eitaa logo
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
294 دنبال‌کننده
471 عکس
334 ویدیو
6 فایل
با عطر اسپرسو و بوی کاه پذیراتون هستم. ☕📜 ریوجی می‌شنود‌: https://daigo.ir/secret/2399342596 طنین هجویات روزانه + پاسخ پرسش هاتون: https://eitaa.com/storerome
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرداری امسال، تابلوی مضطر جناب روح‌الامین رو دیوار نگاره‌ی تقاطع شهدای مدافع حرم قرار داده. سر تقاطع که می‌خوای به سمت فلکه نماز بپیچی، باید حواست باشه که تو اضطرار اون نقاشی کشیده نشی. باید حواست باشه مات اون صحنه نشی... باید حواست باشه اشکات رو برای خونه نگه‌داری.
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
هدر نرفت ز پرتابِ چله‌ها، تیری امیرِ علقمه از بس که قدّ و بالا داشت..
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
امشب اصلا کپشن نمی‌خواد که، سرتاسرش اشکه. #ای_آبی‌ترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
20:44 اذا شفتن شمر صاعد اگر شمر را دیدید که بالا رفته، على صدر الاخو كاعد و بر سینهٔ برادرم نشسته، يطبره ... يذبحه ... يويلي ... عليه او را شمشیر می‌زند و سر می‌برد... وای بر من! يرفعه من شعر راسه او را از موی سرش بلند می‌کند، ينادي وينه عباسه و ندا می‌دهد، عباس او کجاست؟ يزينب ... دشوفي ... ذبحته ... بديه ای زینب ببین، با دستان خودم سر او را جدا کردم. يكلي ها يزينب ارفس بصدره به من می‌گوید، هان ای زینب، ببین چگونه بر سینه‌اش لگد می‌زنم؟ احس ارتاح كلبي من اكطعت نحره چون گلویش را بریدم، احساس می‌کنم دلم آرام گرفت. و انا بيدي اكيدج و اقهر زهره و من با دستانم تو را اسیر می‌کنم و قلب فاطمه را خواهم سوزاند. ـــ یا اباعبدالله...
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ننوشتید زمین‌ها همه حاصلخیزند؟ باغ‌هامان همه دور از نفس پاییزند ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟ در فراوانی این فصل تو را کم داریم ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟ نامه نامه «لَکَ لَبَّیک اباعبدالله» حرف‌هاتان همه از ریشه و بُن و باطل بود چشمه‌هاتان همگی از دِه بالا گِل بود بی‌گمان در صدف خالی‌شان دُرّی نیست بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست بی‌وفایی به رگ و ریشهٔ آن مردم بود قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود؟! چه بگویم؟ قلمم مانده... زبانم قاصر... دشت لبریز شد از غربت «هَل مِن ناصِر» در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت ناگهان کودک شش‌ماهه علم را برداشت همه دیدند که در دشت هماوردی نیست غیر آن کودک گهواره‌نشین مردی نیست مثل عباس به ابروی خودش چین انداخت خویش را از دل گهواره به پایین انداخت خویش را از دل گهواره می‌اندازد ماه تا نماند به زمین حرف اباعبدالله عمق این مرثیه را مشک و علم می‌دانند داستان را همهٔ اهل حرم می‌دانند بعد عباس دگر آب سراب است سراب غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب کمی آرام که صحرا پر گرگ است علی و خدای من و تو نیز بزرگ است علی ــــــــــــــــــــــــــــــــــ پسرم می‌روی آرام و پر از واهمه‌ام بیشتر دل‌نگران پسر فاطمه‌ام...
این لحظات خیلی خیلی سخت، دعای سلامتی آقاجانمون، امام زمانمون فراموشتون نشه.