eitaa logo
عشاق الحسین (محب الحسین)
270هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
18هزار ویدیو
165 فایل
کانال عشاق الحسین(محب الحسین) مداحی های برگزیده اللهم ارزقنا کربلا https://eitaa.com/oshaghalhosein_313 جهت ارتباط @shahiid61 @sadate_emam_hasaniam @shahid_40 جهت تب و تبلیغات @yazahra_67 فعلا حمایتی نداریم کپی بنر و ریپ کانال جهت تبادل ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
حكايت جالب و شنيدني عرب سني يكى از علماى منبرى تعريف مي كرد كه در دهه محرم در منزل يك آقايي كه اصالتا عرب بود و مجلس روضه و عزا داري گرفته بود من براي خواندن روضه رفتم . باني مجلس به من گفت درسته كه دهه محرم است ولي من مي خواهم چهار يا پنج روز روضه حضرت زهرا(س) بخواني. به باني گفتم كه الان دهه محرم هست روضه حضرت زهرا(س) براي ايام فاطميه هستش الان بايد عزاداري امام حسين(ع) انجام بشه باني مجلس خواهش كرد تو روضه حضرت زهرا(س) بخون و خيلي اصرار كرد. آن عالم تعريف ميكنه كه چند شب آخر دهه محرم را روضه حضرت زهرا(س) خواندم و روز آخر باني مجلس يك سفره و نذري بر پا كرد و من هم حضور داشتم، از باني مجلس پرسيدم شما چرا اينقدر اصرار داشتي كه روضه حضرت زهرا(س) خوانده بشه .؟ باني مجلس گفت: حقيقتش من اصالتا اماراتي هستم زندگي بسيار مرفهي در دبي داشتم، خدا به من يك دختر زيبا و دوست داشتني داده بود اين بچه رو خيلي دوست داشتم طوري كه من هر روز كه سر كار مي رفتم طي كار حداقل روزي سه بار دلم براي بچه تنگ مي شد و خونه زنگ مي زدم و حالش رو از مادرش مي پرسيدم. يكي از روزها مادرش با ناراحتي و اضطراب زنگ زد و گفت اگر مي خواهي بچه ات رو ببيي زود بيا حالش بده .! مي گفت من نفهميدم خودم رو چه جوري به خونه رسوندم، فقط ديدم بچه يك سكه قورت داده رفته تو ريه اش در حال خفگي هستش!! به زور نفس مي كشيد، سريع بردمش تو بيمارستان، به من گفتن ما كاري از دستمون بر نمي ياد. چون بيمارستانش مجهز نبود، گفتند ببرش فرانسه. ايشون مي گفت من تمكن مالي داشتم يك هواپيماي اختصاصي اجاره كردم بردمش بيمارستان فرانسه، دكترهاي بيمارستان بعد از معاينه در اتاق عمل گفتند اگر دخترت از زير عمل سالم بيرون بياد احتمال زياد تارهاي صوتي رو از دست مي دهد بعيد است بتواند صحبت بكند چون زمان زيادي گذشته است. بنده خدا مي گفت بعد از شنيدن صحبت دكتر من دست و پام شل شد عرق سرد رو بدنم نشست رفتم يك گوشه اي افتادم، در همين اوضاع و احوال يك دفعه حالم منقلب شد و بلند شدم به نيت حضرت محمد(ص) طرف مدينه يك طرفي رو حدسي انتخاب كردم به حضرت محمد(ص) گفتم: يا رسول خدا شما يك دختر داشتي من هم يك دختر، شما دخترت رو خيلي دوست داشتي من هم دخترم رو خيلي دوست دارم . يا رسول الله قسم مي خورم اگر دخترم رو نجات بدي من شيعه فاطمه(س) مي شم. سني بودم قسم خوردم اگر دخترم نجات پيدا كنه شيعه بشم. تو همين حال بودم كه ديدم متخصص بيمارستان فرانسه با يك شور و هيجان اومد به من گفت آقا معجزه شد سكه براحتي از ريه دخترتون در آمد مسيح دخترتون رو نجات داد.! من ديگه چيزي به او نگفتم كه كسي او را نجات داد كه مسيح بايد بياد در خونش گدايي . تو دلم گفتم حضرت زهرا(س) نجاتش داده به او چيزي نگفتم . به من گفتن دخترت بهوش اومد بيا ملاقاتش، تا من دخترم رو ديدم دخترم زد زير گريه، من رو بغل كرد من ازش دلجويي كردم گفتم ناراحت نباش چيزي نيست تمام شد . دخترم گفت بابا من خانمي رو تو خواب ديدم كه زد پشتم كه سكه اينطوري اومد بيرون، به من گفت: به بابات سلام برسون بگو من همونيم كه رسول خدا اونو خيلي دوست داشت.😭 ❣يا فاطمه زهرا(س)❣ ❣دست من و عنايت و لطف و عطاي فاطمه ❣ جرم من و شفاعت روز جزاي فاطمه ❣دل به ولاش داده ام كه تا به كجا برد مرا ❣يا به زمين زند مرا يا به سما برد مرا. https://eitaa.com/oshaghalhosein_313