eitaa logo
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
28.1هزار ویدیو
54 فایل
حتما روزیت بوده بیای📩 اینجا خدایی شو،🕊️ دلت روشن میشه🔆 ❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙باخدا باش وپادشاهی کن. 💜بی خداباش،هرچه خواهی کن 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸عکس نوشته پرمعناومفهوم قرآنی🌸 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💌 توی حرم امام حسین(ع) غیر از مراسمهای مذهبی و ازدواج و...، بعضی از مراسمهای فارغ التحصیلی و امتحانات هم برگزار میشه... مثلا این عکس از مراسم فارغ‌التحصیلیِ دانشجوهای کربلا توی حرم امام حسینه... 🌱 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راستی ❤️ مگه چند نفره که وقتی نباشه خونه اینقدر خالیه سایت کم نشه از سرم مادر🌱💚 ✍ مجتبی یامینی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
الهی‌حسرت‌‌بودنِ‌هیچ‌آدمے توزندگیتون بغض‌نندازه‌به‌گلوتون...💔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
.💞️ حضرت مـهدی (عج): 💞 🌼 آنگاه که نشانه های ظهور برایت آشکار شد، سستی نکن و از برادران و دوستانت که به سوی ما می آیند عقب نمان، به سوی جایگاه نور و یقین و چراغهای پر فروغ دین به سرعت حرکت کن تا راه هدایت را بیابی ان شاءالله...🌹🌼 📚 بحارالأنوار ج ۵۲ ص ۳۵ ،کمال دین ج ۲ ص ۴۴۸ 🍃🌹الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌹🍃 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🌷 اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مال حرام با اعضا و جوارح چه می کند؟ ▪️این قسمت: زیبایی ▫️تجربه‌گر : آقای‌ حامد طهماسبی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎اگه از خدا ناامید شدی این تلاوت گوش کنید... 🎧عبدالباسط •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌹🕊 در آينه ها زلال نورش جاریست در مسجد جمڪران حضورش جاریست از خلوت عشاق دل افروخته نيز انوار دلاراى ظهورش جاریست ✨شبت بخیر نور چشمانم✨ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💙امام علی علیه السلام: فکر کن ، فکر کن ،سپس حرف بزن پسر جوانی بیمار شد. اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معده‌اش او را معذور داشت حکیم به او عسل تجویز کرد. جوان می‌ترسید باز از خوردن عسل دچار دل‌پیچه شود لذا نمی‌خورد. حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم. جوان خورد و بدون هیچ دردی معده‌اش عسل را پذیرفت. حکیم گفت: می‌دانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟ جوان گفت: نمی‌دانم. حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یک‌بار در معده زنبور هضم شده است. پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست. و اگر می‌خواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود، سعی کن قبل سخن گفتن، سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معده‌اش هضم می‌کند، تو نیز در مغزت سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴داستان شهوت پسر جوان و پیرمــرد ✨پسر جوانی ،با وسوسه یکی از دوستانش به محلی رفتند که زنان روسپی، فاحشه در آنجا خود فروشی می کردند. او روی یک صندلی در حیاط آنجا نشست . 👈 در آنجا پیرمرد ژولیده ای و فروتنی بود که حیاط و صندلی ها را نظافت می کرد. پیرمرد در حین کارکردن ، نگاه عمیقی به پسرک انداخت و سپس پیش او رفت و پرسید : پسرم ، چند سالت است گفت : بیست سالم است . پرسید : برای اولین بار است که اینجا می آیی گفت : بله پیرمرد آه پر دردی از ته دل کشید و گفت : می دانم برای چه کاری اینجا آمده ای ؛ به من هم مربوط نیست ، ولی پسرم ، آن تابلو را بخوان. پسرک به طرف تابلویی رفت که در یک قاب چوبی کهنه به دیوار آویخته شده بود . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• سپس با صدای لرزان شروع به خواندن شعر تابلو کرد: 💎گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن تا پیدا شود گوهر شناس قابلی آب پاشیده بر زمین شوره زار بی حاصل است صبر کن تا پیدا شود زمین باربری 💧قطرات اشک بر گونه های چروکیده پیرمرد می غلتید ... اشک هایش را پاک کرد و بغضش را فرو برد و گفت : پسرم ، روزگاری من هم به سن تو بودم و به اینجا آمدم ، چون کسی را نداشتم که به من بگوید: « لذت های آنی ، غم های آتی در بر دارند کسی نبود که در گوشم بگوید : 💥ترک شهوت ها و لذت ها سخاست هر که درشهوت فرو شد بر نخاست کسی را نداشتم تا به من بفهماند : به دنبال غرایز جنسی رفتن ، مانند لیسیدن عسل بر روی لبه شمشیر است ؛ عسل شیرین است ، اما زبان به دو نیم خواهد شد . کسی به من نگفت : اگر لذتِ ترک لذت بدانی دگر لذت نفس را لذت ندانی و هیچ کس اینها را به من نگفت و حالا که : جوانی صرف نادانی شد و پیریُ پشیمانی دریغا ،روز پیری آمی هوشیار می گردد 👌پیرمرد این را گفت و دست بر پیشانی گذاشت و شروع به گریستن کرد. چیزی در درون پسر فرو ریخت ... حال عجیبی داشت ، شتابان از آنجا بیرون آمد در حالی که شعر پیرمرد را زیر لب زمزمه می کرد: « گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی ...» و دیگر هرگز به آن مکان نرفت. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥مرگ نزدیک ترین چیز به انسان 💥باور ندارین به سرنوشت این افراد ✨نگاه کنید تا شاید برای من و شما درس عبرتی بشن خدایا مارو نیامرزیده از این دنیا مبر🙏 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•