eitaa logo
عصــــاره قلــــم🖌
69 دنبال‌کننده
64 عکس
31 ویدیو
2 فایل
گاهی قــلم که در دست می گیرم عصــاره ای زیبا از آن تراوش می کند! شاید مایل باشی آن را به دیگران هدیه کنی... قلم از آن صاحب اشجار عالم است و دست در امانت من حقیــر... حســـن تـــولائی نصـــرت آبادی
مشاهده در ایتا
دانلود
بنام خــدایی که در این نزدیکــیست دیپــلم شهــادت داشتم کتاب «ابراهیم موحّد»_سردار شهید ابراهیم موحّدی مهرآبادی در دفاع مقدس/ نوشته محمدرضا بابایی ابرقویی_ را می خواندم ... دیدم شهیدِ کتاب وقتی به جبهه رفته، فقط تا پایان دوره راهنمایی را گذرانده بوده و همزمان با حضورش در جبهه های حق علیه باطل، دوره متوسطه خودش را تا سال سوم در رشته اقتصاد اجتماعی ادامه داده است. و جالب تر اینکه در این مدت، ۶ بار مسئولیت مهم نظامی به او می دهند و او از پس همه آنها به احسن وجه برمی آید. یکی از همرزمانش_ قاسم مهدوی_ می گوید: «این مرد خدا، همیشه در آموزش های نظامی خود، سر کلاس به نیروها تأکید می کرد تا ادامه تحصیل بدهند... . همیشه یک کتاب دستش بود و می گفت: «هیچ بهانه ای قبول نیست! ببینید من هم مثل شما تا سوم راهنمایی درس خوانده بودم که آمدم به جبهه؛ ولی الآن، هم درس می خوانم، هم آموزش نظامی می دهم، هم در عملیات ها شرکت می کنم.» حتی یک روز بارانی ابراهیم با دو تا از همرزمانش برای شرکت در امتحانات مجتمع آموزشی، عقب تویوتا نشستند و زیر باران تا اهواز رفتند. مدتی بعد در عملیات والفجر ۸ که دو همرزم محصل دیگرش شهید شده بودند، ابراهیم رادیدم و به او گفتم: «دیدی آنها شهید شدند و رفتند، الآن هم در بهشت برای خودشان خوش هستند. ما هم ان شاءالله شهید می شویم؛ دیگر درس خواندن برای چه؟!» ابراهیم به طور جدّی گفت: «شهیـد می شویم که بشویم، به وظیـفه عمل کرده ایم؛ شاید درجات بهشـت هم از روی مدرک تحصیلی باشد. اگر اهمیت نداشت که پیامبر(ص) نمی فرمودند: «زِ گهواره تا گور دانـش بجوی»...» و شوخی کردم: «پس کِی استراحت کنیم؟!» این هم بحث همیشگی ام با ابراهیم بود... وقتی پیکر دوپاره اش (دو تکه اش) را روی دژ شلمچه دیدم، بی اختیار با خنده، چندبار به او گفتم: «حالا دیگه دیپــلم گرفتی؟!» این سردار شهید دانش آموز در وصیتش به مادرش می گوید: «اگر در این دنیا من چیزی را جمع آوری کرده ام، آن را صرف علــم کنید.» ✍ حسن تولائی نصرت آبادی 🗓 ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ https://eitaa.com/osarehieghalam