_khorshid
دوستان و همراهان عزیز داخل کانال ما تمامی کتاب هایی که قرار میگیره به صورت رایگان هستش . هر کتابی که مدّ نظرتونه رو در پی وی به بنده بگید تا در کانال قرار بدم 🙏🌸🙏 آیدی بنده : @Amir_flahat
بریم برای داستان کوتاه 👇👇
کوزه کهنه   در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست… چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت. مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواند نصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند : “از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای… فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. ”   @Online_library_khorshid
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: طلب علم بر هر انسانی واجب است . همانا خداوند علم آموزان را دوست دارد . @Online_library_khorshid