eitaa logo
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
2.8هزار دنبال‌کننده
37هزار عکس
31.5هزار ویدیو
65 فایل
حتما روزیت بوده بیای📩 اینجا خدایی شو،🕊️ دلت روشن میشه🔆 ❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙باخدا باش وپادشاهی کن. 💜بی خداباش،هرچه خواهی کن 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
✍(خزیمه ابرش) پادشاه عرب، بدون مشورتِ پادشاه روم که از دوستان صمیمیش بود کاری انجام نمی‌داد. او پیکی را به نزد دوست خود فرستاد‌ و از او درباره فرزندانش مشورت و نظر خواست. او در نامه‌اش نوشت: من برای هر یک از دختران و پسران خویش مالی زیاد و ثروتی فراوان قرار دادم که بعد از من درمانده و مستمند نشوند. صلاح شما در این کار چیست؟ پادشاه روم جواب فرستاد که: ثروت، معشوق بی‌وفاست و دوام ندارد، بهترین خدمت به فرزندان این است که، آنان را از مکارم اخلاق و خویهای پسندیده برخوردار کنید، تا در دنیا سبب دوام دولت و در آخرت سبب غفران باشد. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
2.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 روزی لقمان به پسرش گفت: امروز ٣پند به تو می‌دهم تا کامروا شوی: اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخور! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخواب! و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه‌های جهان زندگی کن! پسر لقمان گفت ای پدر ما خانواده‌ای بسیار فقیر هستیم؛ من چطور ‌می‌توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد: اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری، هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می‌دهد. اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی، در هر جا که خوابیده‌ای احساس می‌کنی بهترین خوابگاه جهان است. و اگر با مردم دوستی کنی در قلب آنها جای میگیری و آنگاه بهترین خانه‌های جهان مال توست. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 شخصی به حکیمی گفت فلانی پشت سر تو تهمتی را به تو نسبت داد؛ حکیم گفت او به سمت من تیری انداخت که به من نرسید؛ تو آن تیر را برداشتی و در قلب من فرو کردی! داستان دوم: مردی نزد امام سجاد علیه السلام آمد و گفت: «الان از مجلس "فلان" شخص می آیم. او درباره شما می گفت که (علی بن الحسین) شخصی گمراه و بدعت گذار است!». امام سجاد در پاسخ فرمودند: «حرف هایی که در مجلس خصوصی زده می شوند، امانت هستند و تو رعایت (حقّ مجلس) آن مرد را نکردی. و حقّ مرا نیز مراعات نکردی زیرا از (برادرم) مطلبی را به من رساندی که از آن خبر نداشتم!» (الاحتجاج طبرسی، ج ۲، ص۱۳۸). داستان سوم: شخصی امام علی علیه السلام آمد و از کس دیگری سمایت کرد آن حضرت فرمود: ای مرد! ما درباره ی این گفتار تحقیق می کنیم، اگر درست بود (به خاطر سخن چینی) مورد خشم ما هستی و اگر دروغ بود تو را مجازات می کنیم و اگر میل داری از سخن خویش صرف نظر کن، مرد با عذر خواهی حرف خود را پس گرفت. (سفینة البحار،ج۴ص۵۶۷). امام علی علیه السلام: هر که حرف (و عیب) دیگران را پیش تو آورد، حرف (و عیب) تو را هم نزد ديگران خواهد برد. (سفينة البحار،ج٥ص٥٦) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 پارسایی از بنی‌اسراییل در حال مناجات با خداوند ناگاه الاغش را میبیند که در حال چرا است. در همان حال با خدا میگوید خداوندا اگر تو هم الاغی داری حاضرم آنرا با الاغ خودم به چرا ببرم و اینکار برایم زحمتی ندارد ! این سخنان به گوش پیامبر وقت میرسد و پیامبر، او را به سبب چنین سخنانی سرزنش میکند و مرد اندوهگین میشود. خداوند به آن پیامبر وحی میکند که وی را به حال خود بگذار تا با ما راز و نیاز نماید که هر کس به میزان درک و فهم و تواناییش سنجیده میشود. 📙(کتاب عقدالفرید ابن عبدربه) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 پارسایی از بنی‌اسراییل در حال مناجات با خداوند ناگاه الاغش را میبیند که در حال چرا است. در همان حال با خدا میگوید خداوندا اگر تو هم الاغی داری حاضرم آنرا با الاغ خودم به چرا ببرم و اینکار برایم زحمتی ندارد ! این سخنان به گوش پیامبر وقت میرسد و پیامبر، او را به سبب چنین سخنانی سرزنش میکند و مرد اندوهگین میشود. خداوند به آن پیامبر وحی میکند که وی را به حال خود بگذار تا با ما راز و نیاز نماید که هر کس به میزان درک و فهم و تواناییش سنجیده میشود. 📙(کتاب عقدالفرید ابن عبدربه) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
796.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
« فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت : می آید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست . فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از انچه سنگینی سینه توست . گنجشک گفت لانه کوچکی داشتم ، آرامگاه خستگیهایم بود و سرپناه بی کسی ام . تو همان را هم از من گرفتی . این توفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود ؟ و سنگینی بغض راه بر کلامش بست . سکوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند . خدا گفت : ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند . آنگاه تو از کمین مار پر گشودی . گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود . سپس خدا گفت : چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت . های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد » •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 مردی یک جواهر زیبا و با ارزش پیدا کرد و می‌خواست آن را به حاکم شهر خود هدیه کند چون فکر می‌کرد مورد عنایت و توجه ویژه حاکم قرار خواهد گرفت. نزد حاکم رفت و با ولع و‌ خوشحالی شروع به تعریف از جواهر کرد و آن را تقدیم حاکم کرد؛ اما حاکم از پذیرفتن آن خودداری کرد! مرد خیلی تعجب کرد! . حاکم گفت: ای مرد، من ارزش جواهر را تکذیب نمی‌کنم، اما روزی من از دنیا می‌روم بدون آنکه بتوانم این جواهر را با خود ببرم؛ غلبه بر حرص و طمع، برای من بسیار ارزشمندتر از این جواهر است؛ به عقیده تو این جواهر پر ارزش است؛ اگر آن را به من هدیه کنی، هر دوی ما آن چیزی را از دست خواهیم داد که برایمان ارزش دارد. بنابراین نمی‌توانم این جواهر را از شما بپذیرم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 شخصی به حکیمی گفت فلانی پشت سر تو تهمتی را به تو نسبت داد؛ حکیم گفت او به سمت من تیری انداخت که به من نرسید؛ تو آن تیر را برداشتی و در قلب من فرو کردی! داستان دوم: مردی نزد امام سجاد علیه السلام آمد و گفت: «الان از مجلس "فلان" شخص می آیم. او درباره شما می گفت که (علی بن الحسین) شخصی گمراه و بدعت گذار است!». امام سجاد در پاسخ فرمودند: «حرف هایی که در مجلس خصوصی زده می شوند، امانت هستند و تو رعایت (حقّ مجلس) آن مرد را نکردی. و حقّ مرا نیز مراعات نکردی زیرا از (برادرم) مطلبی را به من رساندی که از آن خبر نداشتم!» (الاحتجاج طبرسی، ج ۲، ص۱۳۸). داستان سوم: شخصی امام علی علیه السلام آمد و از کس دیگری سمایت کرد آن حضرت فرمود: ای مرد! ما درباره ی این گفتار تحقیق می کنیم، اگر درست بود (به خاطر سخن چینی) مورد خشم ما هستی و اگر دروغ بود تو را مجازات می کنیم و اگر میل داری از سخن خویش صرف نظر کن، مرد با عذر خواهی حرف خود را پس گرفت. (سفینة البحار،ج۴ص۵۶۷). امام علی علیه السلام: هر که حرف (و عیب) دیگران را پیش تو آورد، حرف (و عیب) تو را هم نزد ديگران خواهد برد. (سفينة البحار،ج٥ص٥٦) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍(خزیمه ابرش) پادشاه عرب، بدون مشورتِ پادشاه روم که از دوستان صمیمیش بود کاری انجام نمی‌داد. او پیکی را به نزد دوست خود فرستاد‌ و از او درباره فرزندانش مشورت و نظر خواست. او در نامه‌اش نوشت: من برای هر یک از دختران و پسران خویش مالی زیاد و ثروتی فراوان قرار دادم که بعد از من درمانده و مستمند نشوند. صلاح شما در این کار چیست؟ پادشاه روم جواب فرستاد که: ثروت، معشوق بی‌وفاست و دوام ندارد، بهترین خدمت به فرزندان این است که، آنان را از مکارم اخلاق و خویهای پسندیده برخوردار کنید، تا در دنیا سبب دوام دولت و در آخرت سبب غفران باشد. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍(خزیمه ابرش) پادشاه عرب، بدون مشورتِ پادشاه روم که از دوستان صمیمیش بود کاری انجام نمی‌داد. او پیکی را به نزد دوست خود فرستاد‌ و از او درباره فرزندانش مشورت و نظر خواست. او در نامه‌اش نوشت: من برای هر یک از دختران و پسران خویش مالی زیاد و ثروتی فراوان قرار دادم که بعد از من درمانده و مستمند نشوند. صلاح شما در این کار چیست؟ پادشاه روم جواب فرستاد که: ثروت، معشوق بی‌وفاست و دوام ندارد، بهترین خدمت به فرزندان این است که، آنان را از مکارم اخلاق و خویهای پسندیده برخوردار کنید، تا در دنیا سبب دوام دولت و در آخرت سبب غفران باشد. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خستم از این قلب آلوده💔 ✍گویند :صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید.... پذیرفت ... نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت : ✍مردم! هر کس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد! کسى برنخاست گفت :حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد ! باز کسى برنخاست.گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ و براى رفتن نیز آماده نیستید ‼️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 مردی از مسجد گذر کرد، در حالی که امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) نیز در مسجد نشسته بودند. یکی از اصحاب امام باقر گفت: به خدا قسم من این شخص را دوست می دارم. امام فرمود: پس به او خبر بده، چرا که این خبر دادن، هم مودّت و دوستی را پایدارتر می‌کند، هم در ایجاد الفت خوب است. 📙(بحارالانوار،ج۷۱ص۱۸۱). 🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•