°•|🍃🌸
🔴 #قدم_به_قدم با تاریخ واقعه
#ڪربلا
◾️قدم به قدم با قافله امام حسین(ع) از مکه تا کربلا / گزارشی از وقایع ۱۲ منزل مسیر کاروان
به قلم 👈 دکتر محمدرضا سنگری، پژوهشگر تاریخ در مطالعات و پژوهشهای عاشورایی
#قسمت_اول⬇️
🔻 #روشهای_اطلاعاتی_امام
◾️ آگاهی بخشی به همسفران در هر منزل، به ویژه در زمان پیوستن همراهان جدید.
◽️امام سجاد (ع) میفرماید: پدرم در همه منازل با اشاره به ماجرای حضرت یحیی، از شهادت خویش میگفت. در طول راه از مسافران کوفه و ساکنان منازل اطلاعات لازم را دریافت میکرد.
🔻 #وضعیت_راه
◾️ راه چه از پیش و چه از پس ناامن است. در پشت سر تهدید عمروبن سعید بن عاص حاکم مکه است و در پیش رو نگهبانان و عناصر اموی.
◽️شیخ مفید میگوید: «بلافاصله پس از شنیدن خبر حرکت امام حسین (ع) از قادسیه تا خفان و میان قادسیه تا قطقطانه تحت مراقبت شدید حصین بن نمیر، سالار نگهبانان کوفه قرار دارد»
🔻 #عملکرد_دشمن
◾️ مراقبت از راههای اصلی و فرعی خروجی و ورودی کوفه، محاصره کامل کوفه با حدود چهار هزار نفر برای جلوگیری از ورود کاروان امام، دستگیری و قتل مسافران مشکوک توسط گشتیهای اطلاعاتی و حفاظتی عبیدالله زیاد.
#ادامه_دارد ...
🍃🌹https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
°•|🍃🌸
#قسمت_دوم ⬇️
🔻 #نخستین_برخورد_نظامی
◾️ عمروبن سعید-حاکم مکه- برادرش یحیی بن سعید را برای بازگرداندن امام و همراهانش مأمور کرد. این گروه راه را بر امام بستند و گفتند: ای حسین، آیا از خدا پروا نمیکنی! از جماعت بیرون میروی و در امت تفرقه میافکنی؟ امام به راه ادامه داد و درگیری با تازیانه اتفاق افتاد که یاران یحیی، شکست خوردند. امام در پاسخ یحیی که قیام امام را محکوم کرد این آیه شریفه را قرائت کرد: 《عمل من از آن من است و عمل شما از آن شما؛ شما از عملی که میکنم بیزارید و من از عمل شما》
🔻 #اقدام_یزید
◾️ یزید به محض اطلاع از حرکت امام، به عبیدالله زیاد نوشت: شنیدهام از مکه قصد سرزمین تو کرده است.
۱. در راه نگهبانان قرار بده.
۲. جاسوسان بگمار تا مسائل را اطلاع دهند.
۳. همه روزه اخبار را برای من بنویس.
۴. هرکس با تو جنگ کند با او بجنگ.
#ادامه_دارد ...
🍃🌹https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
°•|🍃🌸
#قسمت_چهارم ⬇️
#تعداد_منازل_راه_و_فواصل_آنها
◾️فاصله نسبی هر منزل ۴ تا ۵ فرسنگ بوده و میزان توقف در هر منزل از چند ساعت تا دو روز ذکر شده است.
◽️مجموع منازل ⇩⇩
۲۵ تا ۲۸ منزل ذکر شده است
◽️نحوه برخورد با مسافران ⇩⇩
معمولا امام با مسافران که عمدتا از کوفه عازم مکه بودند چند گونه برخورد داشتند
1⃣ کسب خبر از راه و وضعیت کوفه
2⃣ طرح فساد و گمراهی و نیرنگها و جنایات بنیامیه
3⃣ دعوت به همراهی و یاری در حرکت و قیام
4⃣ پاسخ به پرسشهای دینی و شرعی آنان
5⃣ ابهام زدایی و توضیح دلایل حرکت و قیام
6⃣ دعوت به دوری و فاصله گرفتن از رزمگاه در صورت همراهی نکردن (امام میفرمود هر کس همراهی نکند و صدای مظلومیت مرا بشنود با ستمگران و قاتلان من در دوزخ خواهد بود)
◽️فاصله مکه تا نینوا ⇩⇩
۴۳۰ کیلومتر بود و میانگین حرکت روزانه امام تقریبا ۱۸ کیلومتر بوده است
◽️تعداد پیوستگان و گسستگان ⇩⇩
هیچ کدام به روشنی و درستی معلوم نیست. هفده تن از پیوستگان در مسیر در کربلا به شهادت رسیدند. اما برخی پیوستگان در منازل دیگر میگسستند و می رفتند. جمعی از پیوستگان در کربلا با اباعبدالله همراه شدند. برخی در یک منزل میپیوستند و در منازل بعد با آگاهی از فرجام کاروان، شبانه، از قافله جدا می شدند. در هیچ منبعی نام چنین کسانی ذکر نشده است.
🔺«در این نقشه منزلگاههای مهم کاروان با علامت مربع مشخص شده است»
#ادامه_دارد ...
🍃🌹https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
#قسمت_پنجم ⬇️
🔴 #نخستین_منزل
◾️ #نام_منزل⇦《بستان ابن معمّر (ابن عامر) به بطن نخله نیز مشهور است》
◽️ #وجه_تسمیه⇦این محل متعلق به عمربن عبدالله بن معمر بوده است.
◽️ #زمان_ورود⇦هشتم ذیالحجه سال ۶۰ هجری معادل ۱۸ شهریور ماه ۵۹ شمسی.
◽️ #مدت_توقف⇦امام درنگ کوتاهی در این محل داشته است.
◽️ #ویژگیها_و_امکانات⇦این منطقه میان دو دره بوده است که به نخل یمنی و نخل شاهی مشهور بودهاند.
◽️ #رویدادها⇦در این منزل فرزدق شاعر، همراه با مادرش امام را ملاقات کرد. امام و یارانش شمشیر و نیزه در دست داشتند. ابا عبدالله از فرزدق پرسید: پشت سر (کوفه) چه خبر؟
جواب داد: دلها با توست و شمشیرها با بنیامیه و تقدیر به دست خداست.
فرزدق پرسشهایی دربارهی مناسک حج از امام پرسید و پس از دریافت پاسخ با شتاب دور شد تا خود را به حج برساند. (برخی این ملاقات را در منازل دیگر نوشتهاند که ملاقات در این منزل دقیقتر است
#ادامه_دارد ...
🍃🌹https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
#حوادت_فاطمیه
#قسمت_اول
🍃هفته اشك و فتنه، 22 صفر تا 28 صفر سال 11 هجرى قمرى
✍1 ـ شدت يافتن بيمارى پيامبر (صلى الله عليه وآله): روز 22 ماه صفر، سه شنبه
صداى اذان مغرب به گوش مى رسد و مردم در مسجد منتظر آمدن پيامبر هستند تا نماز را با آن حضرت بخوانند.
امّا هر چه صبر مى كنند از پيامبر خبرى نمى شود، گويا حال پيامبر بدتر شده است. 🍃
🌹على(ع) به مسجد مى آيد و در محراب مى ايستد و مردم پشت سر او نماز مى خوانند.1
✍2 ـ نقشه و نقش عايشه: روز 22 ماه صفر، سه شنبه
🍂ابوبكر و عُمَر در اردوگاه اُسامه هستند، وقتى كه ابوبكر مى خواست از مدينه برود نزد دختر خود، عايشه رفت و به او گفت: "من به دستور پيامبر به جهاد مى روم، اگر يك وقت ديدى كه بيمارى پيامبر بدتر از اين شد به من خبر بده تا من بيايم و يك بار ديگر پيامبر را ببينم".
اكنون، عايشه پيكى را به سوى اردوگاه اُسامه مى فرستد تا به پدرش خبر دهد كه هر چه زودتر به مدينه بازگردد چرا كه بيمارى پيامبر سخت شده است. 🍂
🍃هوا تاريك است و اسب سوارى از مدينه به سوى اردوگاه اُسامه به پيش مى رود.
وقتى او به اردوگاه مى رسد سراغ خيمه ابوبكر را مى گيرد. (عمر هم كنار ابوبكر است)، او به ابوبكر مى گويد: "من از مدينه مى آيم، عايشه مرا فرستاده تا به تو هم خبر دهم كه ديگر اميدى به شفاى پيامبر نيست و او براى نماز مغرب به مسجد نيامده است، هر چه زودتر خود را به مدينه برسان!".
عُمَر تا اين سخن را مى شنود از جا برخاسته و رو به ابوبكر مى كند و مى گويد: "برخيز، ما بايد هر چه سريعتر خود را به مدينه برسانيم".
عُمَر و ابوبكر در اين نيمه شب به سوى مدينه حركت مى كنند.2
3 ـ ديدار از قبرستان بقيع: روز 22 ماه صفر، سه شنبه
پيامبر از خواب بيدار مى شوند، او دستور مى دهد تا چند نفر از يارانش نزد او بيايند، على(ع) و چند نفر ديگر حاضر مى شوند، پيامبر به آنان مى گويد: "خدا از من خواسته است كه به ديدار اهل بقيع بروم".
پيامبر دست در دست على(ع) گذاشته و آرام آرام به سوى بقيع مى رود، وقتى او به بقيع مى رسد چنين مى گويد: "آگاه باشيد فتنه ها همچون شب هاى تاريك به سوى شما مى آيند".
✍4 ـ تخلّف از لشكر اسامه: روز 23 ماه صفر، چهارشنبه
اين صداى اذان بلال است كه در شهر مدينه طنين انداخته است، مردم، كم كم به سوى مسجد مى شتابند تا نماز صبح را پشت سر پيامبر بخوانند. آمدن پيامبر به طول مى كشد، به راستى آيا پيامبر براى خواندن نماز خواهد آمد؟
امّا گويا تب پيامبر بسيار شديد شده است، او نمى تواند به مسجد بيايد.
ناگهان ابوبكر وارد مسجد مى شود، او مى خواهد به سوى محراب برود و امامِ جماعت بشود، همه تعجّب مى كنند كه او در اينجا چه مى كند؟
خبر به گوش پيامبر مى رسد، او مى گويد: "مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد".
پيامبر دستمالى را بر سر خود مى بندد و با كمك على(ع) و فضل بن عبّاس به سوى مسجد مى رود، پيامبر از ابوبكر مى خواهد از محراب بيرون بيايد.
پيامبر نمى تواند روى پاى خود بايستد، براى همين مى نشيند و نماز را به صورت نشسته مى خواند.6
بعد از نماز، پيامبر رو به ابوبكر مى كند و مى فرمايد: "مگر من به شما نگفته بودم كه به سپاه اُسامه بپيونديد؟ چرا از دستور من سرپيچى كرديد و به مدينه بازگشتيد؟".
ابوبكر در جواب مى گويد: "من به اردوگاه اُسامه رفته بودم امّا چون شنيدم حال شما بدتر شده است با خود گفتم بيايم و يك بار ديگر شما را ببينم".
پيامبر رو به آنها مى كند و مى فرمايد: "هر چه سريعتر به سپاه اُسامه ملحق شويد و به سوى روم حركت كنيد، بار خدايا! هر كس كه از سپاه اُسامه تخلّف كند، لعنت كن".7
✍5 ـ ماجراى قلم و دوات: روز 24 ماه صفر، پنج شنبه
حدود سى نفر از مسلمانان در خانه پيامبر جمع شده اند.8
آنها براى عيادت پيامبر آمده اند، خيلى از آنها اشك حسرت مى ريزند و از اين كه قدر اين پيامبر مهربانى ها را ندانستند، غصّه مى خورند.
پيامبر رو به ياران خود مى كند و مى فرمايد: "براى من قلم و دوات بياوريد تا براى شما مطلبى بنويسم كه هرگز گمراه نشويد".
يك نفر بلند مى شود تا قلم و كاغذى بياورد كه ناگهان صدايى همه را حيران مى كند: "بنشين! اين مرد هذيان مى گويد، قرآن ما را بس است".
سخن او ادامه پيدا مى كند: "بيمارى بر اين مرد غلبه كرده است، مگر شما قرآن نداريد؟ ديگر براى چه مى خواهيد پيامبر برايتان چيزى بنويسد؟".
او عُمَر است كه چنين سخن مى گويد.9
#ادامه_دارد.....
📚بحارالانوارج 28ص1o9
بحارالانوارج21ص409وج22ص466
سنن الدرامی ج 1ص36
المستندرک ج 3 ص56وتاریخ بغدادج 8 ص218و.........
♣️♠️♣️♠️♣
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313