eitaa logo
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ🇮🇷
367 دنبال‌کننده
603 عکس
434 ویدیو
8 فایل
وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ. با عطر اسپرسو و بوی کاه پذیراتون هستم. ☕📜 ریوجی می‌شنود‌: https://daigo.ir/secret/51307188512 سینمای کوچک من: فعلا در دسترس نمی‌باشد. خزانه‌ی کتاب‌خانه: ble.ir/join/8m922r43dM
مشاهده در ایتا
دانلود
درد داریم که این موقع شب بیداریم ورنه هر آدم سالم سر شب میخوابد!... *حوالی ظهرِ 1402/09/23
عشق آمده‌ست...عقل! برو جای دیگری یک پادشاه، حاکم یک سرزمین بس است((:
به مصراعی ننالیدم تب تلخ تباهی را که یک عمر است عادت کرده‌ام بی‌سرپناهی را منم آن ارگ ویرانی که هر شب خواب می‌بیند به روی شانه‌هایش فوج کفترهای چاهی را زلیخاها اگر پیراهنی پاره نمی‌کردند به یوسف‌ها، که می‌آموخت رسم بی‌گناهی را؟! سواری خسته‌ام، از کوه پایین آمدم دختر! ببند این زخم‌های کهنه‌ی مشروطه‌خواهی را!... تفنگ و اسب را دادم به جای شانه‌ی نقره بکِش، هموارتر کن پیچ و تاب این دوراهی را چه می‌فهمند سربازانِ مستِ روس و عثمانی شمیم اشک‌هایم روی کاغذهای کاهی را؟ ;))))) سپیداری که بر آن پیکر ستارخان رقصان چه سازد شرمساری را... چه نالد روسیاهی را رهاتر از سر زلفت بخند، امشب پریشانم برقصان توی تُنگ صورتت دو بچه ماهی را
عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد سایه اش کاش به دل گاه به گاه افتادن...((:
Hossein Farhadi [Radiop0l]4_5953872227664396710.mp3
زمان: حجم: 8.89M
چندین شبی‌ست که شب‌ها را با این نوا-آواز سیر می‌کنم و سیر نمی‌شوم. اقرار می‌کنم دل‌تنگی امانم را بریده، اقرار می‌کنم. نیاز مبرم به شنیدن صدای باران( شما بخوان صدای کفش‌هایت) دارم. شنیدنی که خیال‌پرورانه، احتمال کاهش دل‌تنگی را بعد از شنیدنش می‌دهم. ــــ حسم، حسی که در نوشتن باعث نفرت‌ورزی‌ام می‌شود، نون ابتدای افعال است. از نمی‌شودها، نمی‌توان‌ها، نمی‌خواستن‌ها، به تنگ آمده‌ام. نمی‌خواهم نتوانستن‌هایم را با جمله‌ی نشد به پایان برسانم. ـــــ در چرخش‌های این مضامین ثباتی نیست، بینایی‌ام اندکی مایل به تضعیف شده و سر رشته‌های صحبتم را مدام گم می‌کنم. حتی وقت خواندن کتاب‌ها، مجبورم دوباره برگردم به پاراگراف آغازین. کمی آزاردهنده شده و به رویم نیاورید این امر به دلیل کم شدگی قوه‌ی تمرکز است و ربطی به بینایی ندارد. شاید اگر کمی عینکت را قرض بگیرم، دید بهتری پیدا کنم و بتوانم کما فی السابق اضافه‌گویی کنم نه این نوشته‌های بی پیکر و سر و ته و بهم ریخته و شلوغ که دل خودم را از هر لحظه بیشتر بهم می‌زند. البته این بیان، بدین معنی نیست که نوشته‌های قبلی مستثنی این صفت‌ها بوده‌اند، خیر عزیز من! لکن می‌شد در ازدحام کلمه‌ها و واج‌ها، اندکی نظم و آراستگی را به سختی یافت، ولیکن در این‌ها، هیچ نوعی از نظام دیده نمی‌شود بلکه پراکنده‌گویی‌ها بیش‌تر از دفعات قبل در ذوق می‌زند. ـــــ پ.ن(حقیقی): با یاد دوست غیر تلنبار بغض و آه... هی گوش دادن «شجریان» چه فایده؟