eitaa logo
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
3هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
28.3هزار ویدیو
54 فایل
حتما روزیت بوده بیای📩 اینجا خدایی شو،🕊️ دلت روشن میشه🔆 ❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙باخدا باش وپادشاهی کن. 💜بی خداباش،هرچه خواهی کن 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 بریم بابا، اینجا جای موندن نیست ... 🔹 آیت‌الله ناصری (ره)
📢 امنیت و آرامش پایدار، تنها در سایه ایمان و استقامت بر دینداری حاصل میشود! 📛 بیخودی در منابع روانشناسی غرب و شرق، دنبال آرامش نگردیم! ✅ آرامش، سهم مؤمنی است که ثابت کرده عشقش را به خدا و ولایت، با استقامت و پایداری در ارزشها و اعتقاداتش! 👇👇👇👇 🌴 آیه 30 سوره فصلت 🌴 🕋 «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» ⚡️ترجمه: همانا كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست، پس (بر اين عقيده) مقاومت نمودند، فرشتگان بر آنان نازل مى‌شوند (و مى‌گويند:) نترسيد و غمگين مباشيد
🔴عواقب سستی در نماز 💠حضرت زهرا(سلام الله علیها) می فرماید :  از پدرم رسول خدا(صلی الله علیه واله) درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل انگاری میکنند، پرسیدم. 🔆آن حضرت فرمودند: 🔻هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند: ⚡️1 خداوند برکت را از عمرش می گیرد. ⚡️2 خداوند برکت را از رزق و روزی اش می گیرد. ⚡️3 خداوند سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند. ⚡️4 هر کاری که بکند بدون پاداش خواهد ماند. ⚡️5 دعایش مستجاب نخواهد شد. ⚡️6 برایش بهره ای از دعای صالحین نخواهد بود. ⚡️7 ذلیل خواهد مرد. ⚡️8 گرسنه جان خواهد داد. ⚡️9 تشنه کام خواهد مرد به طوری که اگر با همه نهرهای دنیا آبش دهند, تشنگی اش برطرف نخواهد شد. ⚡️10 خداوند، فرشته ای را برمی گزیند تا او را در قبرش نا آرام سازد. ⚡️11 قبرش را تنگ گرداند. ⚡️12 قبرش تاریک باشد. ⚡️13 خداوند فرشته ای را بر می گزیند تا او را به صورتش به زمین کشد. در حالی که خلایق به او بنگرند. ⚡️14 به سختی مورد محاسبه قرار گیرد. ⚡️15 و خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و او را عذابی دردناک باشد 📙 مسند حضرت فاطمه الزهراء سلام الله علیها، ❣الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣
🔴فوايد آية الکرسي: ❤️خواندن آن هنگام خروج از منزل، هفتاد هزار فرشته نگهبان شما ميشوند... 💛هنگام ورود به منزل، قحطي و فقر، هرگز به منزلتان نمي آيد... 💚خواندن بعد از وضو،شخصيت شما را70درجه بلند مرتبه تر مي سازد... 💙خواندن قبل ازاستراحت، فرشته هاتمام شب رامحافظتان خواهندبود... 💜خواندن بعد ازنمازواجب، فاصله شما تابهشت فقط مرگ است... 🌟
🌺🍃🌸 🍃 🌸 🔰 سیمای انسان‌ها در قیامت 🔰 ✍ در قرآن سیمای انسان‌های گوناگون چنین بیان شده است: 👈رو سفیدان. «تبیضّ وجوه» 👈رو سیاهان. «وجوههم مسودّة» 👈شادان. «وجوه یومئذ ناضرة» «وجوه یومئذ ناعمة» 👈گرفته و غمگین. «وجوه یومئذ باسرة» 👈خندان. «وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة» 👈غبار گرفته و گرد زده. «وجوه یومئذ علیها غبرة» 👈خوار و ذلیل. «وجوه یومئذٍ خاشعه» 📚.کتاب ۴۰۰ نکته از تفسیر نور.
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
💝 🍃 امیرالمومنین علی (ع): ‌ 🌸 با به اوج رسيدن بلا، حاصل مى شود. ‌ (بحار: ۷۸/۱۲/۷۰) ‌ التماس دعای فرج 💚 تعجیل در امر فرج صلوات 💝 🤲 ‌
🍃اعمال وعبادات ما همگی نور دارد، باید اثر و نور این ها را با مراقبه و محافظت نگه داریم وازدست ندهیم. ما متاسفانه غالبا ولخرج هستیم؛ ولخرج نور! اگر از عبادتی نوری کسب کنیم ، آن را حفظ نمیکنیم. فورا بارفتارمان آن را خرج میکنیم وازبین میبریم! میخوانیم بعد غیبت میکنیم و نور نمازشب ازبین میرود، یک نورانیت هم اگر شب به ما بدهند، صبح خرجش میکنیم! یک دعا میخوانیم، با جواب تلخی که مثلا به مادرمان میدهیم، از بین میبریم!
شماره ۳۳ 🔹شکلاتی زیر خاک!! سرش را تا بلند کرد به سنگ خورد. بخاطرش نیامد که چه اتفاقی افتاده است. بر حسب عادت دوباره دنبالش گشت، ندیدش. همیشه همراهش بود.گاهی وقت‌ها می‌خواست با پا ‌له‌اش کند اما نمی‌توانست. می‌خواست بلند شود. نتوانست. حالا دیگر فهمیده بود شکلات پیچ شده است و دیگر نمی‌تواند سایه‌اش را که درازتر از خودش بود دنبال و یا له کند!
🚩وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا  سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا  سپس پليدكارى و پرهيزگارى‏ اش را به آن الهام كرد قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا  و هر كه آلوده‏ اش ساخت قطعا درباخت 🔹سوره شمس. ۷،۱۰
هدایت شده از 🗞️
📖 🍃🌸 ⚡️فَاذکُرونی أَذکُرکُم (بقره/۱۵۲) ❤️ به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم! ✔ را در نعمتها و خوشی‌ها یاد کنیم.. تا او هم، ما را در سختیها و گرفتاری‌ها یاد کند.😍
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️⛔️⛔️کلیپ بسیار جنجالی و قابل تأمل از حاج آقا پناهیان: ⭕️بیایید کلان نگر باشیم و یک بار از بالا به موضوع نگاه کنیم... 🔻🔻یک پرسش اساسی‌ مطرح است؛ کرونا چقدر صحت دارد؟! ♦️♦️نکند ما را مشغول کرده باشند به تا پروتکل‌های دیگری جریان داشته باشد...
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🕊🌷🕊 🌷 📕رمان عاشقانه،اعتقادی #من_مسلمانم 🕊 📝نویسنده : بانو الف_صاد🌷 ⚜ #قسمت_بیست_پنجم خو
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🕊🌷🕊 🌷 📕رمان عاشقانه،اعتقادی 🕊 📝نویسنده : بانو الف_صاد🌷 ⚜ وقتی رفتیم تو من رو روی یک مبل نشوند و خودش به سرعت به آشپزخونه رفت... وقتی برگشت یه لیوان دستش بود که حدس زدم آب قند باشه... اومد سمتمو همونطور که لیوانو دستم میداد گفت: +بیا عزیزم بیا این آب قند رو بخور یکم جون بگیری بعد برام تعریف کن چه اتفاقی افتاده؟این پسر کی بود؟ لیوانو از دستش گرفتم و بدون هیچ ممانعتی سر کشیدم...واقعا به این آب قند نیاز داشتم... بعد از این که آب قندم تموم شد محیا که داشت شونه هامو ماساژ میداد لیوانو از دستم گرفت و گذاشت رو میز شیشه ای روبروش... بعد با لحن آروم و ملایمی گفت: +الی جونم؟خاهرم؟نمیخوای بگی چی شده؟بابا این پسره کی بود؟ من که اشکام بند اومده بود و تا الان فقط هق هق میکردم دوباره اشکام روون شدن و من با گریه همه چیزو برا محیا تعریف کردم... بعد از تموم شدن حرفام محیا با حالت متعجبی گف: +پس رایان این بود!!! تو دنیا فقط سه نفر از قضیه رایان خبر داشتن اول اسما و حسنا بعدم محیا که کم و بیش در جریان ماجرا بود... سرشو آورد بالا و نگاهی به من انداخت... اشکامو که دید حرفش تو دهنش موند و به جاش منو کشید تو بغلش... بعد از دو دقیقه منو از خودش جدا کرد و گفت: +نگران چی هستی عزیز دلم؟اصن همینجا میمونی!پیش خودمون زندگی میکنی!میشی خواهر خودم...منم که تکم خواهر برادری هم ندارم که معذب باشی...دیگه چی میگی؟هان؟نریز اون اشکارو دیگه!... لبخند محزونی زدم و با بغض گفتم: _چی داری میگی محیا؟چجور پیش شما بمونم؟تا عمر دارم سربارتون باشم؟ محیا که مثلا میخواس جو رو عوض کنه مشتی به بازوم زد و گفت: +اوووه پاشو جمعش کنا!حالا من یه چی گفتم؟ بعدم با ادای بامزه ای گف: +تا آخر عمر!غلط کردی یک سال میمونی بعدم شوهرت میدیم شمارو به خیرو مارو به سلامت!!! توی اون وضعیت اصلا حوصله ی شوخی و خنده نداشتم برا همین با ناله گفتم: _محیا... محیا خواست چیزی بگه که صدای آیفون بلند شد... از جا بلند شد و همینطور که به سمت آیفون میرفت گفت: +مامان اینان... با شنیدن این حرف از دهان محیا تازه یاد موقعیت خودم افتادم و با ناله گفتم: _وای محیا... محیا که به سمت آیفون میرفت متعجب چرخید سمت من و گفت: +چیه؟ باهمون حالت ناله مانندم گفتم: _مامانت اینا... محیا که انگار خیالش از جانب ترس بیهوده من راحت شده باشه دوباره به مسیرش به سمت آیفون ادامه داد و گف: +دیوونه...ترسیدم...گفتم چی شده!مامانمه...دیو دوسر که نیس...الان میرم تو حیاط همه چیو براش توضیح میدم... بعد از این حرف دکمه آیفونو زد و ادامه داد: +مطمئنم کلی هم خوشحال میشه...مامانو که میشناسی عاااشق مهمونه! بعد هم به سمت حیاط رفت و من تازه وقت کردم خونشون رو درست برانداز کنم... ست آبی و فیروزه ای خونه نمای قشنگی به خونه داده بود... همینطور که به اطرافم نگاه میکردم در شیشه ای سالن باز شد و من صدای مادر محیا رو شنیدم که میگف: +ای بابا!محیا یه بار گفتی دیگه!خیلی خب... و بعد صدای محیا که میگف: +ماماان... محیا فرصت نکرد ادامه حرفش رو بگه چون مادرش رسید جلو من و من هم به احترام از جام بلند.مادر با لبخند محوی نگام کرد که باعث شد سرم رو کمی بندازم پایین و زیر لب سلام کنم... مادر محیا بعد از شنیدن سلام من با لبخند پررنگ تری به سمتم اومد و گف: +سلام به رو ماهت خوشکلم...خوش اومدی...بفرما بشین... بعد خطاب به محیا پرسید: +مادر پذیرایی کردی از دوستت؟ محیا خجالت زده خواست جوابی بده که خودم زودتر گفتم: _نه ممنون نیازی نیس...من...من... خودم هم نمیدونستم من چی؟!من میخوام برم؟من الان رفع زحمت میکنم؟من مزاحم نمیشم؟ حالا که مزاحم شدم و نمیتونمم رفع زحمت کنم! مادر محیا سری تکون داد و گف: +این حرفا چیه؟امان از دست محیای بی حواس...برو دخترم بشین من الان برات شربت میارم... زیر لب ممنونی زمزمه کردم... &ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊🕊🕊🕊📚🌷❣🌷📚🕊🕊🕊🕊 📢 کپی رمان های کانال بدون اجازه ممنوع می باشد 📛 خدایا 🕋 رهایم نکن🔗 @khodaya_1