ملااسماعیل سبزواری می گفت که پیامبر فرمود: وقتی از معراج برمی گشتم ابلیس نزد پیامبر آمد و گفت که شما در آسمان چهارم یک منبر واژگون و نیم سوخته دیدید؟ پیامبر فرمود: بله. ابلیس گفت: آن منبر من بود. من برای ملائکه موعظه می کردم. وقتی خدا می خواست همه را امتحان بکند ملائک ترسیدند و به من التماس دعا گفتند. وقتی تسبیح از دست من می افتاد، ملائک آنرا بعنوان تبرک بر می داشتند. و به من پس می دادند. ای پیامبر چیزی که مرا ملعون کرد تکبر و غرور بود. من برای ملائکه دعا می کردم ولی برای خودم دعا نمی کردم. و فکر می کردم که از همه بهتر هستم. ای پیامبر، هرچه خدا تو را بالا می برد خودت را نبین و فقط خدا را ببین.
حضرت در خطبه ی قاسعه می فرماید که شیطان شش هزار سال عبادت کرد و وقتی خدا او را امتحان کرد و گفت که من آدم را خلق می کنم و همه باید به آدم سجده کنند، ابلیس قبول نکرد یعنی همه به آدم سجده کردند جز ابلیس. او از سجده امتناع کرد، تکبر ورزید و کافر شد. ابلیس عابد بود ولی عبد نداشت و تسلیم نشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷در شروع روز
دهانمان را خوشبو کنیم با ذکر شریف
صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 💖
و خاندان مطهرش 🌷
🌷اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
☘وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🌷وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸🍃
صوت «زیارت آل یاسین».mp3
19.79M
✨امام زمان فرمودند
این طور به من سلام بدهید✨
🔷زیارت آل یاسین🍂
اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🌸🌸🌸🌸
ازخواهرانمیخواهمڪہحجابشانرا
مثلحجابحضرٺزهرارعایتبڪنند
نہمثلحجابهاۍروز
چوناین#حجاب هابوی حضرٺزهرا"س"رانمیدهد
شهیدهادیذوالفقاری
صراط مستقیم امیرالمؤمنین علی(ع):
چه سکوتی دنیا را فرا میگرفت
اگر هر کس به اندازهی عملش سخن میگفت . . .!
♡🌱
یا مُبَدّلَ السَیّئات بالحَسَنات اِغفِر لِهذا بحَقِّ الحُسَین...
مرحوم دولابی نقل میكنه:
می گفت:تو محله ی ما یه جوانی بود،
این جوان گنهكار بود،اهل فسق و فجور بود،
اما یه عادت داشت ،یه كاری می كرد ملكه اش شده بود،
از مادرش داشت،
میگه: مادر بهش گفته بود:شیرم رو حلالت نمی كنم،
گفته بود:باید این كارو بكنی.
چیكار كنم؟ گفت:هرجا رفتی دیدی یه 🚩پرچم زدند روش نوشته یا حسین،باید بری ادب كنی جلو 🚩پرچم به احترامش دستت رو روی سینه بذاری،عادتش شده بود،
هر جایی می رفت می دید یه🚩 پرچم یا حسین زدند
دستش رو می گذاشت روی سینه میگفت:✋السلام علیك یا اباعبدالله.
میرزا اسماعیل دولابی میگه:
این جوان از دنیا رفت،
میگه:دیدنش در عالم برزخ دست و پاش رو بستن دارند می برندش سمت عذاب،یه مرتبه توی اون تاریكی و تو اون وانفسا دید
⛺ خیمه ای وسط بیابونه،
نور سبزش همه ی بیابون رو روشن كرده،اومد جلو.
"ببین هركاری توی دنیا بكنی و ملكه ات بشه، توی قیامت هم همون كارو میكنی"
میگه:تا رسید جلوی خیمه دید یه پرچم جلوی خیمه زدند روش نوشتند یا حسین،
به ملكه های عذاب گفت:یه دقیقه دستام روباز كنید،
گفتند:چرا؟گفت:من عادت دارم،هر جا ببینم بگند یا حسین،منم دستم رو روی سینه ام می ذارم، دستش رو گذاشت روی سینه اش، تا گفت:السلام علیك یا اباعبدالله،
دیدند یه آقایی از خیمه خارج شد،
اومد جلو ملكه های عذاب به احترامش عقب وایستادند،حضرت گفت:
بدید پرونده اش رو ببینم، دو دستی پرونده رو تقدیم كردند،
مرحوم دولابی میگفت:حضرت پرونده رو باز كرد،یه سری به علامت تأسف تكون داد.
😔"آی جوان مواظب باش پرونده ات دست اربابت می اُفته، آقات به جای تو خجالت نكشه،زشت ِ،آدم كاری بكنه آقاش سر تكون بده"
یه نگاه به جوان كرد گفت: تو چرا؟ تو كه مارو دوست داری چرا؟
میگه:جوان شروع گرد گریه كردن
🍃🌺
"همین گریه های شماست كه فرمود:آتیش جهنم رو یه قطره اش خاموش میكنه،اینها تعارف نیست اینها كلام معصوم ِ برو توی كامل الزیارات بخون"
میگه:حضرت یه نگاهی به پرونده كرد،پرونده رو زیر بغلش گذاشت،دو سه قدم با این جوان راه رفت ،بعد برگشت پرونده رو داد به ملكه های عذاب
میگه:ملكه های عذاب پرونده رو باز كردند،دیدند نوشته:بسم الله الرحمن الرحیم، یا مُبَدّلَ السَیّئات بالحَسَنات اِغفِر لِهذا بحَقِّ الحُسَین