eitaa logo
ࡃܢܚ݅ߊ‌ܧ‌ߊ‌ܠܝ‌ࡎ߭ߊ
547 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
طلب‌رزق‌ندارم‌زدربـار‌ڪسی هـرچـه‌دارم‌زآقـا‌ی‌خراسـان‌دارم کپی‌ازمطالب‌وکلیپ‌ها؟‌✿‌حܠߊ‌ܠ✿ کپی‌از‌رمان؟خیر‌پیگرـב‌قانونی‌ـבارـב... عضویت؟زیبایی‌کانال‌ما‌به‌وجود‌شماست:) ای‍‌دی‍‌‌ ج‍‌ه‍‌ت‍‌‌ ارس‍‌ال‍‌‌ ن‍‌ظ‍‌ر @Shadow38
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ابوالعاد:
این پیام و کن🪴 📝و ادامه اش بنویس. 🖇چنلتواینجا‌بفرست؛ @a_bolfazl_n 📌اگه از همه وقایع امسال بخوایین یه فیلم بسازین اسمشو چی میدارین..؟
هدایت شده از قطار¹²⁸
این پیام رو فـور کنید بگم اولین کلمه ای که با دیدن چنلتون به یادش میوفتم چیه 🪄💘 . *یچیزی‌هم‌بگین‌بیان.
هدایت شده از 6 ساعته ِ هیژا .
دختر های فامیل بیشترشان بزرگ بودند و لیلا تقریبا همبازی نداشت، اما با در کوچه بازی می کرد، گاهی مچ می انداخت و گاهی کشتی می گرفت! برعکس جثه ی ریز و دختر بودنش حسابی می کرد! یکبار که لیلا و پسر ها در کوچه فوتبال بازی می کردند احسان جلو رفت و توپ بچه ها را سوراخ کرد، بعد هم دست لیلا را گرفت و دنبال خودش کشید. لیلا گفت: چرا اینطوری کردی احسان؟ چرا توپ رو خراب کردی؟ زود باش برو از بقاّلی یه توپ جدید بخر! احسان جواب داد: https://eitaa.com/joinchat/948961515C21e864fc2f نمی خوام! تو چرا با پسرا بازی میکنی؟ چرا چیزی سرت نیست؟ پس کجاست؟ لیلا دست به کمر زد و جواب داد: به تو چه! دارم باهاشون بازی کنم. تو چی کاره ای اصلا؟ بعد هم احسان را به عقب هل داد و سمت پسر ها دوید، احسان دلش ، دوست نداشت هیچ پسری با لیلا دوست شود، لیلا را فقط برای می خواست و حالا آنقدر سیبِ چرخ خورده بود که لیلا را به او سپرده بودند! . https://eitaa.com/joinchat/948961515C21e864fc2f فقط اینجاست🔞🤫 _ معدن رمانای ناب و تکمیل شده 😎