#معرفی_آثار_استاد_منصور_براعتی_(ره)
#لطایف_تفسیری_قرآن - تفسیر سوره حجرات
#معرفی_آثار_استاد_منصور_براعتی_(ره)
#لطایف_تفسیری_قرآن - امام شناسی
لطایف تفسیری قرآن (امام شناسی)
حجت الاسلام و المسلمین استاد منصور براعتی
نوبت چاپ: اول پاییز 1392
تیراژ: 500 نسخه
انتشارات: سلوی تبریز
تعداد صفحات: 65
کتابشناسی ملی: 3233601
استاد براعتی در سرآغاز کتاب به ضرورت ارتباط با امام میپردازد. از جمله نكاتي كه در مورد ضرورت ارتباط با امام زمان مطرح است و اهل معرفت در اين رابطه استخراج نموده و ارائه نموده اند، این که امام قرآن ناطق است و ارتباط با امام، ارتباط با قرآن است و ارتباط با قرآن هم قرائت قرآن نيست. قرائت قرآن مقدمه ارتباط با قرآن است. قرائت قرآن عمل صالح است كه سبب مي شود انسان با قرآن مرتبط شود والّا قرائت قرآن ارتباط و انس با قرآن نيست. انس با قرآن اين است كه انسان بتواند به قرآن دست پيدا كند و به محضر قرآن مشرف شود . قرآن يك حقيقت خارجي است. آن حقيقت خارجي در شكل انسان ، وجود امام زمان است يعني كسي كه بتواند با قرآن ارتباط برقرار كند، يقيناً ميتواند محضر امام زمان را درك كند. اين معنای انس و ارتباط با قرآن است. براي ما هم خداوند در قرآن مي فرمايد كه قرآن را آن گونه كه شايسته است، تلاوت كنيد. مؤمنين را هم كه توصيف می کند، ميفرمايد: اينها كساني هستند كه «يَتلَونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ». امام (ع) همان قرآن است قرآني كه در قالب انسان عرضه شده است اما توصیه شده که با اين قرآن چه در قالب انسان كامل و چه قرآن تدوين شده، ارتباط داشته باشيم .
در مورد علل ارتباط از جمله نكاتي كه مطرح است، چنان كه در نهج البلاغه هست، اين كه در پرتو اين ارتباط با قرآن و امام عصر (سلام الله عليه) انسان به نيازهاي خود به معناي حقيقي آن گونه كه شايسته است و از بستر حقيقت خارج انتزاع پيدا مي كند، پي مي برد نه اينكه به نيازهاي كاذب گرفتار شود. نياز انسان چيست؟ انسان كه تمام وجودش نياز است. « يا اَيُّها الناسُ اَنتُم الفُقراء اِلَي الله» ما كه فقر محض هستيم اما نياز حقيقي ما چيست؟ نيازي كه با تلاش و تكاپو برطرف مي شود و ما دائم براي رفع نياز در كوشش و تلاش هستيم، آن نياز حقيقي چيست؟ آيا خوردن و نوشيدن و پوشيدن نياز ماست؟ ضمن اينكه اين ها نياز ماست اما به ما نگفتهاند كه اين نيازها را از خدا بخواهيد. به خاطر اين نيازها به ما نگفتهاند زياد تلاش كنيد. جواب اين نيازها را به راحتي و به وفور در اختيار ما قرار داده اند. اگر الآن از اكثرمردم بپرسید كه نيازشان چيست؟ خوردن و نوشيدن و پوشيدن را مطرح مي كنند در حالي كه نياز ما اينها نيست. نه اينكه ما به اين ها نياز نداريم ولي نيازي هستند كه برطرف شدهاند و در نتيجه نياز محسوب نميشوند. خداي تعالي همه نيازهاي ما را برطرف كرده است. چرا ميفرمايد كه به دنبال امام و قرآن راه بيفتيد؟ «مَن ماتَ و لَم يَعرِف اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيتاً جاهِليّه» علت اين است كه در اين صورت انسان به نياز حقيقي خود پي نمي برد. امير مؤمنان در توصيف متّقين مي فرمايد: اين ها كساني هستند كه شب ها اهل تلاوت قرآن هستند. يعني شبها اينها به پيشوايي قرآن رهرو هستند. به دنبال قرآن مي روند و مراتب كمالي را با راهنمايي قرآن طي ميكنند. وقتي طي كردند، محزون ميشوند. انسان زماني محزون ميشود كه احتياج و كمبود و نقص داشته باشد. چگونه است كه انسان متّقي وقتي به دنبال قرآن راه مي افتد، محزون مي شود؟ «يُحزِنوُنَ بِهِ اَنفُسَهُم» چرا اينها از طريق قرآن محزون ميشوند؟ چون قرآن نور است و اينها با تبعيّت از قرآن به نيازهاي خود پي ميبرند.
#معرفی_آثار_استاد_منصور_براعتی_(ره)
#لطایف_تفسیری_قرآن - آیت الکرسی
لطایف تفسیری قرآن (تفسیر آیه الکرسی)
حجت الاسلام و المسلمین استاد منصور براعتی
نوبت چاپ: اول 1397
تیراژ: 500 نسخه
انتشارات: سلوی تبریز
تعداد صفحات: 107
شابک: 9786007144145
کتابشناسی ملی: 4850783
استاد براعتی، محور بحث این کتاب را در 107 صفحه پیرامون آیه الکرسی اختصاص داده است. متن آیتالکرسی که آیه ۲۵۵ سوره بقره است و همچنین آیات ۲۵۶ و ۲۵۷ سوره بقره به قرار زیر است:
«اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ (۲۵۵) لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۲۵۶) اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (۲۵۷)»
«خدای یکتاست، که جز او خدایی نیست، او زنده و جاودانه است، هرگز او را خواب فرا نمیگیرد تا چه رسد که به خواب رود، اوست مالک آنچه در آسمانها و زمین است، کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ علم او محیط است به آنچه پیش نظر خلق آمده و آنچه سپس خواهد آمد، و خلق به هیچ مرتبه از علم او احاطه نتوانند کرد مگر به آنچه او خواهد. قلمرو علمش از آسمانها و زمین فراتر، و نگهبانی زمین و آسمان بر او آسان و بی زحمت است، و او والامرتبه و با عظمت است. (۲۵۵) کار دین از روی اجبار نیست (یا هیچ اجباری در دین نیست)، تحقیقا راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردیده، پس هر کس از راه کفر و سرکشی دیو راهزن، برگردد، و به راه ایمان به خدا روی بیاورد، بدون شک، به طنابی محکم و استوار چنگ زدهاست که هرگز نخواهد گسست؛ و خداوند (به هر چه خلق در دل گویند) شنوا و داناست. (۲۵۶) خدا یاری دهنده اهل ایمان است، که آنان را از تاریکیهای جهل و نادانی به سوی روشنایی میبرد و آنان که راه کفر را انتخاب کردهاند یارانشان، شیاطین و دیوهایند که آنان را از روشنایی به سوی تاریکیها به در میبرند، این گروه اهل آتشند که در آن همیشه خواهند بود. (۲۵۷)»
استاد براعتی در این کتاب برآن است که اگر در قرآن درباره ي آيه يا سوره اي توصيه ميشود، يقيناً به مضامين عميق و جايگاه وجودي آن مربوط مي شود. درست هست كه همه آيات قرآن نور هستند ولي اين نورها نسبت به همديگر فرق دارند چنانكه خداوند در قرآن در مورد پيامبران مي فرمايد: «تِلكَ الرُسُل فَضَّلنا بَعضَهُم عَلي بَعضٍ » نسبت به ما همه پيامبرند اما نسبت به خودشان برخي از برخي ديگر برتر هستند و درجات متفاوت دارند. عين اينكه همه معلم ها، معلم هستند ولي نسبت به همديگر تفاوت دارند. آيات نوراني قرآن نيز اين طور هستند. بستگي دارد كه كدام آيه در مورد چه چيزي به ما خبر مي دهد يا صورت كتبيه چه چيزي هستند چون آيات، صورت كتبيه حقايق خارجي هستند. عين كلمه كوه كه صورت كتبيه كوه خارجي هست. آيهالكرسي هم چون صورت كتيبة یک حقيقت خارجي بسيار باعظمت هست و در مورد خدا بحث مي كند، به همين خاطر داراي اهميّت زياد هست. برخي آيات در مورد موجودات مثل آسمان و زمين و بارش باران و انسان بحث مي كنند ولي آيه الكرسي در مورد خدا صحبت مي كند و چون خدا از همه چيز برتر هست و مصداق خارجي اين آيه، خدا هست. به همين خاطر اين آيه، از همه آيات برتر هست و اهميّت خاصي دارد. اينكه گفته اند كه اين آيه سبب حفظ انسان مي شود به خاطر اين است كه انسان را به خدا وصل مي كند و خدا انسان را حفظ مي كند. با اين آيه ما از خدا ياري مي خواهيم و تحت الحفظ خدا قرار مي گيريم. البته تحت الحفظ خدا بودن هم معناي خاصي دارد. اين طور نيست كه خدا در یک جاي خاصي قرار دارد و ما خدا را مي خوانيم و او از ما مراقبت مي كند، بلكه خدا هميشه با ما هست ولي اين اختيار به ما داده شده كه گاهي از او بخواهيم تا از ما مراقبت كند.
#معرفی_آثار_استاد_منصور_براعتی_(ره)
#لطایف_تفسیری_قرآن - تفسیر سوره فرقان
https://eitaa.com/ostadbaraati
#معرفی_آثار_استاد_منصور_براعتی_(ره)
#لطایف_تفسیری_قرآن - تفسیر سوره فرقان
لطایف تفسیری قرآن – تفسیر سوره فرقان
مؤلف: حجتالاسلام و المسلمین استاد منصور براعتی
ناشر: انتشارات سلوی تبریز
زبان: فارسی
سال چاپ: 1392
نوبت چاپ: 1
تیراژ: 500 نسخه
تعداد صفحات: 196
قطع و نوع جلد: وزیری (شومیز)
شماره کتابشناسی ملّی: 2833269
شابک: 9786009255672
محور بحث این کتاب، سوره فرقان است. در رابطه با ویژگیهای این سوره میفرمایند: این سورة مبارک چنان که از سیاق آیاتش استفاده میشود، مکّی هست. بحث این سوره در رابطه با توحید و یگانگی ذات اقدس الهی است و بُت پرستی را مورد نکوهش قرار میدهد. در رابطه با قرآن، نبوّت پیامبر اکرم(ص) و نشانهی بندگان خدا بحث میشود.
استاد براعتی بر آن است که وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) مظهر لفظ جلاله «الله» است یعنی «الله» که محیرالعقول است جمیع کمالات را داراست آن جمیع کمالات در وجود مبارک پیامبر(ص) ظاهر و او مظهر همه این کمالات است و در ایشان لفظ جلاله جلوه کرده است.
مرحوم استاد براعتی معتقد است هستی انسان، سه مرتبه دارد؛ عالم عقل، برزخ، مُلک. عالم ملک نسبت به عالم برزخ، به منزله رحم مادر است نسبت به دنیا. عالم برزخ هم نسبت به عالم عقل که همان قیامت است، کوچک است همانند رحم مادر نسبت به دنیا. به همین خاطر مجاری ادارکی که از ابزارهای ارتباطی انسان هستند، در عالم رحم فقط بند ناف است. نیازهای انسان در عالم رحم مادر از طریق بند ناف تأمین میشود. در همان عالم رحم مادر مجاری ادراکی که همان ابزارهای ارتباطی انسان هستند، شکل میگیرد چون طبیعت وسیع است احتیاج به ابزارهای ارتباطی زیاد داریم، پس بند ناف کفایت نمیکند.
ایشان در تفسیر آیه اول سورة فرقان «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا» مینویسند: متبارک است ذات اقدس الهی که فرقان بین حق و باطل را به بنده اش نازل کرد. فرقان یعنی فارق بین حق و باطل. البته حق و باطل بیانی است. اینطور نیست که در عالم هم حق باشد و هم باطل. در عالم حق محض ظهور دارد. چون عالم «وجه الله» است و «وجه الله» هم حق محض است. باطل فقط اعتباریات و وهمیّات انسان هستند که با حقایق خارجی منطبق نیستند. خیلی از اعتباریات و وهمیّات است که واقعیّت خارجی ندارد. و انسان سرگرم آنهاست و کمالش را در آنها می بیند. اینکه سوره مبارک فرقان اسم مبارکش فرقان است یک علتش این است که کلمه فرقان در این سوره آمده «تَبارکَ الَّذی نَزَّل الفُرقانَ عَلی عَبدِهِ لِیَکوُنَ لِلعالَمینَ نَذیراً » چون اسم برخی سوره ها، به خاطر آن کلمه ای است که در آن سوره آمده است . مثل: سوره فیل یا سوره ناس یا سایر سوره ها اما این مطلب ضمن اینکه درست است نکته ظریف تر در اینجا وجود دارد و آن اینکه کل قرآن، فرقان است چون فرمود: «نَزَّل الفُرقانَ» منظور از فرقان، قرآن است که حق را از باطل هم از نظر ماهیّت و هم از نظر فضایی که آن را اشکال می کند، جدا و آشكار مي كند لذا قرآن فرقان است و سرتاسرش قرآن است. شما با تک تک آیات هم معامله قرآن می کنید.
قرآن ضمن اینکه یک جا قرآن است هر کدام از آیاتش هم قرآن است. بنابراین همان طور که کل قرآن، فرقان است، تک تک آیات و سوره هایش هم فرقان است و حق را از باطل جدا می کند. بنابراین سوره مبارک فرقان هم جزء قرآن است و حق را از باطل جدا و آشکار می کند. گاهي در قرآن در مورد ذات اقدس الهی آمده که این لفظ جلاله ذات اقدس الهی را منزه بشمارید.«سَبِّحِ اسمَ رَبِّکَ الاَعلی» اسم پروردگارتان را گرامی بدارید و منزه بشمارید. از این منزه بداریدكه در کنارش اسمهای دیگر را نیاورید. این اسم آن قدر عظمت دارد که هیچ اسم دیگری را در کنار آن نمی توان مطرح کرد. بنابراین هیچ وقت نگویید: اول خدا دوم فلانی. آن خدایی است که دومی بردار نیست. او هم اول است و هم آخر. هم ظاهر است و هم باطن. بنابراین یک وقت مي فرمايد: این نام را منزه بدارید. یک وقت هم می فرماید: «تَبارَکَ الَّذی» آن نام و آن ذات مقدس، مبارک است. مبارک بودن که مطرح می شود یعنی آن ذات اقدس منشاء برکات است چون خودش برکت صرف است. وجودی که خیر محض، نور محض بود، از او غیر از خیر و برکت و نور کمال چیز دیگری صادر نخواهد شد.
#معرفی_آثار_استاد_منصور_براعتی_(ره)
#لطایف_تفسیری_قرآن - معاد در آیات و روایات
https://eitaa.com/ostadbaraati
#معرفی_آثار_استاد_منصور_براعتی_(ره)
#لطایف_تفسیری_قرآن - معاد در آیات و روایات
لطایف تفسیری قرآن (معاد در آیات و روایات)
مؤلف: حجت الاسلام و المسلمین مرحوم استاد منصور برائتی
ناشر: سلوی
زبان: فارسی
سال چاپ: 1396
نوبت چاپ: 1
تیراژ: 500 نسخه
تعداد صفحات: 177
قطع و نوع جلد: وزیری (شومیز)
شابک 13 رقمی: 9786009255696
شماره کتابشناسی ملی: 2833992
مرحوم استاد منصور براعتی از جمله نکات ظریف، در موضوع معاد را بحث پیوند یاد معاد با یاد مبدأ میداند. براین اساس افرادی که به یاد معادند، به یاد مبدأ هستند و افرادی که به یاد مبدأ هستند، معاد را نیز به یاد دارند. معاد یعنی محل رجوع، رجوع به جایگاهی که انسان در آن مظهر تامّ ذات اقدس الهی بود. بدین معنی که انسان وقتی از محضر ذات اقدس الهی به راه افتاد و در مرتبه فعل (نشئه طبیعت) جلوهگر شد به جهت آسیبی که دید، مظهریت تام خود در مبدأ را فراموش کرد. (یعنی آنگونه که باید خدا را نشان نمیدهد) اما این مظهریّت در دنیا، با سیر و سلوک، تهذیب نفس و مراقبه به تدریج آشکار میشود یعنی مراتب جای خود را عوض میکنند و در نتیجهی تحول حاصل، انسان اوج میگیرد و به جایگاه اولیهی خود باز میگردد و این همان معاد است که برای همه انسانها، هر لحظه در حال وقوع است.
مرحوم استاد براعتی، اثرات یاد معاد را در سه مورد میبیند؛ الف) اجرای عدل و برپاداری قسط فردی و اجتماعی. ب) پارسایی انسان. ج) یاد معاد خالصانه پاداش پیامبران و پارسیان. و موانع یاد معاد نیز ریشه در رفاهطلبی و اسراف و هوسرانی دارد. دربارهی سختی و هولناک بودن قیامت، قرآن می فرماید: «اِنَّ هوُلاءِ یُحِبّوُنَ العاجِلَهَ وَ یَذَروُنَ وَراءَ هُم یَومَاً ثَقیاً» (دهر، 27) این آیه عدهای را توصیف میکند که راحتطلب هستند. هر آنچه در دسترس دارند، بر میگزینند و امور ثقیل و سنگین (معاد) را وا میگذارند. به عبارت دیگر آنها خیالزدگی را به واقعگرایی ترجیح میدهند. در حالیکه نمیدانند انسانیّت انسان از رهگذر حمل این حقایق سنگین محقق میشود. قرآن فرمود: ای پیامبر ما به تو قولی ثقیل (قرآن) را القا کردیم «اِنّا سَنُلقِی عَلَیکَ قَولاً ثَقیلاً» (مزمّل، 5) پس انسان قابلیت این حمل را دارد و آسمانها و زمین از تحمل آن عاجزند. «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَهَ عَلَی السَّمواتِ وَ الاَرضِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها وَ اشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الاِنسانُ اِنَّهُ کانَ ظَلوُماً جَهوُلاً» (احزاب، 72) و اگر کسی اعراض می کند، از حقیقت خود اعراض کرده است و این همان است که در قیامت آشکار خواهد شد: «یَومَ یَاتی تَاویلَهُ» . این تأویل قرآن است که در قیامت به ظهور می رسد و آن امری است ثقیل، و سنگینی همین امر باعث به هم ریختن آسمان و زمین می شود «یَومَ تُبَدِّلُ الارضَ غَیرَ الاَرضِ وَ السَّمواتِ» و یا «اِذا زُلزِلَتِ الاَرضُ زِلزالَها» و... پس وقتی میفرماید: «یَومَاً ثَقیلاً» منظور این نیست که این امر غیر قابل تحمل است. بلکه باید به فکر این روز بود و درست عمل کرد اما نکته ی ظریف در این آیه این است که منظور از ثقیل، حقایق سنگین کمال است که انسان آن ها را در مقابل راحتی و خیال رها میکند. در قیامت هم که وقت ظهور است، این حقایق به صورت حقیقت خود انسان آشکار میشود. این دنیا نقد خیالی است و نقد حقیقی همان حقیقت وجودی انسان است؛ او باید ببیند چه چیز در شأن و مقام انسانیّت اوست. چون اگر آن چه به حیوان میدهند به انسان هم بدهند، این جای خوشحالی ندارد. عارفان، بهشت را هم نوعی چریدنمیدانند و برای رسیدن به آن تلاش نمیکنند. بلکه چیزی را می خواهند که برای آن خلق شدهاند. که اگر این را دادند حتما بهشت را هم داده اند. خداوند فرمود: «ثَقُلَت فِی السَّمواتِ وَ الاَرضِ» (اعراف، 187) روز قیامت در آسمان و زمین سنگینی میکند. شدائد قیامت، متن گناهان انسان است. این که از یاد خدا اعراض کرد وکارهاییکه به یاد خدا انجام نداد، در قیامت آشکار می شود، که سنگین است. و یا به عبارتی دیگر قیامت، گوهر سنگینی است که در درون آسمان ها و زمین نهفته است و هنگامی که میخواهد آشکار شود و پرده از رخ خود کنار بزند، متلاشی شدن آسمان ها و زمین را در پی خواهد داشت. در تعبیرات عرفانی به آسمانها و زمین «سد » اطلاق می شود. پشت این سد، دریای عظیمی از آب قرار دارد که همان آخرت است. اگر سد کنار رود، آب ها آشکار خواهد شد. به ما هم سفارش شده است که از این سد پا فراتر بگذارید و به پشت آن راه پیدا کنید. اگر هم فرمود: «بهشتیان وارثان زمین هستند »، یعنی آنها به پشت سد و به درون آسمانها و زمین راه یافته اند و گوهر بهشت را که در آن بود، به دست آوردهاند. گوهری که دارای ثقل و سنگینی است، روز قیامت نیز همین گوهرآشکار میشود.
#معرفی_آثار_استاد_منصور_براعتی_(ره)
#لطایف_تفسیری_قرآن - انسان در قرآن
#معرفی_آثار_استاد_منصور_براعتی_(ره)
#لطایف_تفسیری_قرآن - انسان در قرآن
لطایف تفسیری قرآن (انسان در قرآن)
حجت الاسلام و المسلمین استاد منصور براعتی
نوبت چاپ: اول پاییز 1391
تیراژ: 5000 نسخه
انتشارات: سلوی تبریز
تعداد صفحات: 136
شابک: 978600925560
کتابشناسی ملی: 2890781
انسانهایی که در معرض هدایت قرآن قرار میگیرند، نورانی میشوند. « اَوَ مَن کانَ مَیتاً فَاَحیَیناهُ وجَعَلنا لَهُ نوُراً یَمشِی بِهِ فِی النّاسِ…» (انعام، 122) میفرماید: مؤمنان نورانی هستند، چون که از هدایت قرآنبرخوردار میشوند. برای اینکه قرآن کتاب نور است و هر کس از این کتاب هدایت یابد نورانی می شود. می فرماید: ما برای تعدادی نور قرار دادیم که با آن زندگی میکنند برخلاف اکثریت مردم که از این نور برخوردار نیستند. از این نور در سوره انفال به فرقان تعبیرکردهاند که در پرتو تقوی به دست میآید. « اِن تَتَّقوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً» فرقان همان نوری است که انسان در سایه آن حق و باطل و یا عاملی را که سبب محرومیّت از کمال میشود، درک و شناسایی میکند. قرآن چگونه باعث نورانیّت انسان میشود؟ قرآن همانند مصادیق وجودی عالم که جلوهی پروردگار عالم است که از آن تعبیر به آیات الهی میکنند. یعنی تمام هستی برای انسان تابلوی رسیدن به مقصد است. اگر انسان تابلوبین باشد، همه چیز انسان را برای رسیدن به مقصد که خداوند است هدایت میکند. بنابراین قرآن خود از مخلوقات الهی است که مانند سایر اشیاء و موجودات خلق شده است. این قرآن ما را به سوی مقصدمان که خداوند تعالی و قرار گرفتن تحت ولایت او هست، سوق می دهد.
تعلیم الهی، دارا کردن فرد است که به دنبال آن دانایی هم می آید. در مسیر تعلیم و تعلّم انسان هم می تواند دارا باشد و هم دانا باشد اما فرقی که هست این که هر فرد دارایی، دانا هم هست ولی این طور نیست که که هر دانایی، دارا هم بشود. تعلیم ذات اقدس الهی، دارا کردن انسان است که دامنهی آن دانا بودن انسان است. اگر انسان به آن جایگاه مطلوب نرسد، یعنی آن نصاب لازم را به دست نیاورده باشد، هیچ وقت تعلیم به معنای دارا کردن در رابطه با او اتفاق نمی افتد. یعنی تعلیم الهی در رابطه با او به کار نمی افتد و آنچه را به دست می آورد، تعلیم به معنای دانایی خواهد بود. مثلاً در سوره مبارک بقره جریان ملائکه را بیان می کند، می فرماید: « اِذقَالَ لِلمَلائِکَه إنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَةً قَالوُا اَتَجعَلُ فِیها مَن یُفسِدُ فِیها و یَسفِکُ الدِماء وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ» (بقره، 30) یعنی آیا ما سزاوار نیستیم نسبت به این مقامی که میخواهی به حضرت آدم عنایت کنی؟ فرمود: «اِنّی اَعلَمُ ما لا تَعلَموُنَ» آنچه من میدانم، شما نمی دانید. این همان است که من ظرفیت شما را میدانم چون شما مخلوق من هستید. ظرفیّت انسان را هم میدانم. « وعَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَکُلَّها » اتفاق افتاد. «ثُمَّ عَرَضَهُم عَلَی المَلائِکَهِ فَقالَ اَنبِئونی بِاَسماءِ هؤُلاءِ اِن کُنتُم صادِقینَ» (بقره، 31) به ملائک فرمود از این اسماءکه به آدم تعلیم دادم، شما می توانید خبر بدهید؟ « قَالوُا سُبحانَکَ لاعِلمَ لَنا إلّا ما عَلَّمتَنا إِنَّکَ اَنتَ العَلیمُ الحَکیمُ» (بقره، 32) به حضرت آدم میفرماید: « قَالَ یاآدَمُ اَنبِئهُم بِاَسمائِهِم » یا آدم این ها را به این اسماء خبردار کن. نه اینکه تعلیم بده. علتش این است که فرشتگان ظرفیت خبردار شدن یا دانا شدن را داشتند ولی ظرفیت دارا شدن را نداشتند.