eitaa logo
عشاق شهادت:))🇵🇸
597 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
4.5هزار ویدیو
175 فایل
‹ ﷽ › شروع نوکریمون: 1403/3/3 تجربہ‌بہم‌یا‌دداده‌ڪہ... برا؎اینڪه‌طلب‌شہادت‌ڪنۍ، ‌نبایدبہ‌گذشتہ‌خودت‌نگاه‌ڪنۍ...! راحت‌باش!نگران‌هیچۍنباش!!🌙💔 کپی حلاله مومن😎 مدیر ارتباطات: @Reyhaneh_Zahra3 ناشناسمون: https://harfeto.timefriend.net/17227708314898
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃اعمال عبادی روز جمعه🍃🌹 🔹نماز جمعه 🔹غسل جمعه 🔹به جا آوردن نمازهای مستحب، مانند نمازهای نافله 🔹روز جمعه، نمازهای هدیه به پیامبر اكرم(ص) و (س)، نماز اعرابی و نماز جعفر طیار 🔹خواندن دعاهای اختصاصی 🔹خواندن زیارت‌های خاص این روز، مانند زیارت (ع) و زیارت (عج) 🔹صلوات فرستادن بر پیامبر اكرم 🔹تلاوت قرآن به ویژه برخی سوره‌هایی كه به خواندن آنها سفارش شده است. 🔹دعا كردن و طلب مغفرت از خداوند 🔹فراگیری دین 🔹انتظار فرج ولی عصر و دعا برای ظهور او 🔹خواندن دعای سِمات در غروب 💠آداب روز 🔸استفاده كردن از عطر و چیزهای خوشبوكننده 🔸مسواک زدن 🔸كوتاه كردن مو و ناخن و شارب 🔸پوشیدن بهترین لباس 🔸فراهم كردن نیازهای اهل خانه 🔸زیارت اهل قبور به ویژه قبر و 🔸عیادت بیماران 🔸صدقه دادن
هر روز هم که علی (ع) را میدید باز دلتنگش میشد. محمدِ مصطفی (ص) را میگویم. حالا سه روز بود که علی (ع) را فرستاده بود برای جنگ، و خبری از او نداشت. فرمود: - هرکس از علی برایم خبری بیاورد، یک حاجتش را برآورده میکنم. سلمان برگ برنده داشت. خبر سلامتی را خدمت رسول خدا (ص) داد حالا نوبتش بود که درخواستش را بگوید. سلمان زیرک بود رفت سراغ خود علی(ع) و پرسید از پیامبر چه بخواهم؟ نزد پیامبر (ص) که برگشت درخواستش این بود - سرّ و راز شب معراج را برایم بگویید. پیامبر، سلمان را راهی قبرستان یهودی‌ها کرد تا ذکری را که یادش داده بود، بگوید و مردهای زنده شود. قبرستان ساکت و مرموز بود سلمان ذکر را گفت. قبری باز شد و مردی بیرون آمد. سلمان مرد را نگاه میکرد. میدانست که مرد خودش میداند باید چه بگوید. مرد ناراحت نبود. آرام بود گفت: - من در خانواده ای یهودی به دنیا آمدم. یهودی بودم و با همین دین هم مُردم. اما الآن در برزخ از آتش در امانم. سلمان شگفت زده پرسید - چرا؟ مرد گفت: - من علی را دوست داشتم دوست داشتم صورتش را نگاه کنم. کار هر روزم این بود که بایستم کنار کوچه، در مسیر رفت و آمد علی. در همان چند لحظه رد شدنش ببینمش.. 📚 • نرجس شکوریان فرد