eitaa logo
ܮܢܚ݅ߊ‌ܦ̈ܙ‌ ߊ‌ܠܝ‌ضߊ
474 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
38 فایل
♡به توکل نام اعظمت♡ «شاه‌پناهم‌ بده غرق گناه اومدم» کپی:بالینک کپی‌ازرمان: لا 😘 خوندن بدون عضویت‌حرام😔 آیدی‌مدیر: @Shadow38
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿 🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿 🌿🌸 🌿 🦋 بابا اومده بود و من طبق معمول خونه رو گذاشتم رو سرم.. +به به! سلام بر صدا و سیمای عزیزم! بابا:سلام دخترِ قشنگم مامان:صد دفه بهت گفتم‌ اینجوری صدامون نکن! +ای بابا مادرِ من، مگه دروغ میگم؟! ریحون و آرسام:سلام! مامان و بابا هم جوابشونو دادن..منو ریحون با مامان رفتیم آشپزخونه تا میز رو بچینیم مامان:سوگند مامان! برو باباتو داداشاتو صدا کن بیان شام باشه‌ای گفتمو رفتم..آرسام و بابا رو صدا زدم و بلند گفتم:سامیییییی! یهو آرسام جلو دهنمو گرفت و گفت:آروم دختره جیغ جیغو! همینجور که دستِ آرسام رو دهنم بود گفتم:داواش شوه مودم!! آرسام:چی میگی تو؟! سامی:میگه داداش خفه شدم! آرسام با تعجب نگاش کرد که باز گفت:داداش نمیخوای دستتو برداری؟..دارِ فانی رو وداع گفت بیچاره! آرسام هول شد و سریع دستشو برداشت.. خودمو انداختم بغل سامی و گفتم:وای مرسی داداش خلم..نزدیک بود بمیرم