عمیقاً نیازمندِ هیئتی هستم که بشوره ببره ... هر چی که باعث و بانیِ این روزایِ تلخمزّهس ... و قویتر از قبل ؛ بَرَم گَردونه به زندگی :)🤝
فیالحال به اون حسّ سَبُکی و نشاطِ بعد از روضهوسینهزنی نیازمندیم .
هرچه میخواهی طلب کن، زِ شَهَنشاهِ نجف ؛
مِنَتی گر میکشی از مرد میباید کشید .
به خدا نبرده ای پِی ، اگر از علی-ع جدایی !
#لاامیرالمؤمنینالّاعلی
در صفین شخصی درخواست کرد
که با امیرالمومنین-ع صحبت کند.
امیرالمومنین-ع از میان سپاهش خارج شد ،
و با آن مرد دیدار کرد .
آن مرد گفت: ای علی-ع
تو در اسلام آوردن و هجرت ، پیشگام بودهای !
اگر پیشنهادی بدهم قبول میکنی
که مانع از خونریزی ها شود ،
و جنگ ها به تاخیر بیوفتد ؟
فرمود: پیشنهادت را بگو .
گفت: تو به عراقِ خودت بازگرد
و ما به شامِ خودمان .
برای تو نیز مزاحمتی ایجاد نمیکنیم
و تو نیز دست از شام بردار
و ما را به آن واگذار .
فرمود : متوجه سخن تو شدم
میدانم پیشنهادت از سر خیرخواهی
و دلسوزی است ؛
اما من در این مورد بسیار اندیشیده ام
و شبها بیدار ماندم و تامل کردم
و با دقت بسیار تمام جوانب آن را سنجیدم
در نتیجه دو راه بیشتر نیافتم:
• یا تن دادن به جنگ
• یا کفر به آنچه خداوند، بر محمد نازل کرده است!
_ حقیقت ماجرا این است که خداوند
راضی نمیشود در زمین معصیتش
انجام شود و اولیای او خاموش بمانند
و یا امر به معروف و نهی از منکر نکنند .
در نهایت به این نتیجه رسیدم ؛
که جنگ برایم از تحمل غل و زنجیر جهنم
آسان تر است .
آن مرد شامی برگشت ؛
در حالی که میگفت :
" اِنّا للّه و اِنّا اِلَیهِ راجِعونْ "| شرحنهجالبلاغه،ج۲،ص۲۰۷ |
|عُشّـاقُالحُسـِـ128ـین|
در صفین شخصی درخواست کرد که با امیرالمومنین-ع صحبت کند. امیرالمومنین-ع از میان سپاهش خارج شد ، و با
فقط تیکه اخر😂
خودشون اشهدشونو میخوندن:)
#لاامیرالمؤمنینالّاعلی
هدایت شده از |عُشّـاقُالحُسـِـ128ـین|
واجبِ شرعیِ عشق است، سلامِ سرِ صبح ؛
[ السَّلامعلیکیااباعبدالله-ع🤍]
سیاهپوش کن اِی آسمان ملائکِ خود را
که شد خَموش صدایِ دعایِ حضرتِ هادی-ع ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه یه اتفاقی واس ما افتاد که انشاءالله خیرِ ...
اگه یه اتفاقی افتاد بدونید ما لیاقتِ شهادت نداشتیم ... ماهِرجب بود ؛ در رحمتِ خدا خیلی باز بود :)
-شهیدمصطفیصدرزاده
پ.ن:ازاینماهغافِلنشیم:)!
-خاطراتِ سامراء برام زنده شد(:
دقیقا اون شبی که خستهوکوفته رسیده بودیم و همه غرقِ خواب بودن و ما به دنبالِ پتو ...🥲با همه سختیاش ؛ خیلی شیرین بود خیلی ؛ مخصوصا آخرش اون نماز صبحی که به زیارت ختم شد :)
واجبِ شرعیِ عشق است، سلامِ سرِ صبح ؛
[ السَّلامعلیکیااباعبدالله-ع🤍]
|عُشّـاقُالحُسـِـ128ـین|
-زیبایی🥲✨.
-
تو که نیمنگاهت برای دردِ من تسکینِ ...
تو تلخیِ زمونه اسمِ تو شیرینِ :)
دلم آروم نمیگیره یه سؤالی دارم ؛
نکنه از چشمات افتادم که اینه حالم ؟!
#هِق💔¹
|عُشّـاقُالحُسـِـ128ـین|
هیچکس مثل تو نبود ؛ رفتم دورامو زدم(: آشفتم کربلاء گفتن خونهت؟!گفتم کربلاء دست و پام و که گُم میکنم
گریونم کربلاء
من بیتو محزونم کربلاء ...
|عُشّـاقُالحُسـِـ128ـین|
قابلیتِ حل شدن تو تکبهتک مَداحیامُ دارم ..🤌🏽!!
گاهی اوقات اطرافیان اینطوریَن که :
خسته نشدی ؟!
بابا بسّه دیگه ..
همش مدّاحی ..
یه کمم موسیقی قاتیش کن ..
و من نمیدونم چطوری اینو بهشون بگم که آقا من با مدّاحیام واقعا زندگی میکنم ؛ ..
با بیت بیتشون ..
کلمه به کلمه و حرف به حرفشون :)✨
و در نهایت اینکه ؛
مَشتی ما با اباعبدالله-ع و اهلبیتهُم-س..
عشق میکنیم ...
زندگی میکنیم ...
صَفا میکنیم ...🫀🤝
از لحاظ روحی نیاز دارم بعد از امتحانات ؛ برایِ رفعِ خستگیِ غالب شدهٔ این چند وقت ؛ یه روزی مثلااااا حدود ۸ ، ۹ بهمن با رفیقام بریم پابوسِ امامرضا-ع:)🥲
پ.ن:اینپیامیهتیرودونشونهتاشایداونیکهباید؛اینحرفموبخونه👩🏻🦯..
|عُشّـاقُالحُسـِـ128ـین|
از این شهید براتون بگم 🥲 برا خودم خیلی جالب بود ... -شهیدمجیدقربانخانی❤️
-
میگن وقتی شهید "مجید قربانخانی"
معروف به "حُرِّ مدافعانِ حرم" از کربلاء برگشت ؛
مادرش پرسیده بود :
چی از امام حسین-ع خواستی ؟!
مجید گفته بود :
یه نگاه به گنبد حضرت عبّاس-ع و یه نگاه به گنبد امام حسین-ع کردم و گفتم : آدمَم کنید :)!
پ.ن:میخوامبگممیشهماروهَمآدمکنید؟؟💔
گر اَجَل فرا رسید و حرم ندیده مُردم
به گوشِ کربلاء برسانید اشتیاقم را :)