اویِمن;
انگار که به هوای مُلایم حساسیت داشته باشم. عطسه مرا سابید.
حساسیتم از فصلی تغییرِ ماهیت داده به حساسیت سالی، شش ماه اول همینطور گذشت.
"اگه میتونستم احساسم رو هم صرفاً مثل یه نامه مچاله کنم، اونوقت میتونستم کنارت راحتتر باشم؟"
اویِمن;
زندگی داره خیلی جدی میشه و من هنوز آمادگیشو ندارم.
برای اینهمه جدی بودن همهچیز، من هنوز خیلی دفعهی اولیه که دارم زندگی میکنم.