eitaa logo
ᬉداࢪاݪقرار
99 دنبال‌کننده
936 عکس
482 ویدیو
16 فایل
{بسم‌رب‌الزهرا‌} #نون.وَالقَلَم‌ِوَمایَسْطرون :) سوگند به قلم و آنچه می‌نویسد و سوگند به شب و به معراجِ محمد"صل الله علیه و آله"و رازهایش!✨ و سوگند بہ حوریہ‌ای اهل زمین و دلۍ حوالیہ آسمان!💚 و سوگند به شمیم گل های یاسِ پرپر در این روزهای مه‌آلود :)
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ ماجرای 🍁...يك بار به ديدنم آمد و گفت: مي خواهم براي پياده روي به بصره بروم و مسير طولاني بصره تا را با پاي پياده طي كنم. با توجه به اينكه كارت اقامت او هنوز هماهنگ نشده بود با اين كار مخالفت كردم اما تصميم خودش را گرفته بود. آن روز متوجه شدم كه پشت دست به صورت خاصي شده، فكر مي كنم حالت سوختگي داشت. دست او را ديدم اما چيزي نگفتم. 🍁 به بصره رفت و ده روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت: سيد امروز رسيديم به ، منزل هستي بيام؟ گفتم: با كمال ميل، بفرماييد. به منزل ما آمد و كمي استراحت كرد. بعد از اينكه حالش كمي جا آمد، با هم شروع به صحبت كرديم. از سفر به بصره و پياده روي تا تعريف مي كرد، اما نگاه من به دست بود كه بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود! 🍁صحبت هاي را قطع كردم و گفتم: اين پشت دست براي چيه؟ خيلي وقته كه مي بينم. سوخته؟ نمي خواست جواب بده و موضوع را عوض مي كرد. اما من همچنان اصرار مي كردم. بالاخره توانستم از زير زبان او حرف بكشم! 🍃🍃مدتي قبل در يكي از شب ها خيلي اذيت شده بود. مي گفت كه با شهوت به سراغ من آمده بود. من هم چاره اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه دستم را بسوزانم! من مات و مبهوت به نگاه مي كردم. درد دنيايي باعث شد كه از آتش شهوت دور شود. آتش دنيا را به جان خريد تا گرفتار آتش جهنم نشود. 📚 برشی از کتاب پسرک فلافل فروش، طلبه شهید مدافع حرم @shahidomidakbari