دلنشین شالی در جزیره آشوراده!!
تابستان ۱۳۸۴
🌼🌼🌼🌼🌼
تقدیم به جزیره آشوراده که بیست سال برایش جانفشانی کرده ام
آشوراده
من به آشوراده و دریای پاکش عاشقم
بر صفا و روزگار تابناکش عاشقم
این جزیره عاشقانه در دلم جا کرده است
بر هوای دلپذیر و آب و خاکش عاشقم
بیست سالی را برایش جانفشانی کرده ام
سوز ها دیدم ز عشق بس هلاکش عاشقم
این جزیره دردها دیده بسی هم زخم ها
از دل زخمین و خون و چاک چاکش عاشقم
آرزو دارم شود آباد و مشهور جهان
بر زمین و خانه های بی پلاکش عاشقم
(دلنشین ) از شوق این زیبا نگار خود سرود:
من به آشوراده و دریای پاکش عاشقم
دلنشین شالی
@ostaddelneshin
خانه های بی پلاک: اشاره به چهارصدخانوارساکن آشوراده که پس از طغیان رود ولگا جزیره را ترک کردند و اثری هم از خانه هایشان نماند.
چندبیت منتخب از شعر بلند حماسی هفتاد و دوبیتی استاد دلنشین شالی در مورد دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدس:
به سالی گران جنگ آغاز شد
که طبل نزاع و الم ساز شد
بشد هشت سالی نبردی گران
عجم شد در این کار گه قهرمان
همه آتش و خون شد آوردگاه
همی بیوه و مادر آورد آه
امیران ایران همه نامور
به دنیایی از دشمنان سر به سر
در این جنگ ایران بشد سرفراز
به جنگی که پر بود از شور و راز
خوشا همچو ایران وطن داشتن
که مهر قشنگش به دل کاشتن
چو ایران به صد جنگ دیگر شود
همه کار دنیا به یکسر شود
عجم شیر میدان پیروزی است
کنام پلنگان دیروزی است
شهیدان همه لاله ها کاشتی
همی خاطره نیک بگذاشتی
جهان را فقط مهد ایران بس است
به یک بیشه سلطان شیران بس است
اگر یار ما شد کنون روس و چین
زترس است جانم نه از مهر و دین
اروپا خجل باشد از روی ما
کنون در دلش حسرت کوی ما
که ایران همان کشور باستان
فرو مانده در هیبتش داستان
که ایران دیار مسلمانی است
خوشا رستم او سلیمانی است
دلنشین شالی
@ostaddelneshin
دلنشین شالی در کنار مرحوم غلامحسن غلامی؛ پیرمردزحمتکشی که تا آخرین روزهای عمر صدساله ش کارمی کرد و تلاش .
سال ۱۳۹۸-جلوی آلونک قدیمی مرحوم غلامی در باغ
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
پیرمرد نازنین
به یاد مرحوم غلامحسن غلامی
پیرمردی بود و یک آلونک و یک باغ تاک
کار او دهقانی و آباد کردن روی خاک
شهرتش باشدغلامی نام نیکویش حسن
سخت کوش و ساده پوش و چهره او تابناک
هم کشاورزی و هم یک کوره آجرپزی
دامداری هم کنارش؛ هرسه شغلش خوب و پاک
کار می کرد و عرق می ریخت این مرد تلاش
تنبلی از هیبت این مرد باشد بیمناک
تاک ها را عاشقانه او هرس می کرد و حیف
بارها پیراهنش از شاخه ها شد چاک چاک
در زمستان و بهاران ؛باغ پر می شد زآب
ورنه آن باغ قشنگ از تشنگی می شد هلاک
شامگاهان تا سحر تنها میان کوره اش
خشت را می پخت و آجرها به صف دریک پلاک
گوسفندان را چرا می برد در دشت و دمن
دام هایش بهره مند از بهترین خواب و خوراک
حاصل کارفراوان سه شغلی را که داشت
زندگی در خانه ای ساده پر از نی در مغاک
عاقبت این مرد صدساله پس از عمری جهاد
تا ابد خوابید در نزدیکی آن باغ تاک
دلنشین شالی
مغاک: گودی
مرحوم غلامحسن در حیاط خانه اش یک گودی ( شبیه باغچه) داشت که پراز نی بود.
@ostaddelneshin
تقدیم به مهندس محمد شهاب گنابادی ؛ وزیر مسکن و شهرسازی سابق که چهل سال پیش ؛ عاشقانه کاربزرگی را جهت حل مشکل مسکن آغازکرده بود و مظلومانه در یک نیمه شب برکنارشد.
😔🏡🏡🏡😔
رویای آجری
چه رویای قشنگی داشتی تو
که مهر خود به دلها کاشتی تو
به ملک عاشقی آجر به آجر
هزاران برج را افراشتی تو
برای مشکلات مسکن ما
به خوبی نقشه ها پنداشتی تو
وزیر خوب ما ! گام بزرگی
به اهداف خوشی برداشتی تو
وزارت را چه بد از تو گرفتند
غم سختی به دل انباشتی تو
ولی در طول تاریخ ای مهندس!
چه نیکو نام خود بنگاشتی تو
گنابادی ! شهاب ( دلنشینم) !
رهی روشن زخود بگذاشتی تو
دلنشین شالی
https://eitaa.com/ostaddelneshin
https://t.me/ostaddelneshin