🔹پس از بررسی سیر اجمالی خطبه شقشقیّه، اکنون به تفسیر و تبیین فرازهای آن میپردازیم:
حضرت(ع) میفرمایند:
«أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا کشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْکبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَکدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّه ، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً »:
🔹اي مردم سوگند به خدا آن شخص جامه خلافت را به تن کرد و او خود قطعا ميدانست که موقعيت من نسبت به خلافت، موقعيت مرکز آسياب به آسياب است که به دور آن مي گردد. سيل انبوه فضيلتهاي انساني- الهي از قلههاي روح من به سوي انسانها سرازير ميشود. ارتفاعات سر به ملکوت کشيده امتيازات من بلندتر از آن است که پرندگان بلندپرواز بتوانند هواي پريدن روي آن ارتفاعات را در سر بپرورانند. (در آن هنگام که خلافت در مسير ديگري افتاد)، پردهاي ميان خود و زمامداري آويختم و روي از آن گردانيدم، چون در انتخاب يکي از دو راه انديشيدم: يا ميبايست با دستي خالي به مخالفانم #حمله کنم و يا در برابر حادثهاي ظلماني و پر ابهام #شکيبايي پيشه کنم. (چه حادثهاي؟!) حادثهاي بس کوبنده که بزرگسال را فرتوت و کم سال را پير و انسان با ايمان را تا به ديدار پروردگارش در رنج و مشقت فرو ميبرد. به حکم عقل سليم بر آن شدم که صبر و تحمل را بر حمله با دست خالي ترجيح بدهم. من راه بردباري را پيش گرفتم، چونان چشمي که خاشاک در آن فرو رود و گلويي که استخواني مَجرايش را بگيرد. (چرا اضطراب سر تا پايم را نگيرد و اقيانوس درونم را نشوراند؟). ميديدم حقي که به من رسيده و از آنِ من است، به يغما ميرود و از مجراي حقيقياش #منحرف ميگردد».
🔹حضرت در یک عبارت چهار دالّ و شاهد بکار میگیرد تا حجّت را بر مخاطب خود تمام کند که آنچه میخواهد بگوید عین حقّ است: 1.حرف تنبیه «اما»، 2.قسم به ذات اقدس خداوند، 3.لام قسم، 4.ادات «قد» بر فعل ماضی برای تاکید.
🔹این حقایق چیست؟!
حقیقت اوّل: «...تقمّصها فلان – ابن ابی قحافه –» مرجع ضمیر در «تقمّصها» به خلافت و ولایت امر مسلمین برمیگردد. پس ایشان میفرمایند بدانید که ابو بکر لباس خلافت را بر تن خود کرد و این کار را با اراده و اختیار خود انجام داد و اینطور نبود که بر او تحمیل شده باشد!!
🔹این شهادت حضرت(ع) یک ردّ محکم و قاطعی است بر ادّعاهای گوناگون برخی کتب تاریخ که ابوبکر خواهان خلافت نبوده و مُضطّراً و مُکرهاً و با فشار اصحاب و برای حلّ اختلاف و جلوگیری از اختلاف و نزاعی که ممکن بود به خونریزی منجّر شود، قبول کرد!!
🔹حقیقت دوّم : «و انّه لیعلم ...» مرجع ضمیر در «و انّه»،به ابوبکر برمیگردد. حضرت(ع) میفرمایند: به خدا قسم به رغم اینکه ابوبکر یقین داشت که خلافت حقّ مسلّم من است، اما به عمد این حقّ را سلب نمود و برای خود تصاحب کرد! پس او عالماً و عامداً جامه خلافت را که حقّ او نبود به تن کرد.
🔹حقیقت سوّم : «...طفقت ارتئي بین...» مرجع ضمیر در «طفقت» به خود حضرت(ع) بر میگردد. ایشان میفرمایند من در مقابل این حرکت، دو راه در پیش روی داشتم: یا بجنگم و به آنها بتازم ولی تنها و بییاور! و یا صبر و شکیبائی کنم بر این حادثه تلخ و هولناک!
🔹حقیقت چهارم: «فرایت انّ الصبر...احجی» ایشان میفرمایند که من راه دوّم را اختیار نمودم، چون بر اساس عقل و حکمت، مصلحت دین را، بیشتر با آن دیدم .
🔹حقیقت پنجم: «اری تراثی نهبا...» ایشان در این فراز به تصریح این حقیقت تلخ و خطرناک را مطرح و با قسم تاکید میکنند که خود دیدم چگونه حقّم در خلافت به یغما رفت و چگونه از طریق زور از من گرفته شد و با حیله و خُدعه از من سلب گردید!
🔹لازم به ذکر است که کلمه «نهب» معنایی فراتر از سرقت دارد. در معنای این کلمه، عنصر #زور و #خشونت از یک جهت، و عنصر #مکر و #حیله_گری از سوی دیگر نهفته است.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹حضرت در عبارت فوق، چهار شاهد به کار میگیرد تا حجّت را بر مخاطب خود تمام کند که آنچه میخواهد بگوید عین حقّ و حقیقت است: 1.حرف تنبیه «اما»، 2.قسم به ذات اقدس خداوند، 3.لام قسم، 4.ادات «قد» بر فعل ماضی برای تاکید.
🔹این حقایق چیست؟!
1) «...تقمّصها فلان – ابن ابی قحافه –» مرجع ضمیر در «تقمّصها» به خلافت و ولایت امر مسلمین برمیگردد. پس ایشان میفرمایند بدانید که ابو بکر لباس خلافت را بر تن خود کرد و این کار را با #اراده و #اختیار خود انجام داد و اینطور نبود که بر او تحمیل شده باشد!
🔹این شهادت حضرت(ع) یک ردّ محکم و قاطعی است بر ادّعاهای گوناگون برخی کتب تاریخ که ابوبکر خواهان خلافت نبوده و مُضطّراً و مُکرهاً و با فشار اصحاب و برای حلّ اختلاف و جلوگیری از اختلاف و نزاعی که ممکن بود به خونریزی منجّر شود، قبول کرد!!
2) «و انّه لیعلم ...» مرجع ضمیر در «و انّه»،به ابوبکر برمیگردد. حضرت(ع) میفرمایند: به خدا قسم به رغم اینکه ابوبکر یقین داشت که خلافت حقّ مسلّم من است، اما به #عمد این حقّ را سلب نمود و برای خود تصاحب کرد! پس او عالماً و عامداً جامه خلافت را که حقّ او نبود به تن کرد.
3) «...طفقت ارتئي بین...» مرجع ضمیر در «طفقت» به خود حضرت(ع) بر میگردد. ایشان میفرمایند من در مقابل این حرکت، دو راه در پیش روی داشتم: یا بجنگم و به آنها بتازم ولی تنها و بییاور! و یا صبر و شکیبائی کنم بر این حادثه تلخ و هولناک!
4) «فرایت انّ الصبر...احجی» حضرت میفرمایند که من راه دوّم را اختیار نمودم، چون بر اساس عقل و حکمت، مصلحت دین را، بیشتر با آن دیدم .
5) «اری تراثی نهبا...» ایشان در این فراز به تصریح این حقیقت تلخ و خطرناک را مطرح و با قسم تاکید میکنند که خود دیدم چگونه حقّم در خلافت به یغما رفت و چگونه از طریق زور از من گرفته شد و با حیله و خُدعه از من سلب گردید!
🔹لازم به ذکر است که کلمه «نهب» معنایی فراتر از سرقت دارد. در معنای این کلمه، عنصر #زور و #خشونت از یک جهت، و عنصر #مکر و #حیله_گری از سوی دیگر نهفته است.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi