eitaa logo
خادم العشاق الحسین علیه السلام
77 دنبال‌کننده
243 عکس
398 ویدیو
17 فایل
اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قتله اللهم العنهم جمیعا ... لینک کانال: @oshaghalhosein
مشاهده در ایتا
دانلود
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مولای ما نمونه ی دیگرنداشته ست #سیدحمیدرضابرقعی #شعرخوانی #غدیرخم 🌺 #روز امضا شدن حکم علی نزدیک است @khadem
زیر باران بعد از ظهر  اتفاقی مقابلم رخ داد  وسط کوچه ناگهان دیدم  زن همسایه بر زمین افتاد    سیب‌ها روی خاک غلطیدند  چادرش در میان گرد و غبار  قبلا این صحنه را... نمی‌دانم  در من انگار می‌شود تکرار    آه سردی کشید، حس کردم  کوچه آتش گرفت از این آه  و سراسیمه گریه در گریه  پسر کوچکش رسید از راه    گفت: آرام باش! چیزی نیست  به گمانم فقط کمی کمرم...  دست من را بگیر، گریه نکن  مرد گریه نمی‌کند پسرم    چادرش را تکاند، با سختی  یا علی گفت و از زمین پا شد  پیش چشمان بی‌تفاوت ما  ناله‌هایش فقط تماشا شد    صبح فردا به مادرم گفتم  گوش کن! این صدای روضه‌ی کیست  طرف کوچه رفتم و دیدم  در و دیوار خانه‌ای مشکی است    با خودم فکر می‌کنم حالا  کوچه ما چقدر تاریک است  گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه   | @khadem
‌خانه پیرزن ته کوچه... پشت یک تیر برق چوبی بود پشت فریاد های گل کوچک واقعا روزهای خوبی بود پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر منتظر بود در زدن ها را دم در می نشست و با لبخند جفت می کرد آمدن ها را روضه خوان محله می آمد میرزا با دوچرخه آهسته مثل هر هفته باز خیلی دیر مثل هر هفته سینه اش خسته "ای شه تشنه لب سلام علیک" ای شه تشنه لب...چه آوازی زیر و بم های گوشه ء دشتی شعرهای وصال شیرازی می نشستیم گوشهء مجلس با همان شور و اشتیاقی که... چقدر خوب یاد من مانده در و دیوار آن اتاقی که - یک طرف جملهء"خوش آمده اید به عزای حسین"بر دیوار آن طرف عکس کعبه می گردد دور تا دور این اتاق انگار گوشه گوشه چه محشری برپاست توی این خانهء چهل متری گوش کن! دم گرفته با گریه به سر و سینه می زند کتری عطر پر رنگ چایی روضه زیر و رو کرده خانهء اورا چقدر ناگهان هوس کردم طعم آن چای قند پهلو را تا که یک روز در حوالی مهر روی آن برگ های رنگا رنگ با تمام وجود راهی کرد پسری را که برنگشت از جنگ هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز پستچی نامه از عزیز نداشت کاشکی آن دوشنبهء آخر روضهء میرزا گریز نداشت پیرزن قطره قطره باران شد کمی از خاک کربلا در مشت السلام و علیک گفت و سپس روضهء قتلگاه اورا کشت تاهمیشه نمی برم از یاد روضهء آن سپید گیسو را سالیانی است آرزو دارم کربلای نرفتهء او را #ام_البنین #مادر_ماه #مادرشهید #عزیزه_الزهرا #سیدحمیدرضابرقعی | @khadem