اویمن;
داستانهایی که یه رشته پیوندی با زندگی گذشته شخصیتها داره🧎♀
کششی که این قضیه برام داره، تا ته دور از واقعیت بودنش رو از یادم میبره. ژانرِ موردعلاقه: زندگی قبلی داره؟
درازی سرِ قصهی مشکلاتم با امتحان اونقدری هست که اینروزها«سراپا تیکام، بسیار عصبی».
اویمن;
شما رو با این پدیدهی شافی آشنا میکنم، میزان نجاتدهنده بودنش از اون چلاغی که تو آینه میبینی بیشتر
شافی بودنت گذشت عزیزم، دیگه از دستِ توهم خارجه.
اویمن;
کاش لااقل اونقدر ارزش داشتید که آدم خندهاش نمیاومد. آخه بچه.
باور بفرمایید سختتر از تحمل کردن بچه، تحمل آدمهای بچهساله. کلمههام از بیان فرار میکنن و مغزم هنگ و واهنگ به تصویر مقابلش زُل میزنه. چهطور میشه انقدر وقیح، غیرقابل بیان، بچه بود؟ کاش کمتر حسش میکردم.
ابن سینا تو کتاب القانونش یه قسمت خیلی جالب داره که خلاصهش میشه «هرکی نیم روز اول برای امتحان درس بخونه، به همین برکت، آنچنان آهی از سینه برون دهم، که برودت دودمان خود و شش نسلش را تا هفت پشت بسوزاند» حالا هی استرس بده همکلاسی.