eitaa logo
کتابخانه مردمی استاد فردی
875 دنبال‌کننده
605 عکس
84 ویدیو
6 فایل
🍃 کتابخانه مردمی امیرحسین فردی مردم، کتاب، پیشرفت 🍃 📙مشهد، طبرسی شمالی ۱ / ۰۵۱۳۲۱۴۷۴۴۸ 📘ساعت کاری: ۱۳.۳۰ - ۹ / ۱۹.۳۰ - ۱۶ 📗ایتا، روبیکا، سروش، بله، اینستاگرام، تلگرام؛ @ostadfardilib_ir 📙ارتباط با ادمین: @ostadfardilib_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📚الو سلام. کتابخانه؟☎️ - الو سلام. کتابخانه؟ -- سلام. بله، بفرمایید. - سال نو مبارک. -- ممنون. سال نو برای شما هم مبارک باشه ایشالا. خانم جوانی که پشت خط بود ادامه داد: - ببخشید قبل عید که کتاب امانت گرفتم برای ۱۴ فروردین، یعنی امروز تاریخ برگشت کتاب زدید. ما الان داریم از روستا برمی‌گردیم اما توی راه ماشین‌مون خراب شده، معلوم نیست کی برسیم خونه. شاید نتونم امروز کتابا رو بیارم. -- اشکالی نداره. کتابا رو براتون تمدید می‌کنم. - دستتون درد نکنه. اگه زود رسیدیم، بعدازظهر کتابا رو میارم. خداحافظ. تلفن قطع شده بود ولی این کلمات توی گوشم زنگ می‌خورد: کتاب...خرابی ماشین...تمدید مهلت امانت در اینکه این خانم انسان منظم و امانتداری هست شکی نیست، اما دلیل این تلفن فراتر از این چیزهاست. 💫مردم کتابخانه را از خودشان می‌دانند. @ostadfardilib
🕌 همسرش مدافع حرم و معمولا سوریه است. در نبود همسر، او می ماند و پنج فرزندی که دغدغه ی تربیت شان را دارد. 📚 خودش و دو فرزندش عضو کتابخانه هستند. کتابهای اخلاق و عرفان، تربیت فرزند و دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم را بیشتر به امانت می برد و از اثر خوب کتابها روی خودش و فرزندانش میگوید... 🔻گفت کتاب اسم تو مصطفی ست را برایم تمدید کنید. پانزده هزار تومان را برای آورده و میگوید: فعلا همین مقدار میتوانم کمک کنم، انشاءالله که خدا کمک کند و کتابخانه همین جا بماند. ⚡️ 🍃 @ostadfardilib
📚 🍝کتاب به غذا خوردن پسرم کمک کرد ... 💢 خانم جوانی وارد کتابخانه شد،کتاب ها را تحویل داد و گفت ببخشید دیر شده، مبلغی را برای تاخیر کتاب ها پرداخت کرد و گفت: این کتاب خیلی به دردم خورد. پرسیدم چه طور❓ گفت؛ کتاب به غذا خوردن پسرم کمک کرد، سجاد پسرم چهار سالشه قبلا بادمجون و گوشت رو اصلا نمیخورد ولی الان هر دو رو با اشتها میخوره. از کتاب یاد گرفته که هر خوراکی یه فایده ای داره و به رشد و بزرگ شدنش کمک میکنه. 📚 #کتابخانه_مردمی_امیرحسین_فردی #شعبه_شهرک_شهید_رجایی #کتاب_چرا_غذا_میخوریم؟ @ostadfardilib
📖 هوس کردم #کتاب بخونم... ❇️ مبینا کتاب هایش را برای تحویل روی میز گذاشت، در حالی که داشت کتاب انتخاب میکرد، به دختر هم سن و سالی که همراهش بود، اشاره کرد و گفت: « اینم میخواد عضو کتابخونه بشه » مادربزرگ روی صندلی نشسته بود و کتاب میخواند. دقتم به #مطالعه اش را که دید، لبخند زد و ➕ گفت: اینجا برای منم کتاب داره؟ ➖ گفتم: بله، چه موضوعی علاقه دارید؟ ➕ گفت: در مورد #پیامبران و زندگی #ائمه باشه. خواستم از کتابهای بزرگسال معرفی کنم که ➕ گفت، نه از این کتابا نباشه، طولانی باشه حوصله ام سر میره، خطش هم درشت باشه چون چشمهام ضعیفه و عینکم هم شکسته. از قفسه ی کودک و نوجوان برایش #کتاب_امام_محمد_باقر(ع) را انتخاب کردم، نگاه کرد و گفت خوب است. ➖ پرسیدم چی شد که به کتاب خواندن علاقه مند شدید? ➕ گفت: از قبل علاقه داشتم ولی از وقتی نوه هام از اینجا کتاب میارن و با آب و تاب تعریف میکنند، منم هوس کردم کتاب بخونم... 📚 #کتابخانه_مردمی_امیرحسین_فردی #شعبه_شهرک_شهید_رجایی 🔸instagram.com/ostadfardilib 🔸sapp.ir/ostadfardilib 🍃 @ostadfardilib
کتابخانه مردمی استاد فردی
🎉 خاطرات شیرین جشن #عید_غدیر در کتابخانه مردمی امیرحسین فردی 🎉 #گزارش_تصویری 🍃 @ostadfardilib
🎉 خاطرات شیرین جشن در کتابخانه مردمی امیرحسین فردی 🎉 🔻یکی دو هفته قبل از عید غدیر اعضای کتابخانه پیشنهاد دادند برای عید، کتابخانه را تزیین کنیم و شربت بدهیم. قرار شد هزینه مالی زیادی برای کتابخانه نداشته باشد و برای تهیه مواد لازم خود اعضا مشارکت داشته باشند و یا خیر جور کنیم. 🔻به اعضا گفتم به مراجعه کنند و قسمت اعمال عید غدیر را بخوانند و بعد برای خانواده و دیگران توضیح بدهند تا همه برای جشن عید غدیر مشارکت کنند. 🔻فقط شش هزار تومان برگه آچار رنگی گرفتیم که اعضا طرح هایی برای تزئین درست کردند، بچه ها هم به خرج دادند و با کاج آویز سقفی درست کردند! وسایل و یخ و شکر را هم خود بچه ها آوردند. یک نفر هم برای بانی شد... خلاصه دخترها شربت درست میکردند و پسرها توزیع میکردند. 🔻وسط شربت درست کردن، دخترها گفتند شکر تمام شد، از طرفی پسرها میگفتند یک نفر موقع توزیع شربت به امیر محمد، ده هزار تومان داده... به امیر محمد گفتم، هم میتوانی پول عیدی ات را برای خودت نگه داری هم میتوانی شکر بخری و بیشتر ببری...‌ امیر محمد در گوش برادرش چیزی گفت و بعد رفتند طرف مغازه و با یک کیلو شکر برگشتند... 🔻آخر کار هم یکی از بچه ها میگفت: عیدها تو کتابخونه خیلی خوش میگذره، برم توی تقویم نگاه کنم ببینم عید بعدی کی هست؟! 📚 🔸instagram.com/ostadfardilib 🔸ble.im/ostadfardilib 🔸sapp.ir/ostadfardilib 🍃 @ostadfardilib
⭕️ جان ، اهل اعضای اهل تسنن کتابخانه در برنامه های مذهبی کتابخانه مشارکت میکنند. 🔸سمیه کلاس پنجمی و صالحه خواهر کوچکترش اهل تسنن و هستند، آمده بودند کتابخانه تا در کنار دیگر اعضای شیعه برای شرشره و کاردستی درست کنند و کتابخانه را تزیین کنند. 🔸پسر کلاس ششمی اهل تسنن و افغانستانی است و در مورد زندگی کتاب امانت می برد. 🔸دختر کلاس هفتمی اهل تسنن در ایام از قفسه ی امانت ویژه ی خیمه کتاب که برای محرم بود، کتاب امانت می گرفت و در مراسم صبحگاه مدرسه درباره زندگی امام حسین علیه السلام و چگونگی برای دانش آموزان کتاب معرفی می کرد. اما گاهی بعضی حرفها ناراحتشان میکند.😔 🔸دختر کلاس هفتمی می گفت: بعضی همکلاسی هایم همین که متوجه می شدند هستم، رابطه شان را با من قطع یا کمتر می کنند و یا می پرسند مگر شما اهل بیت را قبول دارید? بعد با قاطعیت می گفت: چرا بعضی فکر میکنند فقط برای است، من و خانواده ام اهل بیت را دوست داریم و برایشان احترام قائل هستیم، اهل بیت و فرزندانشان انسانهای بزرگی هستند و هیچ کس به جایگاهی که آنها پیش خدا دارند نمیرسد. 📚 🔸instagram.com/ostadfardilib 🔸ble.im/ostadfardilib 🔸sapp.ir/ostadfardilib 🍃 @ostadfardilib
💢 ۵۰ هزار تومان میکنم... 🔰پذیرش بیمارستان گفت: ۵۰۰ هزار تومان علی الحساب واریز کنید تا بعد. پرسیدم: یعنی امکان داره هزینه عمل بیشتر از این بشه؟ گفت: اگه دکتر فقط قلب مریض تون رو آنژیو کنه که همون حدود ۵۰۰ میشه. ولی اگه رگهای قلبش بسته باشه و نیاز به بالون باشه، شاید تا سه چهار میلیون هم در بیاد. رفتم توی فکر، توی این اوضاع مالی هزینه بیمارستان سخت بود. 🔰 پشت در اتاق عمل نشسته بودم و منتظر که دکتر خبر بده. استرس داشتم، دعا و توکل و توسل کرده بودم و از خدا خواستم همه مریض ها رو شفا بده و هر چی خیره پیش بیاد. یادم اومد یک نفر گفته بود موقع گرفتاری کرده، اگه مشکلش حل شد، مبلغی رو برای کتابخونه امیر حسین فردی بده، همونجا نذر کردم اگه مریض مون رگهای قلبش باز بود، ۵۰ هزار تومان، صدقه کتاب بدم به کتابخونه تا کتاب بخرند. 🔰 یک ساعت بعد دکتر گفت: رگهای قلب بازه و مریض فردا مرخصه، اون نفس تنگی هم احتمالا از استرس باشه.‌ خدا رو شکر کردم. داشتم کارهای ترخیص رو انجام می دادم که مسئولش گفت: شما مبلغی طلبکار هستید و باید بهتون پس داده بشه. پرسیدم چه قدر؟ گفت از ۵۰۰ هزار تومانی که پرداخت شده، ۵۰ هزار تومان طلبکار میشید، این برگه رو امضا کنید و پول رو پس بگیرید. یاد نذرم افتادم، ۵۰ هزار تومان رو که گرفتم، گذاشتم کنار تا برای صدقه کتاب به کتابخونه بدم. 📚 🔸instagram.com/ostadfardilib 🔸ble.im/ostadfardilib 🔸sapp.ir/ostadfardilib 🆔 @ostadfardilib
کتابخانه مردمی استاد فردی
#اخبار_کتابخانه 💢 دورهمی سرگروه های #انجمن_کتاب 🆔 @ostadfardilib
💢 دورهمی سرگروه های ✅ جمعه گذشته جلسه ای با سرگروه های انجمن کتاب داشتیم. سرگروه های این دوره انجمن، دانش آموزان دبیرستانی بودند. ، نوشته را خوانده بودند و بین همکلاسی ها، معلمان و اعضای خانواده دست به دست کرده بودند، شعار انجمن کتاب این است: «کتابها با دست به دست شدن می جوشند، کتاب را چشمه کنیم» ✅ در این دورهمی دانش آموزان تجربه هایشان را گفتند؛ ⚡️یک دانش آموز نهمی میگفت: خواهرم فوق لیسانس علوم قرآنی دارد و مربی مهد قرآن است، هیچ وقت رمان نمی خواند، کتاب نرگس را که معرفی کردم، یکجا شش فصل کتاب را خواند و خوشش آمد، میگفت این کتاب نگاهم را به عوض کرد. ⚡️دانش آموز هفتمی میگفت: کتاب را به مادرم پیشنهاد دادم، اول میگفت حوصله ندارم. اصرار که کردم شروع به مطالعه کتاب کرد، تمامش که کرد گفت: جوانتر که بودم زیاد کتاب می خواندم، خیلی وقت بود کتاب خواندن را کنار گذاشته بودم ولی حالا که نرگس را خواندم علاقه مند شدم دوباره کتاب بخوانم. ✅ بعضی سرگروه ها به سه نفر اکتفا نکرده بودند و کتاب را به بیش از ده نفر رسانده بودند. در ادامه سرگروه ها پیشنهاداتشان را برای برگزاری بهتر انجمن کتاب ارائه دادند و کتابهای دیگری را برای دست به دست کردن پیشنهاد دادند. 📚 🔸instagram.com/ostadfardilib 🔸ble.im/ostadfardilib 🔸sapp.ir/ostadfardilib 🆔 @ostadfardilib
🔆 حالا سه تایی با هم کتاب می بریم... ✴️ مدارک پسرش را برای ثبت نام گذاشت روی میز و گفت: پسرم رو هم عضو کنید تا بتونه مثل من و آبجی اش کتاب امانت بگیره. مراحل ثبت نام پسرش را که انجام میدادم خوشحال بود و به بچه ها نگاه میکرد. گفت:حالا سه تایی با هم کتاب می بریم، چه قدر خوب که اینجا کتابخونه راه انداختید، واقعا لازم بود. من خودم به کتاب خوندن علاقه دارم ولی کتابخونه عمومی که تو پارک هست برام خیلی دوره، اینجا نزدیکه و راحت تر میتونم کتاب ببرم. 🔺خانم قربان پور، دو ماهی هست که عضو کتابخانه شده اند. همراه با فرزندان دو قلویشان امیر مهدی و حلما که دو سال و سه ماهه هستند، به کتابخانه می آیند و کتاب امانت می برند. 📚 🔸instagram.com/ostadfardilib 🔸ble.ir/ostadfardilib 🔸sapp.ir/ostadfardilib 🆔 @ostadfardilib
💢 پای این راه، اگر جان برود باکی نیست... ▪️ وارد کتابخانه شد و گفت: تسلیت عرض میکنم. نشست روی صندلی و ادامه داد: وای وای دیدین چی شد? رو به شهادت رسوندن، خدا لعنت کنه دشمنایی که این کارو کردن. این صحبتهای ابوالفضل خلیلی دانش آموز کلاس هشتمی، یکی از اعضای کتابخانه بود. گفتم: ان شا الله راه شهید سلیمانی را ادامه می دهیم. خلیلی و دوستش کمک کردند تا کتابخانه را سیاه پوش کنیم و روی شیشه برای شهادت سردار سلیمانی مطالبی را بچسبانیم. جمله «قاسم ها در راه اند ...» و این بیت شعر: پای این راه، اگر جان برود باکی نیست خون ما نیست ز خون شهدا رنگین تر ▪️امروز اعضا دنبال بودند. دو نسخه از کتاب داشتیم که امانت گرفتند. 📚 🔸instagram.com/ostadfardilib 🔸ble.ir/ostadfardilib 🔸sapp.ir/ostadfardilib 🆔 @ostadfardilib
🔶 که کتاب بخواند... به یکی از اعضا کتابی در مورد نظم و برنامه ریزی و مدیریت زمان معرفی می کردم، خانم رحمانی از کتابخانه هم ایستاده بود و گوش میکرد. کتاب معرفی شده را برای امانت انتخاب کرد. + پرسیدم کتاب را برای خودتان انتخاب کردید یا پسرتان؟ (پسر دبیرستانی اش هم عضو کتابخانه است) _ گفت: خودم که بخوانم او هم میخواند. + پرسیدم چه طور؟ _گفت: همیشه کتاب خوبی که می خوانم و به نظرم به درد بچه ها می خورد را معرفی می کنم و یا در جاهای مختلف خانه به نمایش می گذارم، بچه ها کنجکاو می شوند و کتاب را می خوانند. کتاب را اول خودم خواندم بعد هم پسرهایم. تاثیر خوبی هم روی اخلاق و رفتارشان داشت. در آخر هم تاکید داشت، کتاب خواندن و خانواده خیلی مهم است، زن که کتاب بخواند، روی اعضای خانواده تاثیر میگذارد. 📚 🔸instagram.com/ostadfardilib 🔸ble.ir/ostadfardilib 🔸sapp.ir/ostadfardilib 🍃 @ostadfardilib