eitaa logo
عـشـاق شـهـدا
11 دنبال‌کننده
456 عکس
14 ویدیو
1 فایل
یادشهدا،افتخارات شهداوعزت شهداراهمه باید جلوی دید خودشان قرار دهند،️❤️ نگذارید فراموش شود.❤️ «مقام معظم رهبری» خادم کانال(↓تبادل،انتقادات↓) @javongomnam
مشاهده در ایتا
دانلود
حالِ عجیبی دارم... مانندِ رزمنده‌ای که لِباسِ‌خاکی پوشیده ، اسلحه هم در دست دارد اَمّا محکوم شده به ماندن در مقر و مراقبت...! بالایِ تپه نشسته و شورِ جوانانی که قرار اَست به عملیات بروند را تماشا میکند ! و خودش در حسرتِ شــهادت گردان‌ها که اِعزام میشوند،ناگهان هواپیماهایِ دشمن مقر را موشک باران میکنند و او شهید... و گردان‌هایِ‌اِعزامی برمیگردند چون عملیات لو رفته اَست :) پ.ن۱: فرقی نمیکند خَطِ مقدم باشی یا در مقر باشی ، عـاشق باشی معشوق تورا پرواز میدهد ...! پ.ن۲: لباسِ‌خاکی بپوشی اَمّا سلاح در دست نگیری ! فرقی با دشمن نمیکنی ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
گمشده دارم چه کس دارد خبر ؟ از شقایق های مفقود الأثر ..؟؟! تو رفته ای که بی مـن تنها سفر کنی من مانده ام که بی تو شـــب ها سحـــر کنم . . . ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ آخرین ڪلام قبل از لحظه شهادت دوستان می آید! دکتر بهشتی پشت تریبون قرار گرفت و در بخشی از سخنان خود گفت: «ما اجازه نمی دهیم که استعمارگران برای ما چهره سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند.تلاش می کنیم که کسانی که متعهد به مکتب هستند انتخاب شوند.ما باید کاری کنیم که رئیس جمهور آینده ی ما مهره ی آمریکا نباشد» وقتی سخن به اینجا رسید ناگهان شهید بهشتی گفت: « 》 که ناگهان صدای انفجار و ریختن آوار،فضای جلسه را به هم ریخت و... 📚منبع : خاطرات حجه الاسلام فردوسی پور مرکز اسناد انقلاب اسلامی ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
...👌 ♻️ هنوز که هنوزِ حمید باکری از عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته...❗️ ♻️ خبر دارید که غلامحسین توسلی اون دلیرمرد خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت...❗️ ♻️ از ابراهیم هادی خبری دارید...❗️ ♻️ بعد از اینکه یارانش را از کانال کمیل به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید...❗️ ♻️ از جوانانی که خوراک کوسه های اروند شدند خبری دارید...❗️ ♻️ هنوز از شلمچه صدای اذان بچه ها می آید❗️ ♻️ هنوز صدای مناجات رزمندگان از حسینیه حاج همت به گوش می رسد...❗️ ♻️ هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛ خواهرم برادرم ...❗️ ♻️ هنوز که هنوزِ شهدا می ترسند از اینکه رو تنها بگذاریم...❗️😔 ♻️ و هنوز که هنوزِ شهدا بند پوتین هاشون رو باز نکردن و منتظر منتقم ابی عبدالله هستند تا دوباره تو رکابش شهید بشن...❗️ ♻️ و هنوز که هنوزِ مادرایی چشم انتظار جـــــــــــــگر گوشه هاشون هستن ....❗️ بیاییم و به راهشون ادامه بدیم...🙏 روحمون با یاد شهدا شاد. ❤️🍃 ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
#سلام_صبح_بخیر🌹 🇮🇷 🌹 شهید مدافع حرم شهید اسماعیل زاهد پور شادی روح شهدا صلوات ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
گر بهاے شیعہ بودن سر جدا گردیدڹ است... ما بہ عشق مرتضے تاواڹ آن را میدهیم... تا بماند تا ابد ذکر علے بر مأذنه هستے و دار و ندار و جانماڹ را میدهیم 🔻شهید مدافع حرم @oshaghshohada
🌷عجب حکایتی دارد سردار شهید احمد اللهیاری دیروز ۷تیر سالروج شهادت این شهید بزرگوار بود🌷 ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
میشد که ز خانواده دوری نکنند یاری به مجاهدان سوری نکنند میشد بروند و زود برگردندو چون عمه ی سادات صبوری نکنند "ماندند #مدافع_حرم تا داعش ناموس تو را خطابِ #حوری نکنند" ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
◾️دلم مرهون الطاف رحيم است ◾️مرادم سيدی هست و كريم است ◾️اگر من از غلامان حسينم ◾️ز لطف حضرت عبدالعظیم است 🔳 ۱۵شوال (علیه السلام) را تسلیت عرض مینماییم.🏴 eitaa.com/oshaghshohada sapp.ir/oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
مهدی_امام_تنهاوغریب با زبان گفتیم هرجمعه بیا،از دل نبود شرمسارم حضرت ارباب عادت کرده ایم امام_زمان ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم از این جمعه... ؟! و باز هم مهدی نیامد... چرا...!؟ جمعه بعد چی...! ‌eitaa.com/oshaghshohada‌ sapp.ir/oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
#سلام_صبح_بخیر🌹 🇮🇷 🌹 شهید مدافع حرم شهید محمد بلباسی شادی روح شهدا صلوات ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺🍃🌺 ❣شـــ🌹ــهـادت داستان ماندگاریِ آنانے است که دانستند دنــیا جای مانــــدن نیست... ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
رفاقت با شما را با دنیایے عوض نمےکنم... رفیقتان مےشوم تا شبیہ تان شوم شبیہ تان ڪہ شدم "شهیــد" مے شوم... ان شاءالله 🌷#اللهم_ارزقنا_الشهاده 🌷 ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
چادرم یادگار اینستاگرام است‼️ #تصویر_باز_شود ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
ابراهیم یعنی مفقود یعنی جاوید یعنی گمنام یعنی گمنام یعنی گمنام یعنی بی مزار یعنی مزار خالی یعنی بی نشان مثل مادرش زهرای اطهر (س) ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
بسم الله الرحمن الرحیم
#سلام_صبح_بخیر🌹 🇮🇷 🌹 شهید مدافع حرم شهید محمد رضا دهقان شادی روح شهدا صلوات ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
#چشم_هایت کو برادرم فدایش کردی ؟ برای چه کسی ؟ برای دفاع از ناموست !  آه خوب شد که امروز دیگر نیستی تا ببینی .... به مادرت #زهرا.س. بگو ببخش فقط #ببخش شرمنده ایم #عاشقان_شهادت ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
ای شهید دلم می خواهد چون شما پای عشقی که ازش دم میزنم بمــانم... اما دیر زمانیست مانده ام در گِل... نجاتم می دهی؟ #شهید_سید_مجتبی_علمدار ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
#سالروزشهادت_علی‌اصغر_صفرخانی‌
*قسم خوردم که من بچه ندارم مدتی که از آغاز زندگی مشترکمان می‌گذشت بچه‌ای به دنیا آوردم که فوت کرد. بعد از آن تا حدود چهار سال خدا به ما بچه ای نداد. خیلی نذر و نیاز می‌کردم اما افاقه نمی‌کرد. نذرهایم بیشتر معنوی بود چون توان مالی‌مان به قدری نبود که بخواهم مثلا نذر غذا بکنم. تا اینکه با حالت‌های جسمی که پیدا کردم، چند نفر از خانم های اطرافم به من گفتند تو بارداری. از آنجایی که ناامید شده بودم می‌گفتم: نه. آنها با اصرار می‌گفتند حدسشان درست است که من با عصبانیت قسم خوردم که من بچه ای ندارم. همان شب خانمی را در خواب دیدم که به من گفت: چرا قسم می خوری که بچه نداری؟ تو بارداری. گفتم: نه. خانم در همان عالم خواب به من گفت: برو داخل زیر زمین. اگر چراغی را دیدی روشن است و آبی هم به صورتت پاشیده شد بدان خدا بچه ای به شما داده و این را نشانه ای بدان برای صادق بودن حرف من. رفتم داخل زیر زمین دیدم میزی هست که رویش پارچه سیاهی انداخته شده و فانوسی رویش می سوزد. روی پله ها که رسیدم یک نفر آب پاچید به صورتم. آن خانم دوباره گفت: اسم بچه ات را هم بگذار علی اصغر. وقتی از خواب بیدار شدم کم کم علائم بچه دار شدنم را حس کردم و خیلی خوشحال بودم. وقتی بچه به دنیا آمد طبق همان خوابی که دیده بودم اسمش را گذاشتم علی اصغر. بعد از او خدا به ما عنایت کرد و شش فرزند دیگر هم به دنیا آوردم. نقل از مادر شهید🌹 eitaa.com/oshaghshohada sapp.ir/oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
*خانه‌مان را 4 هزار تومان خریدیم هفت سالی بود که در شهریار زندگی می‌کردیم تا اینکه پسر خواهر حاجی برایش در ریاست جمهوری کاری پیدا کرد و ما نقل مکان کردیم به تهران و در همین محله خانه ای با قیمت ماهانه 2 تومان اجاره کردیم. مدتی که آقای صفر خانی کار می کرد توانستیم خانه بخریم. آن زمان ما با 4 هزار تومان صاحب خانه شدیم. *سه روز از علی اصغر بی‌خبر بودم علی اصغر عاشق شهریار بود. یک بار دیدم سه روز ازش خبری نیست. البته حدس می زدم که رفته باشد آنجا. مادر شوهرم که خیلی به او علاقه داشت دائم سراغش را می گرفت. من هم بلند شدم رفتم دیدم بله رفته شهریار، از دستش حسابی عصبانی بودم. دستش را گرفتم و آوردمش. اذیت کردن هایش همینطوری بود. *با دمپایی حسابی کتکش زدم علی اصغر بچه آرام و شوخی بود. برای همین اقوام و دوستان خیلی دوستش داشتند. کمتر شده بود من را اذیت کند ولی یکبار حسابی با دمپایی کتکش زدم. ماجرا از این قرار بود که علی اصغر در خیابان فلاح مدرسه می‌رفت، یک روز که در حال برگشتن به خانه بود، بچه‌های شر کوچه او را کتک زده بودند و پولش را هم گرفته بودند. وقتی آمد خانه من هم با دمپایی افتادم دنبالش که چرا نتوانستی از حقت دفاع کنی. بچه ام هیچی هم نگفت. *یک کوچه پر از موتور علی اصغر با دوستانش خیلی صمیمی بود و آنها را زیاد دعوت می کرد به خانه مان. یک بار داشتم می‌آمدم خانه که متوجه شدم تعداد زیادی موتور در کوچه ما پارک کردند. وقتی رفتم داخل دیدم علی اصغر دوستانش را آورده خانه، جمع با صفایی داشتند. تعداد زیادی از آن جمع بعدها به شهادت رسیدند. نقل از مادر شهید🌹 خاطرات مادر با شهید eitaa.com/oshaghshohada sapp.ir/oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
*شهیدی که از خانه فرار کرد علی‌اصغر سنش برای جبهه رفتن خیلی کم بود برای همین من و مادرش مخالفت می‌کردیم که برود. یکبار دید هر چه اصرار می‌کند گوش ما بدهکار رضایت دادن نیست. برای آخرین بار می‌خواست مطرح کند. خانه ما از راه پله طبقه دوم پنجره دارد و از آن به راحتی می‌شد پرید داخل کوچه. علی اصغر هم آنجا ایستاده بود و باز اصرار می‌کرد. اما من حرفم یک کلام بود. او هم که دید اصرار فایده ندارد از پنجره پرید داخل کوچه و رفت جبهه. *اجازه نمی داد احدی در گردان سیگار بکشد او فرمانده گردان آرپی‌جی زن های لشکر 27 بود. از سیگار کشیدن متنفر بود و هر کسی را هم که سیگاری بود در گردانش راه نمی‌داد. اگر هم کسی سیگاری بود می‌گفت اینجا روشن نکنید، کسی در این گردان سیگار نمی‌کشد. از روزه خواری هم خیلی بدش می‌آمد. زمانی که در کمیته بود در اکباتان کسی را در حال روزه خواری دیده بود و دنبالش افتاد و دستگیرش کرد. *با ماشین آقای خامنه‌ای رفتم دیدن امام من خیلی دوست داشتم امام را ببینم. یکبار رفتم جماران اما هر کاری می کردم اجازه دیدار نمی دادند. در همین جریان بود که آقای خامنه‌ا ی را دیدم. من در آبدارخانه ریاست جمهوری کار می‌کردم و خوب ایشان من را می شناخت و با دیدنم پرسید: صفر خوانی اینجا چه می کنی؟ گفتم: می خواهم امام را ببینم اما نمی گذارند. ایشان هم گفت: برو سوار ماشین شو خودم می برمت. همین شد که توانستم امام را ببینم. حاج آقا خامنه‌ای خیلی به من اعتماد داشت. زمانی هم مهمانی برایشان می آمد می گفت صفر خانی می خواهم فقط خودت پذیرایی کنی. کار کردن با ایشان برایم واقعا لذت بخش بود. *با سه رییس جمهور کار کردم من 8 سال با آقای خامنه ای کار کردم. 8 سال در دوران ریاست جمهوری آقای رفسنجانی بودم و 5 سال هم با آقای خاتمی کار کردم که بعد باز نشسته شدم. من از آن دوران خاطرات زیادی دارم. آنها به من خیلی احترام می‌گذاشتند. زمانی هم که حاج آقا خامنه ای رهبر شد می خواستند من را ببرند بیت اما از طرف ریاست جمهوری اجازه ندادند. نقل از پدر شهید 🌹 خاطرات پدر با شهید eitaa.com/oshaghshohada sapp.ir/oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
گیریم که جنگ جملی هست غمی نیست یک فتنه بین المللی هست غمی نیست ماتجربه کردیم که در لحظه فتنه تا رهبر ما سید علی هست غمی نیست... 🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐 🌷امام سید علی خامنه ای🌷 ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─