به چشم کینهتوزان اصغر و اکبر نمیآید
علی باشی کفایت میکند تا دشمنت باشند…
#سید_تقی_سیدی
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
Tekyeh Koochik.mp3
10.6M
ﻣﻦ شمعِ ﻋﺰای ﺗﻮ رو ﺧﺎﻣﻮش ﻧﻜﺮدم
اون ﺗﻜﻴﻪی ﻛﻮچیک رو ﻓﺮاﻣﻮش ﻧﻜﺮدم…
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
به چشم کینهتوزان اصغر و اکبر نمیآید علی باشی کفایت میکند تا دشمنت باشند… #سید_تقی_سیدی #ای_آبی
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سر تا سر
#سیدحمیدرضا_برقعی
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
سری که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر
4_5807698951389902673 (online-audio-converter.com).mp3
29.1M
08:46
دلّيني شگل للناس لو گالوا يليله اشلون
به من بگو به مردم چه جوابی دهم اگر سوال کنند، ای لیلا چگونه؟
جيتي وعفتي المدلل عله الغبره ولا مدفون
آمدی و فرزند عزیزت را بدون کفن و دفن روی زمین رها کردی.
عله الخدين دم راسه يسيل و بالگلب مطعون
خون سرش روی گونههایش جاری است و قلب او هدف تیرها قرار گرفته.
اگولن ردت اظل يمّه و شال ابليل حاديها
گفتم میخواستم کنار او بمانم، اما ساربان هنگام شب حرکت کرد.
ذاك الچان الچ هيبه و باللازم تندهينه
او که مایه شکوه تو بود، لازم بود از او بخواهی تا برخیزد.
اشلون اعله الثرى امطبر تمشين و تخلينه
چگونه او را بر روی خاک با بدنی زخمی رها میکنی و میروی؟
اگولن ردت اودعنه و گالوا لا تودعينه
گفتم میخواستم با او خداحافظی کنم، اما گفتند با او خداحافظی نکن.
يصير ابليل ممشانه جثثهم مانمر بيها
حرکت ما هنگام شب خواهد بود، از کنار بدنهای بیجانشان گذر نخواهیم کرد.
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
از بین تمام نیزهها جمع کنید
از حرف "الف" تا به "ر" را جمع کنید
تقطیع بزرگی خدا، اکبر را
از روی زمین، هجا هجا جمع کنید
#محمدرضا_امینی
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
چه قَدَر منتظرش بودم و آخر گفتی...
ما نمردیم و شنیدیم "برادر" گفتی!
#علیاکبر_عرب
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
2_5210810475633193793.mp3
15.1M
ما تگعد تگول اختي العزیزه اصبحت بین اجناب
با خود نمیگویی بگذار برخیزم که خواهر عزیزم در میان غریبهها قرار گرفت!؟...
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
4_6025951932193967102.mp3
26.14M
اخوی و راح
برادرم از دست رفت
الگبل شایلني بعیونه نطفت عینه
او که مرا در چشمانش جای داده بود، چشم او از بین رفت
اخوی و راح
برادرم از دست رفت...
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
اخوی و راح برادرم از دست رفت الگبل شایلني بعیونه نطفت عینه او که مرا در چشمانش جای داده بود، چشم او
+وَ امَّا القَلبُ؟
-العباس کَفیلُها...
*چقدر طولانیست.
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
#Aesthetic
هدایت شده از المشتاقون الذين أسرتهم المسافات
سـامحیني
مرا ببخش!
-مرا ببخش اگر در کنار آب دست راس و چپم از دست رفت...
مرا ببخش
-این آخرین کلمات میان من و تو بود
-ای مادر اندوه
لحظه وداع فرا رسیده
این تقدیر الهی ست که بر ما جاری شده
خواهرم امروز آمده عذر خواهی کنم
و از تو ماخواهم عذر مرا بپذیری
...
حَللیني
-حلالم کن
و مرا ببخش
می ترسم بروم و تو امیدی به من نداشته باشی
سـامحینی
...
تَعرفیني
-تو مرا میشناسی
به قولم عمل کردم
ولی چه کنم که عمود بر پیشانی ام اصابت کرد..
مرا ببخش..
و سـامحینی و سامحینی :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یباوع لشریعة و نظرته بحیرة
کانه یکول افزعلی یبوالغیرة...
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
شهرداری امسال، تابلوی مضطر جناب روحالامین رو دیوار نگارهی تقاطع شهدای مدافع حرم قرار داده.
سر تقاطع که میخوای به سمت فلکه نماز بپیچی، باید حواست باشه که تو اضطرار اون نقاشی کشیده نشی. باید حواست باشه مات اون صحنه نشی... باید حواست باشه اشکات رو برای خونه نگهداری.
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
هدر نرفت ز پرتابِ چلهها، تیری
امیرِ علقمه از بس که قدّ و بالا داشت..
#علیاکبر_لطیفیان
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
- #Aesthetic #ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
باجر الله یستر.mp3
28.74M
امشب اصلا کپشن نمیخواد که، سرتاسرش اشکه.
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
امشب اصلا کپشن نمیخواد که، سرتاسرش اشکه. #ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
20:44
اذا شفتن شمر صاعد
اگر شمر را دیدید که بالا رفته،
على صدر الاخو كاعد
و بر سینهٔ برادرم نشسته،
يطبره ... يذبحه ... يويلي ... عليه
او را شمشیر میزند و سر میبرد... وای بر من!
يرفعه من شعر راسه
او را از موی سرش بلند میکند،
ينادي وينه عباسه
و ندا میدهد، عباس او کجاست؟
يزينب ... دشوفي ... ذبحته ... بديه
ای زینب ببین، با دستان خودم سر او را جدا کردم.
يكلي ها يزينب ارفس بصدره
به من میگوید، هان ای زینب، ببین چگونه بر سینهاش لگد میزنم؟
احس ارتاح كلبي من اكطعت نحره
چون گلویش را بریدم، احساس میکنم دلم آرام گرفت.
و انا بيدي اكيدج و اقهر زهره
و من با دستانم تو را اسیر میکنم و قلب فاطمه را خواهم سوزاند.
ـــ
یا اباعبدالله...
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو