برای ۱۷۵ شهید غواص و خطشکن، شهدای مظلوم و سرافراز کربلای چهار که دراثنای خیانتهای دولت غربزده، به یاری رهبر آمدند، سرودم:
صدوهفتادوپنج تا مجنون
قلمم را به دست میگیرم، بنویسم حماسه را موزون
کربلای چهار یعنی عشق، کربلای چهار یعنی خون
باز هم نسل نورآشامان، پا نهادند در صف پیکار
غیرت و عزت و شرف در دست، در سر اما هوای عشق و جنون
در دل و جانشان هوای حسین، روی لبهایشان گل لبیک
همه دلدادگان روحالله، در رکاب ولیّ کشیده ستون
صف کشیدند مست جام وَلا، راهپویان سیدالشهدا
کربلا خاکریز اول بود، بعد از آن قدس و کشور زیتون
حمله با رمز "یا محمد" بود، از رسول خدا مدد جستند
لبشان هم علی علی میگفت، شیرها آمدند تا جیحون
رسته از خویش عاشقانه زدند، دست در دست هم به موج خطر
یکبهیک میزدند بر دل رود، رفت موسی و در پیاش هارون
اینطرف سامری خیانت کرد، آنسو آواکسها خبر بردند
شیرمردان حمایتی نشدند، حجم آتش شد از توان بیرون
تیر و خمپاره، راکت و موشک، از زمین و از آسمان میریخت
دشت روشن شد از منوّرها، عاشقان را عدو کشید به خون
یکبهیک، دستهدسته تا گردان، همچو برگ خزانی افتادند
رمل شد بستر شقایقها، دشت از خون لالهها گلگون
تیرها مینشست بر تنها، ذکرشان یاحسین و یازهرا
سرخ میشد ز خون غواصان، آب اروند و دجله و کارون
بین "امّالرّصاص" و شط آن شب، گودی قتلگاه دیگر شد
پیش آن راستقامتانِ شهید، سجده میکرد ماه در گردون
سه دهه در سکوت خوابیدند، مثل اصحاب کهف دور از شهر
ما پی آب و نان خود بودیم، در پی کسبِ مال روزافزون
باز هم بوی غربت حیدر، باز هم بوی عافیتطلبی
شده فرعون مرد خاطرهها، یکی هامان شده یکی قارون
یکی آمد ولی بهجای خدا، بر لبش نام کدخدا دارد
چشم او هم به دست شیطان است، نه که بر قدرت و توان درون
شده "امّالرّصاصِ" ما "لوزان"، جنگ رفت از "بُواریَن" به "وین"
باز هم بوی فتنه میآید بوی برداشتهای گوناگون
صدوهفتادوپنج مروارید، ناگهان سر ز گِل برآوردند
غیرت و عزت و شرف در دست، ولی از غربت علی محزون
خواب بودیم ما که مژده رسید، دل لیلیوشان دوباره تپید
خبر آمد ز راه میآیند صدوهفتادوپنج تا مجنون
آمدند و دوباره پر کردند شهر را از طنین عزتشان
تا که رسوا کنند خائن را، تا که باطل کنند این افسون
بوی آن سالها دوباره گرفت، شهر خاموش و خواب و غمزده را
پیکرِ کوچکِ بزرگدلان، شهر ما را دوباره کرد مصون
گرچه با دست بسته آمدهاند، گره از کار بسته بگشایند
کاش ما را کِشند غواصان، با خود از موج فتنهها بیرون
گر بپرسد کسی ز خطشکنان، چیست اینک پیامتان؟ شاید
با لب تشنه یکصدا گویند جملههایی شبیه این مضمون:
دل به دریا زدیم ما آن روز، چون به امر ولیّ بلی گفتیم
ما همیشه مطیع مولاییم، با همین عزم آمدیم اکنون
یاد آن بتشکن بخیر که گفت: "خط سرخ شهادت [ای مردم]
خط آل محمد و علی است"، ما هم این را نوشتهایم به خون
باز هم قاطعانه میگوییم راه عزت فقط همین راه است
راه جنگ و مبارزه با ظلم، جنگ تا رفع فتنۀ صهیون
پروتکل، قطعنامهها، تحریم، پشت هم از گزینهها گفتن
همه فریادِ عجزِ شیطان است، دشمن حقهباز و پست و زبون
عزت ما فقط به ایمان است، نه به میز مذاکره با غرب
جز به تسلیم ما رضا نشود کدخدای همیشه بیقانون
چشمتان بر لب علی باشد، پایتان در خط ولیّ باشد
راه عزت فقط مقاومت است، تکیه بر قدرت و توان درون
#محمدتقی_عارفیان، ۱۳۹۴/۰۳/۲۷
هدایت شده از اشعار
.
💠 در رثای #علی_لندی بزرگمرد پانزدهسالهای که پروانهسان به آتش زد و ققنوسوار جاودان شد.
🍃 عروج از دل آتش
سر تا به پا شد نور و چون فانوس برخاست
چون بود با پروانهها مأنوس، برخاست
تا پا نهاد آن مرد بیپروا در آتش
آه از نهاد آتش و فانوس برخاست
تنها نه نام او، مرامش هم علی بود
در پای عزّ و غیرتش ناموس برخاست
چون قطرهای گمنام دل را زد به دریا
افزونتر از دریا شد، اقیانوس برخاست
فهمیده بود اندیشۀ فهمیدهها را
چون گوهری ناب از دل قاموس برخاست
از خیل دمسردان و بیدردان جدا بود
از درد همسایه چو جالینوس برخاست
در ماتم این لالۀ آتشگرفته
از بلبلان غمزده قالوس برخاست
هم اشک از چشم جوانمردان فرو ریخت
هم از لب آزادگان افسوس برخاست
در وصف او شعر و حماسه در هم آمیخت
پروانه در آتش شد و ققوس برخاست
✍️ #محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۰/۰۷/۰۲
#علی_لندی
#حسین_فهمیده
#الگوی_نوجوانان_ایرانی
#ایثار_همچنان_باقی_است
🎋
.
🏴 صلی الله علیک یا حسن بن علی المجتبی
در تربت پاکت اثر از فاطمه داری
نه شمع و چراغی، نه ضریحی، نه مزاری
در صحن دلم روضۀ جانسوز تو برپاست
"عمری است دخیلم به ضریحی که نداری"
#محمدتقی_عارفیان
.
🔅برای پیروزی #نیروی_دریایی_سپاه عزیز و غیور 🇮🇷
و شکست مفتضحانۀ امریکا در دزدی نفت ایران😊
باز هم مژدۀ ظفر آمد
از سپاه غیور و نامآور
دشمن ما دوباره شد منکوب
زنده شد یاد خندق و خیبر
زنده شد یاد اتفاق طبس
یاد شنهای لشکر الله
دست یزدان همیشه یاور ماست
این چهل سال و خاطراتْ گواه
دشمن پست و وحشی و تروریست
شده از اقتدار ما گم و گیج
رفته بر باد زور و هیمنهاش
با دَم ارتش و سپاه و بسیج
در کتاب شکست استکبار
این شکست جدید را بنویس
باز مالیده شد شدید به خاک
پوزۀ چرک و زشت این ابلیس
دزد دریایی فرومایه
خورد سیلی محکمی از ما
لشکر بیارادۀ ابلیس
کی شود چیره بر سپاه خدا؟
این ابرقدرت است یا دزد است؟
چوب برداشتیم و دررفته
هر زمان آمده به عرصۀ جنگ
دست از پا درازتر رفته
گرچه در پردههای هالیوود
دارد "آرنولد" و "رمبو"های نفیس
ژنرالهای او مقابل ما
میکنند از هراس خود را خیس
✍️ #محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۰/۰۸/۱۲
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌷 سردار آسمانی
خبر آنقدر سخت و سنگین بود
که دلم را هزار بار شکست
"حاجقاسم هم آسمانی شد"
به رفیقان مخلصش پیوست
هیچ در باورم نمیگنجد
غم سردار جنگ و فتح و جهاد
گرچه رفت از میان ما این مرد
نام پاکش نمیرود از یاد
حاجقاسم چه عاشقانه پرید
پیش یاران به عرش اعلی رفت
بعد عمری مجاهدت با کفر
او به دست شقیترنها رفت
چشم دل باز اگر شود بینیم
گرد او حلقۀ شهیدان را
دست شیطان کجا تواند کشت
روح اخلاص و عشق و ایمان را
سینه پرآتش است و دل پرغم
چشمها بیقرار و بارانی
داغ دارد سراسر ایران
از غم قاسم سلیمانی
خبر آنقدر ناگهانی بود
که زمین و زمانه مبهوت است
خون او ریخت بر زمین اما
خون او رمز محو طاغوت است
پیر بزم مدافعان حرم
در دفاع از حرم حسینی بود
بود عمرش همه جهاد و قیام
پیرو مکتب خمینی بود
یار مظلوم و خصم ظالم بود
جز خدا از کسی نمیترسید
زنده تا بود، چون شهیدان زیست
کشته شد، گشت زندۀ جاوید
چشم او معدن صلابت بود
دیدنی بود روی بشّاشش
بعد عمری تلاش بیوقفه
جز شهادت نبود پاداشش
چشمهایش اگرچه میخندید
دلش از داغ کاظمی غم داشت
از مدال و نشان جنگ و جهاد
یک مدال شهادت او کم داشت
پرده در پرده سینهها آتش
چشمه در چشمه دیدهها پرخون
داغدار از فراق او ایران
قلب یک امت از غمش محزون
متوقف نمیشود کارش
راه پاکش نمیشود بسته
خط سرخ مقاومت باقی است
انقلابی نمیشود خسته
گرچه قلب امام خامنهای
از غم رفتنش پریشان شد
در طریق مبارزه با کفر
عزم و انگیزهها دوچندان شد
رفتنش گرچه تلخ و جانکاه است
کرد دلهای خفته را بیدار
میکند خون او ز دنیا محو
دیو خونخوار و نحس استکبار
کَند ظالم به دست خود گورش
خون قاسم کُند قیامی سخت
به شهیدان قسم که میگیریم
بیشک از دشمن انتقامی سخت
#محمدتقی_عارفیان، ۱۳۹۸/۱۰/۱۳
🌷باغ داغ همرزمان
💢برای سرباز سرافراز ولایت #شهیدحاجقاسم_سلیمانی
منتظر بود تا چو یارانش نوبت عهد او فرا برسد
جامی از دست دوست برگیرد انتظارش به انتها برسد
وصف "لَمْ یَلْحَقوا" در او پیدا شرح "مَنْ یَنْتَظِر" دو چشمانش
چشم در راه و پای در میدان تا که میعاد او کجا برسد
بیقرار از فراق یارانش شکوه میکرد از جداییها
بود در جستوجوی مسلخ عشق تا پیامی ز کبریا برسد
چهرهاش قابی از شهیدان بود، دل او باغ داغ همرزمان
عاشق و تشنۀ شهادت بود تا به یاران آشنا برسد
کاظمی، باکری و خرازی، همدانی و همت و صیاد
بود بیتاب وصل حاجاحمد تا به آن یار بیریا برسد
سر خود را گرفته بود به دست تا که در پای دوست اندازد
جان خود را به راه او میبرد تا ندای "بیا بیا" برسد
نور میخورد و نور مینوشید، جوشنش تار و پود ایمان داشت
به خدا داده بود عاریه سر تا به دلدار، سرجدا برسد
از هوا کرده بود خالی دل، از دلش کرده بود بیرون عُجب
شسته بود از مس وجودش دست تا به اکسیر و کیمیا برسد
گرچه در عشق دوست فانی بود، تا هدف یک دو گام باقی بود
رفت تا با فنا شدن در دوست به سرِ چشمۀ بقا برسد
تا علمدار بر زمین افتاد کمر مقتدای او بشکست
دل آقای ما چنان خون شد که به دادش فقط خدا برسد
دستش افتاد بر زمین اما علمش بر زمین نیفتاده
زینبش میبَرد علم بر دوش تا به شام پر از بلا برسد
دست او بود روی خاک اما ساربانی نبرد انگشتر
سخت و تلخ است داغش اما کی به غم شاه سرجدا برسد؟
تن سردار حق در آتش سوخت تا نیفتد به خیمهها آتش
بدن قاسم ارباً اربا شد پیش از آنکه به کربلا برسد
زندهتر شد شهید زندۀ ما، شده فرمانده سپاه خدا
کار سردار تازه شد آغاز، که بهزودی به انتها برسد
#محمدتقی_عارفیان، ۱۳۹۸/۱۰/۲۰
#مرد_میدان
#قهرمانی_ایرانی
#حاجقاسم_سلیمانی
🌷
.
شد جهان تار ساعت یک و بیست
غم شد آوار ساعت یک و بیست
لحظۀ وصل او رسید آخر
رفت سردار ساعت یک و بیست
#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۰/۱۰/۱۳
سالگرد عروج شهید سلیمانی
#حاجقاسم
#مرد_میدان
#قهرمان_من
#شهیدسلیمانی
🌷
💢 در #هجو_زر_امیرابراهیمی، هرزۀ بزکشده به دست شیاطین و دشمنان جمهوری اسلامی
و عرض ارادت به ساحت حضرت علیبنموسی الرضا علیه آلاف التحیة والثناء
👾هرزۀ فرومایه
ای زنک گفتهای که زَر شدهای
فکر کردی که مفتخر شدهای
مفتمفتی ولی تو خر شدهای
باز هتّاک و پردهدر شدهای
هرزه بودی و هرزهتر شدهای
ننگ این مرز پرگُهر شدهای
لعنت بیحدوعدد بر تو
خواری و عار تا ابد بر تو
تو بهظاهر شدی ستارۀ کَن
با فروش تن و تبار و وطن
پای تا سر، تو را گرفته لجن
به بهای چه میفروشی تن؟
دادهای روح خود به اهریمن
بر تو نفرین مرد و لعنت زن
تو به شیطان فروختی خود را
شدی عفریته، سوختی خود را
جز بدی هیچ نیست زینت تو
راه ابلیس شد طریقت تو
فسق و بیعفتی شریعت تو
مرگ بر اینهمه رذیلت تو
گشت "بَل هُم اَضَلّ" حقیقت تو
شده از کَن، لجن غنیمت تو
شدی از مستی هوس، کر و کور
بر سرت خاک عالم ای مزدور!
ای فرومایۀ پلید دَبَنگ
بندۀ شهوتی و بند فرنگ
هنرت نیست جز جفا و جفنگ
پر شد آیینۀ دلت از زنگ
خوردی از جام جهل غرب، شرنگ
کردهای باز پاره پالاهنگ
جفتک انداختی چو مادهخران
تا شوی رام جشن بیهنران
هنر هفتم تو شد گندم
کردی اصل و نژاد خود را گم
پشت کردی به قبلۀ هفتم
تا شوی برگزیده در کَن و رُم
شدهای چارپای بی دم و سُم
در جهنم شود تنت هیزم
فکر کردی شدی هنرپیشه
زدی اما به ریشهات تیشه
گر که عریان شدن هنر باشد
هر سگ و خوک از تو سر باشد
هنرت هتک دین اگر باشد
سود هم جملگی ضرر باشد
گرچه گوشِ دل تو کر باشد
حرفم این بیتِ مختصر باشد
توبه کن توبه، از عذاب بترس!
ای تبهکار، از عقاب بترس!
شبپره نور را چه میفهمد؟
بتپرست از خدا چه میفهمد؟
نانجیب از حیا چه میفهمد؟
زن هرزه وفا چه میفهمد؟
نجسی از طلا چه میفهمد؟
گبر و مرتد، رضا چه میفهمد؟
با رضا آشنا اگر بودی
کی چنین هیزم سَقَر بودی
عشق ما جان ما امام رضاست
نور چشمان ما امام رضاست
سروسامان ما امام رضاست
میر و سلطان ما امام رضاست
قلب ایران ما امام رضاست
شرط ایمان ما امام رضاست
با تبار علی درافتادی
دشمنی کردی و برافتادی
✍️ #محمدتقی_عارفیان، خردادماه ۱۴۰۱
پ.ن:
ننگ بر همۀ مسئولان فرهنگی و رسانهای کشور، اگر با تبریکگویندگان به این هرزۀ بزکشده به دست شیطان برخورد نکنند و باز هم سینما و تلویزیون جمهوری اسلامی را عرصۀ یکهتازی مزدوران قلادهبستۀ غرب قرار دهند.
#یا_امام_رضا
.
مالک، تو رفتی و علی مانده است تنها
شد چشم ایران از غم هجر تو دریا
این روزها حرف از علمدار علی بود
با رمز "یازهرا" بیا سردار دلها
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
ساعت به وقت #حاجقاسم
۰۱:۲۰ 💔
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
🌷
.
🌷محبوب شهادت
چو غنچه از نسیم شوق، پیراهن دریدی تو
که در راه وصال از هرچه ما و من رمیدی تو
تن و پیراهنت را برد با خود کاروان عشق
به ما بیچارگان چون بوی پیراهن رسیدی تو
تو موجی بودی و اوج قرارت بیقراری بود
رسیدن بود مقصود تو و از خود بریدی تو
دلت همچون حرم از یاد غیردوست خالی بود
که عمری جز جمال خوب دلبر را ندیدی تو
به شرق و غرب عالم مهر رویت نور میپاشید
به شام غمزده، ای ماه مهرافزا دمیدی تو
سر زلف تو را از دست باد آخر ربود آتش
چو ققنوس از دل آتش بهسوی او پریدی تو
چه جانهایی که باغ لاله شد از داغ هجرانت
چه دلهایی که شد غمخانه تا در خون تپیدی تو
تو محبوب شهادت بودی و مشتاق او یک عمر
که پیش از رفتن تو، گفت آقایت: شهیدی تو
تو یعنی مکتبی که خط سرخش خط عاشوراست
هزاران قاسم و عباس و اکبر پروریدی تو
تو یعنی مکتبی که جز ولایت نیست بنیانش
که در سربازی راه ولایت روسپیدی تو
تو الگوی جهاد و صبر و ایمانی سلیمانی
شهید راه قدس و فخر ایرانی سلیمانی
✍️ #محمدتقی_عارفیان
#مرد_میدان
#سرباز_ولایت
#احیاگر_مقاومت
#دلاور_فاتح_و_باتدبیر
#انقلابی_ذوب_در_انقلاب
#چهرۀ_درخشان_امت_اسلامی
#شهید_سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی
🌷
🌷باغ داغ همرزمان
منتظر بود تا چو یارانش نوبت عهد او فرا برسد
جامی از دست دوست برگیرد انتظارش به انتها برسد
وصف "لَمْ یَلْحَقوا" در او پیدا شرح "مَنْ یَنْتَظِر" دو چشمانش
چشم در راه و پای در میدان تا که میعاد او کجا برسد
بیقرار از فراق یارانش شکوه میکرد از جداییها
بود در جستوجوی مسلخ عشق تا پیامی ز کبریا برسد
چهرهاش قابی از شهیدان بود، دل او باغ داغ همرزمان
عاشق و تشنۀ شهادت بود تا به یاران آشنا برسد
کاظمی، باکری و خرازی، همدانی و همت و صیاد
بود بیتاب وصل حاجاحمد تا به آن یار بیریا برسد
سر خود را گرفته بود به دست تا که در پای دوست اندازد
جان خود را به راه او میبرد تا ندای "بیا بیا" برسد
نور میخورد و نور مینوشید، جوشنش تار و پود ایمان داشت
به خدا داده بود عاریه سر تا به دلدار، سرجدا برسد
از هوا کرده بود خالی دل، از دلش کرده بود بیرون عُجب
شسته بود از مس وجودش دست تا به اکسیر و کیمیا برسد
گرچه در عشق دوست فانی بود، تا هدف یک دو گام باقی بود
رفت تا با فنا شدن در دوست به سرِ چشمۀ بقا برسد
تا علمدار بر زمین افتاد کمر مقتدای او بشکست
دل آقای ما چنان خون شد که به دادش فقط خدا برسد
دستش افتاد بر زمین اما علمش بر زمین نیفتاده
زینبش میبَرد علم بر دوش تا به شام پر از بلا برسد
دست او بود روی خاک اما ساربانی نبرد انگشتر
سخت و تلخ است داغش اما کی به غم شاه سرجدا برسد؟
تن سردار حق در آتش سوخت تا نیفتد به خیمهها آتش
بدن قاسم ارباً اربا شد پیش از آنکه به کربلا برسد
زندهتر شد شهید زندۀ ما، شده فرمانده سپاه خدا
کار سردار تازه شد آغاز، که بهزودی به انتها برسد
✍️ #محمدتقی_عارفیان، دیماه ۱۳۹۸
#مرد_میدان
#سرباز_ولایت
#احیاگر_مقاومت
#دلاور_فاتح_و_باتدبیر
#انقلابی_ذوب_در_انقلاب
#چهرۀ_درخشان_امت_اسلامی
#شهید_سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی
🌷