eitaa logo
🍃 یا امیرالمؤمنین حیدر 🍃
373 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
3هزار ویدیو
60 فایل
به نام گشاینده کار ها زنامش شود سهل دشوار ها 🌺 کپی با ذکر صـلـوات برای مولایمان صاحب الزمان 🌺 ارتباط با ما : https://harfeto.timefriend.net/17265184657672
مشاهده در ایتا
دانلود
📚مرحوم علامه_امینی در کتاب_الغدیر آورده است شیخ_احمد_جامی، عالم اهل_سنت بر بالاى منبر گفت: مردم هر چه مى خواهید از من بپرسيد. زنى فرياد زد: اى مرد! ادعاى بيهوده نكن! خداوند رسوايت خواهد كرد. هيچ كس جزء (علیه السلام) نمى تواند بگويد كه پاسخ تمام سؤالات را میداند. شيخ گفت: اگر سؤالى دارى بپرس ! زن گفت: مورچه اى كه بر سر راه نبى آمد، نر بود يا ماده ؟ شيخ گفت: سؤال ديگرى نداشتى؟ اين ديگر چه سؤالى است؟ من كه نبوده ام ببينم نر بوده يا ماده. زن گفت: نيازى نبود آنجا باشى. اگر با آشنايى داشتى میدانستی . در آمده كه {قالت نملة} مشخص میشود مورچه ماده بوده. (چرا که ضمیر "ت" برای مؤنث است) مردم به جهل و زيركى خنديدند. شيخ(از روی عصبانیت) گفت: اى زن آيا با اجازه شوهرت در اينجا هستی يا بدون اجازه؟ اگر با اجازه آمده اى كه خدا شوهرت را لعن كند و اگر بى اجازه آمده ای، خدا خودت را لعن كند. زن گفت: ای شیخ بگو بدانیم آيا عايشه با اجازه شوهرش پيامبر(صل الله علیه وآله) به جنگ(جمل) با خود، امیرالمؤمنین على (علیه السلام) رفته بود و يا بدون اجازه؟ شيخ بيچاره نتوانست جواب گويد. {چرا که اگر شیخ میگفت با اجازه پیامبر"صل الله علیه و آله" بوده، دروغ گفته بود و جسارت به پیامبر و مخالف آیه قرآن ("وَ قَرنَ فِی بُیُوتِکُنَ:) ای زنان پیامبر در خانه هایتان بنشینید" سخن گفته، و اگر عایشه بدون اجازه پیامبر"صل الله علیه آله" از خانه خارج شده(که همینطور هم بوده) پس عایشه ملعونه محسوب میشود} 📚الغدیر مرحوم علامه امینی رحمت الله علیه ، ج۱۱   🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷 https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
📚 🏷روزی شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و برایش کاه ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد . روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند. شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: تو خر مرا کرد. شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. به روستایی گفت: این مرد لال است‌‌روستایی گفت: این نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته. قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟چه گفت؟ او جواب داد که: گفت را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش آفرین گفت. شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: 《جواب ابلهان خاموشی ست.》 📚 امثال و حکم علی اکبر ─┅═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═┅─ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷 https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar