eitaa logo
عـشـاق شـهـدا
11 دنبال‌کننده
456 عکس
14 ویدیو
1 فایل
یادشهدا،افتخارات شهداوعزت شهداراهمه باید جلوی دید خودشان قرار دهند،️❤️ نگذارید فراموش شود.❤️ «مقام معظم رهبری» خادم کانال(↓تبادل،انتقادات↓) @javongomnam
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 🌷 شهید حامد جوانی 🌷 همه جای بدنش بوده و به گفته پزشڪان 85 درصد از مغزش در اثر ترڪش آسیب دیده بود، و افتخار پیدا ڪرد که در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید. در عراق و سوریه بیش از ایران حامد جوانی را به عنوان می‌‌‌شناسند ڪه بدون دست شهید شد. برای زدن حامد از چهار سمت فیلمبرداری شده بود و سه ماه شهادت حامد را ڪه معروف به بود در شبڪه پخش می‌‌ڪردند. 🔸بنابه گفته پدر: حامد تنها شهیدی بود ڪه در به صورت ویژه دنبالش بودند و ڪردند. يڪی از فرماندهان در سوریه: هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار شجاع و نترس و تنها نیرویی بود ڪه می توانست مثل عمل ڪند؛ یعنی هم می توانست در توپخانه فعالیت ڪند و هم به صورت زمینی. ڪامیون را پر از می ڪرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یڪ ڪیلومتری ماست، می گفت داعش چه ڪار می تواند بڪند! فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود ڪه داعش از دستش در امان نبود. همرزمانش این طور می گفتند ڪه اگر شنیدید هزار نفر داعش در به درڪ واصل شده اند، بدانید ڪه پانصد نفر آنها را حامد ڪشته است. آرزو داشت ڪه مثل (ع) شهید بشود ڪه همین اتفاق هم افتاد، هر دو قطع شده و بر اثر انفجار تخلیه می‌شود، علاوه بر این بدنش هم تمام بر اثر همین ترڪش‌ها زخمی می‌شود. 🔹پدر شهید: آنجا مدافعان حرم اسم دارند، وقتی ما در بیمارستان های سوریه دنبالش می‌گشتیم و می‌گفتیم حامد جوانی ،ڪسی او را نمی‌شناخت اما می‌گفتند یڪ ایرانی داریم ڪه مثل شهید شده... 🌸 ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
💠 🌷قبل از عملیات کربلای 8 با گردان رفته بودیم مشهد. یک روز صبح دیدم سید احمد از خواب بیدار شده ولی تمام بدنش می لرزد. گفتم: «چی شده؟» گفت: «فکر کنم تب و لرز کردم.» 🌷بعد از یکی دو ساعت به من گفت: «امروز باید حتما برویم بهشت رضا (ع)». اتفاقا برنامه آن روز گردان هم بهشت رضا (ع) بود. از احمد پرسیدم: «چی شده که حتما باید بریم بهشت رضا (ع)؟» 🌷او به اصرار من گفت: «دیشب خواب یک شهید را دیدم که به من گفت: 🌷"تو در بهشت همسایه منی. من خیلی تعجب کردم تا به‌ حال او را ندیده بودم، گفتم: تو کی هستی الان کجایی؟ گفت: در بهشت رضا (ع)». 🌷احمد آن ‌روز آنقدر گشت تا آن شهید را که حتی نام او را نمی‌دانست پیدا کرد و بالای مزار آن شهید با او حرف‌ها زد. 🌷 ❣✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨❣ ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─ @oshaghshohada ─┅═ঊঈ🌹🌹ঊঈ═┅─
💠 🌷قبل از عملیات کربلای 8 با گردان رفته بودیم مشهد. یک روز صبح دیدم سید احمد از خواب بیدار شده ولی تمام بدنش می لرزد. گفتم: «چی شده؟» گفت: «فکر کنم تب و لرز کردم.» 🌷بعد از یکی دو ساعت به من گفت: «امروز باید حتما برویم بهشت رضا (ع)». اتفاقا برنامه آن روز گردان هم بهشت رضا (ع) بود. از احمد پرسیدم: «چی شده که حتما باید بریم بهشت رضا (ع)؟» 🌷او به اصرار من گفت: «دیشب خواب یک شهید را دیدم که به من گفت: 🌷"تو در بهشت همسایه منی. من خیلی تعجب کردم تا به‌ حال او را ندیده بودم، گفتم: تو کی هستی الان کجایی؟ گفت: در بهشت رضا (ع)». 🌷احمد آن ‌روز آنقدر گشت تا آن شهید را که حتی نام او را نمی‌دانست پیدا کرد و بالای مزار آن شهید با او حرف‌ها زد. 🌷 ─┅═ঊঈ🌹🌷🌹ঊঈ═┅─ 🌷 @oshaghshohada 🌷 ─┅═ঊঈ🌹🌷🌹ঊঈ═┅─