#داستان عبرت آموز
🍃گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند...
#کفشهایش را گذاشت زیر سرش و خوابید.
⭐️طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند.
یکی از اون دو نفر گفت:
#طلاها را بزاریم پشت منبر،
اون یکی گفت: نه !
اون مرد #بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.
🌱گفتند: امتحانش میکنیم کفشایش را از زیر سرش برمیداریم
اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود،
خودشو بخواب زد. اونها کفشایش را برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد.
گفتند پس خوابه طلاها رو بزاریم پشت منبر...!
🔹بعد از رفتن آن دو مرد،
مرد خوش باور بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو را بردارد اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین #بیداری
کفشهایش را #بدزدند...!
👈و اين گونه است که انسان خیلی وقتها در طول زندگی همه چیز خود را خودخواسته از دست میدهد از جمله #زمان و فرصتها!
چرا که نگاه و توجهش به جایی است که نباید باشد.
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar