#رقیه_خاتون
🥀میکشم روی زمین پای پر از آبله را
تا میان من و تو کم کنم این فاصله را
🥀سرِ نیزه، وسط تشت طلا، کنج تنور
فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را
🥀کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند
بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را
🥀علت لکنت من را که خودت می بینی
ورم صورت و زخم لب و خون لثه را
🥀جان من فکر نکن قافیه را باخته ام
خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را
🥀بین بازار به اشکم همه میخندیدند
دوست دارند چرا گریه ی در هلهله را
🥀کاش بودی و مرا باز بغل می کردی
کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را
🥀عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟
غیرت الله بیا ختم کن این غائله را
🥀عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم
مادری کرد، که آرام کند قافله را
🥀خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند
شام حس کرد دم صحبت او زلزله را
🥀راستی واژهی "یابن طلقا" یعنی چه؟
عمه آتش زده این سلسله ی باطله را
🥀او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند
دختر فاطمه ی عالمه ی فاضله را
🥀حسم این است که من دردسر قافله ام
کاش با خود ببری دردسر قافله را
🥀می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی
می کشم روی زمین پای پر از آبله را
#نـوكـــر_نـوشــت:
#رقیه_بنت_الحسین🖤
🥀ای که از قافله ی شامِ بلا جا ماندی
کمکم کن که من ازقافلهی کرببلاجاماندم
✳️ کانال امیدانه🔻
https://eitaa.com/oomidaneh