هدایت شده از کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
هدر نرفت ز پرتابِ چلهها، تیری
امیرِ علقمه از بس که قدّ و بالا داشت..
#علیاکبر_لطیفیان
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
هدایت شده از Motivation🇵🇸
Mahmood Karimi - Makon Ey Sobh Tolou Shoor (128).mp3
6.71M
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است؛
مکن ای صبح طلوع... 💔🥀
#Music
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ریان ابن شبیب :)💔
سبزِ متمایل به نارنجی.
ریان ابن شبیب :)💔
تشنه گیر آوردنت..
جلو چشای خواهرت
رد شدن از رو بدنت..
با هرچی میشد زدنت💔
بچهها..
امشب خیلی التماس دعا دارما :)
دعا کنید از این بلاتکلیفیِ خورَنده بیام بیرون :)
هدایت شده از Motivation🇵🇸
میگن شب عاشورا اباعبدالله رفته بود بیرون خیمه و خارای روی زمینو جمع میکرد💔
سبزِ متمایل به نارنجی.
میگن شب عاشورا اباعبدالله رفته بود بیرون خیمه و خارای روی زمینو جمع میکرد💔
با این یکی بد آتیش گرفتم :)💔
همین الان یادم اومد که نمیدونم آخرین بار کی خودم برای زندگی خودم تصمیم گرفتم.
هدایت شده از - احتمال -
دروغ روضه بخوانیم ؛ شمر آبش داد
سنان رسید ولی با ادب جوابش داد
دروغ روضه بخوانیم ؛ دست و پا نزده
حسین فاطمه را تشنه لب صدا نزده
دروغ روضه بخوانیم ؛ سر بریده نشد
محاسنش به روی خاکها کشیده نشد
دروغ روضه بخوانیم ؛ سر جدا نشده
تنش سه روز روی خاکها رها نشده
دروغ روضه بخوانیم ؛ پیروهن دارد
که گفته است که عریان شده ؟ کفن دارد ..
سبزِ متمایل به نارنجی.
دروغ روضه بخوانیم ؛ شمر آبش داد سنان رسید ولی با ادب جوابش داد دروغ روضه بخوانیم ؛ دست و پا نزده حسی
تنش سه روز روی خاکها رها نشده..
هدایت شده از کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ننوشتید زمینها همه حاصلخیزند؟
باغهامان همه دور از نفس پاییزند
ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟
در فراوانی این فصل تو را کم داریم
ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟
نامه نامه «لَکَ لَبَّیک اباعبدالله»
حرفهاتان همه از ریشه و بُن و باطل بود
چشمههاتان همگی از دِه بالا گِل بود
بیگمان در صدف خالیشان دُرّی نیست
بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست
بیوفایی به رگ و ریشهٔ آن مردم بود
قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود؟!
چه بگویم؟ قلمم مانده... زبانم قاصر...
دشت لبریز شد از غربت «هَل مِن ناصِر»
در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت
ناگهان کودک ششماهه علم را برداشت
همه دیدند که در دشت هماوردی نیست
غیر آن کودک گهوارهنشین مردی نیست
مثل عباس به ابروی خودش چین انداخت
خویش را از دل گهواره به پایین انداخت
خویش را از دل گهواره میاندازد ماه
تا نماند به زمین حرف اباعبدالله
عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همهٔ اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب
کمی آرام که صحرا پر گرگ است علی
و خدای من و تو نیز بزرگ است علی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پسرم میروی آرام و پر از واهمهام
بیشتر دلنگران پسر فاطمهام...
#سیدحمیدرضا_برقعی
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
هدایت شده از ــ مؤمنات :)
دست از سرم بردار من بابا ندارم
سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم
باشد بزن چشم عمو را دور دیدی
من هیچکس را بین این صحرا ندارم ...
تقریبا یک ساعته نشستم دارم با بابام درد دل میکنم، و وقتی به خودم اومدم و دیدم که اون اصلا خونه نیست، اون انقدر سرش شلوغه که من نمیتونم باهاش حرف بزنم، به خودم اومدم دیدم هیچکس رو به روم نیست، و مدتهاست دارم با خودم حرف میزنم، شکستم. من واقعا شکستم.
من خستهام. از اینکه هیچوقت نتونستم با هیچکس صحبت کنم، از اینکه زندگیم اینقدر مضحکه، از اینکه اینقدر ضعیفم، از اینکه اینیام که الان هستم خستهام..
دستام داره میلرزه. تپش قلب گرفتم و استرس دارم. امیدوارم به خیر بگذره و گند نزده باشم :)
هدایت شده از حرفایی که نشنیدی.
مشکل اینجاس همه میخوان درک بشن کسی نمیخواد درک کنه.