زرارة از امام صادق عليه السّلام نقل میکند که حضرتش فرمود:
اى زراره آسمان تا چهل روز بر حسين بن علىّ خون باريد
و زمين تا چهل روز تاريك بود
و خورشيد تا چهل روز گرفته و نورش سرخ بود
و كوهها تكه تكه شده و پراكنده گشتند
و درياها روان گرديده
و فرشتگان تا چهل روز بر آن حضرت گريستند
و هيچ زنى از ما أهل بيت خضاب نكرد
و روغن به خود نماليد
و سرمه نكشيد
و موهايش را شانه نزد
تا وقتى كه سر عُبيدالله بن زياد را به نزد ما فرستادند و پيوسته بعد از شهادت آن حضرت چشمانمان ، اشك آلود بود.
📚بحارالأنوار ۴۵ / ۲۰۶ ، حدیث ۱۳ ،
کامل الزیارات / باب ۲۶ ، حدیث ۶
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی
💠 ۱۷- از قطب تا شریعت و طریقت
استاد مصباح یزدی:
«یکی از اموری که میتوان گفت کم و بیش همه کسانی که به نام «تصوف» شناخته میشوند در آن اشتراك دارند اعتقاد به «قطب» است.
🔹متصوفه معتقدند در هر زمانی قطبی وجود دارد و باید او را شناخت و به او سر سپرد و در برابرش تسليم مطلق شد. ادّعای آنان این است که قطب همان «انسان کامل» است و به همین دلیل هم هست که باید تسلیم او بود.
🔹در واقع مقام و جایگاه قطب نزد متصوفه، چیزی شبیه مقام و منزلتی است که ما شیعیان برای امامان معصوم (علیهم السّلام) قائلیم.
🔹اعتقاد به «قطب» در واقع ریشه در اعتقاد دیگری دارد که در میان متصوفه، و گهگاه برخی متشرعین نیز رایج است.
براساس این اعتقاد، امور معنوی و مسایل مربوط به سیر الی الله به صورت سرّی تنها به افرادی خاص سپرده شده و به صورت عمومی بیان نشده است. متصوفه معتقدند پیامبر اکرم (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و برخی ائمه (علیهم السّلام) نظیر امیرالمؤمین یا امام رضا (علیهما السّلام) اسرار سیر و سلوك را تنها برای افراد خاصی که شایستگی و ظرفیت درك و ضبط این مسایل را داشته اند بیان کرده اند و این اسرار پس از آن در طول تاریخ سینه به سینه نقل شده تا به دست ما رسیده است.
🔹افرادی که در هر زمان و عصری این اسرار را تلقی و بر مبنای آن دیگران را در این راه دستگیری میکنند همان کسانی هستند که «قطب» نامیده میشوند
براساس این تصور، مسایل مربوط به سیر و سلوك و چگونگی سیر الی الله از جمله اسرار است که در کتاب و سنّت رایج، بیان نشده، بلکه به خزانه سینه مردان الهی سپرده شده و این مردان الهی که همان «اقطاب» هستند در هر عصری وجود دارند و یکی پس از دیگری این اسرار را تلقی میکنند.
🔹اگر کسی بخواهد در مسایل معنوی و عرفان و سیر و سلوك و معرفت الله به جایی برسد راهی غیراز مراجعه به «قطب» ندارد و از هر طریق دیگری که برود جز ضلالت و هلاکت چیزی نصیبش نخواهد شد.
🔹این اعتقاد که، مسایل مربوط به سیر و سلوك و کسب مقامات معنوی در کتاب و سنّت رایج وجود ندارد، در واقع همان آموزه معروف متصوفه مبنی بر تمایز بین «شریعت» و «طريقت» است.
🔹متصوفه معتقدند اسلام شریعتی دارد و طریقتی. شریعت همین احکام حلال و حرام و واجب و مستحب و طهارت و نجاست و امثال آنها است که در دسترس همگان قرار دارد و تفصیل آنها به طور معمول در رسالههای عملیه ذکر میشود. شریعت، به تعبير متصوفه، پوسته و ظاهر دین است؛ ولی مغزو باطن دین عبارت است از طریقت، که آن نیز از اسرار الهی و نزد صاحبان سرّاست و در دسترس همگان قرار داده نشده است.
🔹در مورد ارتباط شریعت و طریقت و این پوسته و مغز، نظر متصوفه یکسان نیست. برخی از آنان معتقدند که طريقت فرع بر شریعت است؛ به این معنا که همه احکام شرع باید در همه مراحل کاملا رعایت شود؛ ولی در کنار آن، يك سری آداب و رسوم و کارها و مسایلی نیز به نام طریقت وجود دارد که آنها را نیز باید ملتزم بود و عمل کرد؛ در غیر این صورت همیشه در پوسته و قشر و ظاهر دین باقی خواهیم ماند و هیچ گاه به کنه و مغزو حقیقت آن دست نخواهیم یافت.
🔹در مقابل، برخی دیگر از متصوفه ضمن تفكيك شریعت از طریقت معتقدند شریعت مقدمه و دروازه ای است برای ورود به طریقت و انسان با عمل به احکام شرعی آمادگی و استعداد ورود به طریقت را پیدا میکند؛ ولی پس از پشت سرگذاشتن شریعت و ورود به مرحله طريقت، دیگر رعایت احکام شرعی لزومی ندارد. به عبارت دیگر، مقصود خداوند از حلال و حرام و واجب و مستحب و نظایر آنها این است که افراد با عمل به آنها شایستگی دریافت انوار معنوی و تجلیات ربوبی را پیدا کنند؛
🔹از همین رو پس از آن که این ظرفیت و شایستگی ایجاد شد مقصود حاصل است و نیازی به ادامه رعایت احکام شرعی و عمل به آنها نیست! این گروه حتی احکام و اعمال عبادی را نیز از این امر مستثنا نمی کنند و از جمله معتقدند برای کسی که از پوسته دین عبور کرده و پای به مرحله طریقت گذارده، خواندن نماز ضرورتی ندارد! آنان در این باره ضمن بیان مطالبی از این قبیل، به برخی آیات و روایات نیز تمسك میکنند.
🔹برای مثال، یکی از آیاتی که در این زمینه به آن استناد میشود این آیه شریفه است:
❇️ «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ »؛
و پروردگارت را عبادت کن تا يقين (مرگ) تو فرا رسد.
ادامه 👇
🔹این گروه از متصوفه این آیه را این گونه معنا کرده اند که خداوند به پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) میفرماید: پروردگارت را عبادت کن تا به مقام يقين برسی؛ مفهوم این سخن این است که وقتی به مقام یقین رسیدی دیگر عبادت لازم نیست، و شاهد این معنا نیز کلمه «حتی» است که در ادبیات عرب برای بیان غایت و نهایت يك امربه کار میرود.
🔹از این رو معنای آیه این چنین میشود که، نهایت و غایت عبادت واصل شدن به مقام يقين است و آن گاه که انسان به مقام یقین رسید دیگر لازم نیست عبادت کند و نماز بخواند؟
🔹اما باید توجه داشت هم چنان که در تفاسیر مختلف آمده است مراد از کلمه «یقین» در این آیه، «مرگ» است نه «علم» و «اطمینان». همان گونه که در سوره مدّثر» نیز کلمه يقين به همین معنا به کار رفته است؛ آن جا که از قول گناه کاران نقل میکند که در روز قیامت در پاسخ سؤال «اصحاب یمین» که میپرسند چه چیز سبب شد سرانجام شما عذاب و آتش باشد، میگویند: « لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ *وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ *وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ *وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ *حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ »؛ ما از نمازگزاران نبودیم، و بینوایان را غذا نمی دادیم، و پیوسته با اهل باطل و یاوه گویان هم نوایی میکردیم، و روز جزا را انکار میکردیم، تا زمانی که مرگ ما فرا رسید.
🔹به علاوه، عملکرد خود پیامبر گواه بسیار روشنی بر بطلان چنین برداشتی از آیه مذکور است. آیا کسی میتواند ادّعا کند که در مراتب يقين و مقامات معنوی و سیر و سلوك، به مقام و مرتبه ای بالاتر از پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) دست یافته است؟ روشن است که پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) عالی ترین و بالاترين مراتب يقين و كمال را دارا است و انسانهای عادی در هر درجه و مقامی هم که باشند حتی به گَرد مقام و مرتبه پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) نیز نمی رسند.
🔹با این حال میبینیم که آن حضرت تا آخرین روزها و ساعات عمر شریفشان به عبادت خدای متعال و از جمله ادای نمازهای واجب و مستحب اهتمام تمام داشتند. با این وصف آیا میشود ما الگوی خود را پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) بدانیم و آن گاه به بهانه این که به مقام يقين واصل شده ایم از عبادت پروردگار سرباز زنیم؟!
🔹حقیقت این است که این گونه امور از القائات و دسائس شیطان است و در بطلان و خرافه بودن آنها نباید تردید کرد. اسلام هیچ گاه دو برنامه، یکی به نام «شریعت» و یکی به نام «طریقت» نداشته است.
🔹اسلام مجموعاً «يك» برنامه و روش زندگی بیشتر نیست و مقصود از آن نیز تعالی انسانها و رساندن آنها به عالی ترین مراتب کمال و قرب الهی است. بی شک اگرکسی مو به مو به همان چه که در همین کتاب و سنّتی که در دسترس همگان است عمل کند به بالاترین مدارج معرفت الله و قرب و کمال انسانی دست خواهد یافت. »
📚 در جستجوی عرفان اسلامی ص۳۲۸-۳۲۹
@ostadhasheminasab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با زبانت جهنم نرو...
حجة الاسلام و المسلمین مرحوم شیخ احمد کافی رضوان الله تعالی علیه
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی
💠 ۱۸- انسان کامل در فلسفه
♦️استاد مطهری:
«خلاصه نظریات عقلیون: عرض کردیم که به عقیده فلاسفه قدیم اساساً جوهر انسان همان عقل اوست، «من» واقعی انسان همان عقل اوست. همچنان که بدن انسان جزء شخصیت انسان نیست، قوا و استعدادهای روحی و روانی مختلفی که انسان دارد هیچ کدام جزء شخصیت واقعی انسان نیستند.
شخصیت واقعی انسان همان نیرویی است که فکرکننده است.
انسان یعنی همان که فکر میکند، نه آن که میبیند (آن که میبیند ابزاری است در دست آن که فکر میکند، نه آن که تخیل میکند (آن که تخیل میکند ابزاری است در دست آن که فکر میکند) و نه آن که مثلاً میخواهد و دوست دارد یا دارای شهوت و خشم است. جوهر انسان فکر کردن است و انسان کامل یعنی انسانی که در فکر کردن به حد کمال رسیده است، یعنی جهان و هستی را آنچنان که هست دریافت و کشف کرده است.
در این مکتب امر دیگری هم (غیر از اینکه جوهر انسان و من واقعی او عقل
اوست) مورد توجه است و آن این است که عقل نیرویی است که توانایی دارد جهان را آنچنان که هست کشف کند، واقعیت جهان را آنچنان که هست در خود منعکس کند، آینه ای است که میتواند صورت جهان را در خود صحیح و درست منعکس کند. حکمای اسلامی که این نظر را قبول کرده اند. » [۱]
♦️و نیز میگوید:
«دو اشکال وارد بر مکتب عقلیون: از نظر فلاسفه، جوهر انسان فقط عقلم اوست، باقی همه طفیلی اند، همه ابزار و وسیله هستند. اگر بدن داده شده، ابزاری برای عقل است؛ اگر چشم و گوش داده شده، ابزاری برای عقل است. حافظه و قوّه خیال و قوّه واهمه و هرقوّه و نیرو و استعدادی که در ما وجود دارد، همه وسیلههایی برای ذات ما هستند، وذات ما همان عقل است.
آیا ما میتوانیم تأییدی برای این مطلب از اسلام پیدا کنیم؟
نه. ما برای این مطلب که انسان جوهرش فقط عقل باشد و بس، نمی توانیم از اسلام تأییدی بیاوریم. اسلام آن نظریههای دیگر را تأیید میکند که عقل را يك شاخه از وجود انسان میداند، نه تمام وجود و هستی انسان به سراغ مطلب سوم میرویم. معمولاً كتب فلسفی ما ایمان اسلامی را فقط به شناخت، تفسیر میکنند. میگویند: ایمان در اسلام یعنی شناخت و بس؛ ایمان به خدا یعنی شناخت خدا، ایمان به پیغمبریعنی شناخت پیغمبر، ایمان به ملائك یعنی شناخت ملائك، ایمان به يوم الاخر (معاد) یعنی شناخت معاد، و هرکجا که در قرآن «ایمان» آمده است معنایش معرفت و شناخت است و غیر از این چیزی نیست. این مطلب به هیچ وجه با آنچه که اسلام میگوید قابل انطباق نیست. در اسلام، «ایمان» حقیقتی است بیش از شناخت. » [۱]
♦️و نیز میگوید:
«مجموعاً (انسان کامل) فلاسفه انسان کامل نیست، انسان ناقص است، یعنی قسمتی از کمال را دارد.
اینکه برای کمال عقلی، اصالت قائل شده اند درست است.
ولی انسان کامل فلاسفه، از این جهت که آنها سایر جنبههای کمالات انسانی را نادیده گرفته اند و همه کمالات انسان را در کمال عقلی او جستجو کرده اند، انسان نیمه کامل است، انسان ناقص است. انسان کامل فلاسفه فقط مجسمه ای است از دانایی، فقط میداند؛ یعنی انسان کاملی که آنها فرض کرده اند، موجودی است که خوب میداند. چنین انسانی خوب میداند ولی موجودی است خالی از شوق، خالی از حرکت، خالی از حرارت، خالی از زیبایی، خالی از همه چیز؛ فقط میداند. آن موجودی که تمام هنرش این است که خوب میداند و دانستنش هم تمام هستی را فرامی گیرد و «جهانی است بنشسته در گوشه ای»، انسان کامل اسلام نیست، انسان نیمه کامل اسلام است. » [٣]
-----------------------------
📚 منابع :
[۱]: مجموعه آثار، ج ۲۳، ص: ۱۸۲
[٢]: مجموعه آثار، ج ۲۳، ص: ۱۸۶
[٣]: مجموعه آثار، ج ۲۳، ص: ۱۹۵
📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی
------------
@ostadhasheminasab
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت جانسوز پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله و شهادت غریبانۀ سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام را به محضر مقدّس حضرت ولیّعصر عجّلاللهفرجهالشریف و همۀ شیعیان و منتظران تسلیت عرض مینمائیم.
در مسند احمد حنبل، از معتبرترین کتب روایی نزد اهل تسنّن از عبدالله بن مسعود، از بزرگان صحابۀ رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله نقل شده است که گوید:
🔴 «اگر نُه بار قسم بخورم که رسول خدا صلّیاللهعلیه(وآله)وسلّم کشته شده و به شهادت رسیده است، برایم گواراتر است از اینکه یکبار قسم بخورم که او کشته نشده است! چرا که خداوند ایشان را پیامبر قرار داده و شهادت را برایش انتخاب نموده است.»
💠 «عَن عَبدِاللهِ قَالَ: لَأَن أَحلِفَ تِسعًا أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّىاللهُعَلَيهِ(وآله)وَسَلَّمَ قُتِلَ قَتلًا، أَحَبُّ إِلَيَّ مِن أَن أَحلِفَ وَاحِدَةً أَنَّهُ لَم يُقتَل، وَذَلِكَ بِأَنَّ اللهَ جَعَلَهُ نَبِيًّا، وَاتَّخَذَهُ شَهِيدًا.»
📚 مسند احمدبنحنبل، ج۶، ص۴۱۸
-----------
@ostadhasheminasab
🏴 شهادت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله
▪️شهادت جانگداز و مظلومانه اشرف مخلوقات خاتم الانبياء محمد بن عبداللَّه صلّى اللَّه عليه و آله در سال ۱۱ هجری در سن ۶۳ سالگى به وسيله سم [١] بوده است، و طبق رواياتى عايشه و حفصه آن حضرت را مسموم كرده اند! [٢]
▪️در ۲۴ صفر بيمارى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله شدت يافت [٣]
▪️پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله هنگام بيمارى فرمودند: حبيبم را نزد من حاضر كنيد.
عايشه و حفصه پدران خود را نزد آن حضرت حاضر نمودند.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله روى مبارك خويش را از آنان برگردانيد و فرمود: «حبيبم را نزد من حاضر كنيد».
سپس دنبال على بن ابى طالب عليه السّلام فرستادند.
چون نظر مبارك به آن حضرت افتاد او را نزد خود خواند و كلماتى به حضرت فرمود.
هنگامى كه على بن ابى طالب عليه السّلام از نزد آن حضرت خارج شد، عمر و ابوبكر به او گفتند: «خليلت به تو چه گفت»؟ فرمود: «هزار باب علم به من حديث كرد كه از هر باب هزار باب ديگر باز مى شود» [۴]
وصاياى رسول الله صلّى اللَّه عليه و آله:
▪️پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در لحظات آخر عمر خود وصيتهايى به اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمودند و جبرئيل و ميكائيل و ملائكه مقربين را بر آن وصيت شاهد گرفتند.
▪️از جمله آن كلمات كه جبرئيل به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مى فرمودند و اميرالمؤمنين عليه السّلام مى شنيد اين بود «خمست را غصب مى كنند و پرده احترامت (حرمتت) را مى درند و محاسنت به خون سرت رنگين مى شود».
اميرالمؤمنين عليه السّلام مى فرمايند: «هنگامى كه آن كلام را فهميدم، فرياد زدم و بر روى زمين افتادم».
بعد فرمايشاتى به حضرت زهرا سلام اللَّه عليها و حسنين عليهماالسّلام فرمودند. سپس آن وصيت با چند مهر از طلا كه آتش به آن نرسيده بود (و ساخته دست بشر نبود) مهر شد و به اميرالمؤمنين عليه السّلام تحويل داده شد. [۵]
غسل و نماز بر بدن صلّى اللَّه عليه و آله:
▪️اميرالمؤمنين عليه السّلام پس از غسل دادن آن حضرت به تنهايى بر ايشان نماز خواندند [۶]
▪️مردم به جز اصحاب سقيفه در مسجد جمع شده بودند و در فكر نماز بر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و دفن حضرت بودند. اميرالمؤمنين آمدند و فرمودند: «رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله امام ما است در زمان حيات و پس از وفاتش»، كنايه از اينكه براى نماز بر بدن آن بزرگوار نماز به صورت جماعت نمى خوانيم.
در اين هنگام مردم دسته دسته داخل مى شدند و بدون امام آيه
«ان اللَّه يصلون على النبى، يا ايهاالذين آمنوا صلّوا عليه و سلّموا تسليماً»
(سوره احزاب: آيه ۵۶)
را سه بار مى گفتند و بيرون مى آمدند.
دفن بدن مبارك صلّى اللَّه عليه و آله:
▪️بعد حضرت مولى الموحدين عليه السّلام فرمودند: خداوند در هر مكانى كه روح پيامبرش را قبض مى كند راضى است كه در همان مكان دفن شود، و من آن حضرت را در حجره اى كه از دنيا رفته دفن مى كنم.
اميرالمؤمنين عليه السّلام با كمك ديگران قبرى حفر كردند و بدن حضرت را داخل قبر قرار دادند.
سپس آن حضرت داخل قبر رفت و صورت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را باز كرد و گونه راست را بر زمين گذاشته در لحد را بستند و خاك روى آن ريختند [٧]
------------------------------
📚 منابع :
[١]اعلام الورى: ج ۱، ص ۸۰
بحار الانوار: ج ۱۷، ص ۴۰۶
اثبات الهداة: ج ۱، ص ۶۰۴
الخرائج و الجرائح: ج ۱، ص ۲۷
بصائر الدرجات: ص ۵۰۳
محاسن برقى: ج ۲، ص ۲۶۲
جامع الاصول: ج ۱۱، ص ۳۸
مستدرك سفينة البحار: ج ۶، ص ۲۹۵
الطبقات الكبرى: ج ۲، ص ۱۵۴
سنن ابى داود: ج ۴، ص ۱۷۴
[٢] تفسير صافى: ج ۱، ص ۳۸۹
[٣] مستدرك سفينة البحار: ج ۶، ص ۲۹۵
[۴] كافى: ج ۲، ص ۶۱
بحارالانوار: ج ۲۲، ص ۴۷۳
[۵] كافى: ج ۲، ص ۳۲ - ٣٣
[۶] ارشاد: ج ۱، ص ۱۸۸ - ۱۸۹
[٧] ارشاد: ج ۱، ص ۱۸۸ - ۱۸۹
@ostadhasheminasab
خلاصه اى از زندگى پیغمبر اکرم صلّى اللَّه عليه و آله:
🔹آن حضرت دو ماه و بنابر نقلى در حمل بودند كه پدر بزرگوارشان جناب عبداللَّه بن عبدالمطلب از دنيا رحلت فرمود.
🔹۴ يا ۷ و يا ۸ ساله بودند كه مادرشان آمنه بنت وهب در ابواء رحلت فرمود.
۸ سال و دو ماه و ده روز از سن شريفش گذشته بود كه جد بزرگوارش جناب عبدالمطلب عليه السّلام از دنيا رحلت فرمود.
🔹۲۵ ساله بودند كه با جناب خديجه كبرى عليه السّلام ازدواج كردند و حضرت خديجه سلام اللَّه عليها ۴۰ ساله بودند.
🔹۳۰ سال از سن مبارك آن حضرت گذشته بود كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام متولد شدند.
🔹در ۴۰ سالگى خداوند آن حضرت را به نبوت مبعوث فرمود. در ۴۵ سالگى به معراج تشريف بردند و در سال پنجم از بعثت، حضرت فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها متولد شدند.
🔹۵۰ سال از عمر مباركشان گذشته بود كه جناب ابوطالب و خديجه كبرى سلام اللَّه عليها از دنيا رحلت نمودند.
🔹در ۴۵ سالگى به معراج تشريف بردند. ۵۲ سال و يازده ماه و سيزده روز از سن مباركشان گذشته بود كه به مدينه منوره هجرت فرمودند.
بعد از هجرت تقريباً ده سال در مدينه شرف حضور داشتند، تا آنكه در ۲۸ صفر سال ۱۱ ه’ مسموماً از دنيا رحلت فرمودند.
📚 منتخب التواريخ: ص ۳۶ تا ۴۶
🔹هنگام رحلت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله حضرت زهرا سلام اللَّه عليها بسيار مى گريست.
حضرت او را نزد خود فرا خواند و مطلبى فرمود كه حزن و اندوه فاطمه سلام اللَّه عليها فرو نشست. وقتى علت را سؤال كردند آن حضرت فرمود:
«پدرم به من خبر داد كه اولين نفر از اهل بيتش كه به او ملحق مى شود منم و مدت اين فراق طولانى نيست».
📚 ارشاد: ج ۱، ص ۱۸۷
@ostadhasheminasab
شهادت امام حسن مجتبى عليه السّلام
در روز ٢٨ صفر سال ۵۰ هجری امام حسن مجتبى عليه السّلام به شهادت رسيد.
بنابر قولى شهادت آن حضرت در ۷ صفر و بنابر قولى در ۵ ربيع الاول واقع شده است
(بحار الانوار: ج ۴۴، ص ۱۶۱)
▪️جعده دختر اشعث بن قيس با زهرى كه معاويه براى او فرستاده بود آن حضرت را مسموم كرد.
▪️معاويه همراه با زهر صد هزار درهم فرستاد و وعده كرد كه او را به عقد يزيد درآورد، ولى به وعده خود وفا نكرد.
(بحار الانوار: ج ۴۴، ص ۱۴۹)
@ostadhasheminasab
مسموميت امام حسن مجتبی علیه السلام
مسموميت حضرت امام حسن عليه السّلام چهل روز طول كشيد
(تتمة المنتهى: ص ۴۱)
▪️پس از ظهور اثرات سم بر بدن مبارك و فرا رسيدن وقت شهادت، به سيّد الشّهداء عليه السّلام فرمودند: «مرا مسموم كرده اند و پاره هاى جگرم داخل طشت است. من از شما جدا مى شوم و به خداوند ملحق مى گردم، و مى دانم چه كسى مرا مسموم كرده است، ولى به حقى كه بر شما دارم در اين باره حرفى نزنيد.
▪️وقتى من از دنيا رفتم چشمانم را ببند و غسلم بده و كفنم نما و مرا كنار قبر جدم پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله ببر تا با او تجديد عهد كنم. سپس مرا در بقيع كنار جدهام فاطمه بنت اسد سلام اللَّه عليها دفن كنيد.
▪️مى دانم مخالفين و معاندين گمان مى كنند شما مى خواهيد مرا كنار پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله دفن كنيد و مانع شما مى شوند.
▪️شما را به خدا قسم مى دهم كه مبادا به خاطر من حتّى به اندازه خون حجامت ريخته شود».
▪️سپس آن حضرت مثل آنچه امير المؤمنين عليه السّلام وصيت فرموده بود به اولاد و اهل خود وصيت نمود و از دنيا رفت.
@ostadhasheminasab
تشييع جنازه امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️امام حسين عليه السّلام بعد از غسل و كفن و نماز، آن حضرت را به طرف مرقد شريف پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله حمل كردند.
▪️با ديدن اين منظره براى مروان و بقيه بنى اميّه كه با سلاح و به همراهى عايشه آمده بودند شكى باقى نماند كه مى خواهند آن حضرت را در كنار پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله دفن نمايند.
لذا آمدند و مانع شدند و عايشه در حالى كه سوار درازگوشى بود گفت: «مرا با شما چه كار است كه مى خواهيد كسى را كه من او را دوست ندارم در خانه من دفن كنيد».
مروان ملعون هم نظير اين مطالب را گفت، و ابن عباس به او و عايشه جواب داد. فرزندان عثمان هم مانع شدند و گفتند: «هرگز نمى شود كه عثمان در بدترين مكانها دفن شود و حسن با رسول خدا به خاك سپرده شود».
▪️امام حسين عليه السّلام فرمود:
به خداوندى كه مكه و حرم را محترم گردانيده، حسن عليه السّلام فرزند على و فاطمه عليهماالسّلام سزاوارتر است بر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله از كسانى كه بدون اجازه داخل خانه او شده اند. بخدا قسم او سزاوارتر است از حمال خطاها عثمان، كه ابوذر را از مدينه بيرون كرد و...
▪️عايشه جلو قبر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله رفت و گفت: «تا يك مو در سر من است نخواهم گذاشت او را در اين خانه دفن كنيد! در اينجا بنى مروان جنازه آن حضرت را تيرباران كردند.
بنى هاشم دست به شمشير بردند، ولى امام حسين عليه السّلام مانع شده فرمودند: «وصيت برادرم نبايد ضايع شود». سپس ۷۰ تير از جنازه آن حضرت بيرون كشيدند!
📚منتهى الامال: ج ۱، ص ۲۳۵
و اين در حالى بود كه امام مجتبى عليه السّلام به امام حسين عليه السّلام خبر داده بودند كه عايشه بعد از شهادت ايشان چه جنايتى را مرتكب مى شود.
📚مجمع البحرين: ج ۱، ص ۴۵۴
▪️پس از آن حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام كلماتى فرمودند كه اگر وصيت برادرم نبود مى دانستيد كه شمشيرهاى الهى در كجا و چگونه بر شما فرود مى آمد. سپس بدن مطهر آن حضرت را به بقيع آوردند و در كنار جده اش فاطمة بنت اسد سلام اللَّه عليها دفن نمودند.
📚ارشاد: ج ۲، ص ۱۹ ۱۷
📚بحار الانوار: ج ۴۴، ص ۱۵۶
▪️امام حسن مجتبى عليه السّلام داراى ۱۵ فرزند دختر و پسر بودند، ولى از جعده هيچ فرزندى نداشتند.
📚ارشاد: ج ۲، ص ۲۰
@ostadhasheminasab
🔥عایشه و حفصه قاتلین پیامبر ::
عن عبدالصمد بن بشیر عن أبی عبدالله علیه السلام قال : تدرون مات النبی صلی الله علیه و آله أو قتل إن الله یقول :((أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم)) فسمّ قبل الموت أنّهما سقتاه [قبل الموت] فقلنا إنهما و أبوهما شرّ من خلق الله
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: می دانید پیامبر (صلی الله علیه و آله) درگذشت یا کشته شد. همانا خدا می فرماید : اگر وفات کند یا کشته شود، آیا به گذشته تان بر می گردید؟
پس پیامبر (ص) قبل از مرگ مسموم شد و همانا آن دو زن (عایشه و حفصه) به او سم خوراندند پس گفتیم که آن دو زن و پدرانشان بدترین مخلوقات خدایند .
📚تفسیر العیاشی ج1 ص 224
📚تفسير البرهان ج1 ص320
📚تفسير الصافي ج1 ص305
👤شیخ الاسلام علامه مجلسی میفرمایند :: إنَّ العياشي روى بسند معتبر عن الصادق : أنَّ عائشة وحفصة لعنة الله عليهما وعلى أبويهما , قتلتا رسول الله بالسمِّ دبرتاه
عیاشی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است : عایشه و حفصه که لعنت خدا بر آن دو و بر پدرانشان باد آن حضرت را به زهر شهید کردند. و محتمل است که هر دو زهر در شهادت آن حضرت دخیل بوده باشد.
📚حياة القلوب،مجلسي ج4ص1796
📚جلاء العیون، مجلسی صفحه 145
@ostadhasheminasab
نظریه تشکیک در وجود از منظر عقل.pdf
116.1K
📚 نظریه تشکیک در وجود از منظر عقل
👈 برگرفته از کتاب تأملی در نظریه اصالت وجود و وحدت وجود ص ١٨٩_١٩۴
@ostadhasheminasab
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت جانسوز هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت ثامن الحجج مولانا علی بن موسی الرضا علیه السلام را محضر قطب عالم امکان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و عموم مؤمنین تسلیت می گوییم.
---------------
@ostadhasheminasab
شهادت امام رضا عليه السّلام
▪️حضرت ثامن الحجج مولانا على بن موسى الرضا عليه السّلام در سال ۲۰۳ هجری بنابراصح [١] دو سال پس از وفات حضرت معصومه سلام اللَّه عليها به شهادت رسيدند. سن مبارك حضرت ۴۹ يا ۵۵ سال بوده است [٢]
▪️بنابرنقلى در ۲۷ صفر حضرت امام رضا عليه السّلام به شهادت رسيده اند [٣]
ولى مشهور آخر ماه صفر است.
▪️در ۲۸ صفر مأمون انگور مسموم يا آب انار زهرآلود را به اجبار به حضرت امام رضا عليه السّلام خورانيد [۴]
آزارهاى مأمون نسبت به حضرت
▪️مأمون از آزار و جسارت نسبت به حضرت كوتاهى نكرد، و حتّى حضرت را سه ماه در سرخس مقيداً زندانى كرد [۵]
پس از ولايتعهدى، ابتداى گرفتارى آن حضرت به خاطر معاشرت با مأموران منافق ملعون بود. او به حسب ظاهر در تعظيم و احترام حضرت مى كوشيد، اما در باطن با آزار و اذيت حجت خدا را به مرگ خويش راضى نموده بود.
مسموميت حضرت
▪️ياسر خادم مى گويد: هر جمعه كه آن حضرت از مسجد جامع مراجعت مى كرد، با بدنى عرق دار و غبار آلود دستها را به درگاه الهى بر مى داشت و مى فرمود: «بار الها اگر فرج و گشايش كار من در مرگ من است، مرگ مرا برسان». آن حضرت پيوسته در غم و حزن بود تا در غربت رحلت فرمود [۶]
▪️مأمون پس از آنكه يك شبانه روز امر شهادت آن حضرت را كتمان كرد سراغ محمد پسر امام صادق عليه السّلام و جماعتى از آل ابوطالب فرستاد تا سلامت بدن امام را ببينند، و پس از آن شروع به گريه و زارى نمود!! [٧]
دفن بدن مبارك حضرت
▪️پس از غسل و كفن و نماز بر بدن شريف حضرت كه توسط امام جواد عليه السّلام انجام شد آن حضرت را جلوى قبر هارون در خانه حميد بن قحطبه، مكان فعلى دفن كردند [٨]
▪️بنابر بعضى روايات مأمون از ترس فتنه مردم دستور به دفن شبانه حضرت داد [٩]
▪️مدّت امامت آن حضرت ۲۰ سال بود [١٠]
سن شريف امام جواد عليه السّلام هنگام شهادت امام رضا عليه السّلام ۷ سال و چند ماه بود [١١]
اقوال شهادت آن حضرت عبارتند از:
۲۳ ماه رمضان [١٢]
۱۷ صفر [١٣]
۲۷ صفر [١۴]
۱۴ صفر [١۵]
ماه رمضان [١۶]
و ۲۳ ذى القعده [١٧]
▪️بزرگان شيعه در كتب مختلف ماه شهادت را صفر و روز آن را اكثراً آخر صفر ذكر كرده اند، ولى ۲۹ يا ۳۰ روز بودن ماه صفر در سال شهادت را ذكر ننموده اند.
------------------------------
📚 منابع :
[١] كافى: ج ۲، ص ۵۲۸
فيض العلام: ص ۲۰۰
بحار الانوار: ج ۴۹، ص ۲۹۲
مستدرك سفينة البحار: ج ۶، ص ۲۹۵
منتخب التواريخ: ص ۵۷۸
[٢] كشف الغمة: ج ۲، ص ۲۶۷
بحار الانوار: ج ۴۹، ص ۲۹۲
[٣] تاج المواليد: ص ۵۰
[۴] ارشاد: ج ۲، ص ۲۷۰
مستدرك سفينة البحار: ج ۶، ص ۲۹۵
جلاء العيون: ص ۵۵۱
مروج الذهب: ج ۴ص ۲۸
بحار الانوار: ج ۴۹، ص ۲۹۸
[۵] منتخب التواريخ: ص ۵۸۰
[۶] فيض العلام: ص ۹۹
تتمة المنتهى: ص ۲۸۰
وسائل الشيعه، ج ۲، ص ۶۵۹
[٧] ارشاد: ج ۲، ص ۲۷۱
[٨] ارشاد: ج ۲، ص ۲۷۱
فيض العلام: ص ۹۹
[٩] ارشاد: ج ۲، ص ۲۷۱
فيض العلام: ص ۹۹
[١٠] ارشاد: ج ۲، ص ۲۴۷
[١١] ارشاد: ج ۲، ص ۲۷۱
فيض العلام: ص ۹۹
[١٢] كشف الغمة: ج ۲، ص ۲۹۷
العدد القوية: ص ۲۷۷
[١٣] مصباح كفعمى: ج ۲، ص ۵۹۶
[١۴] تاج المواليد: ص ۵۰
[١۵] منتهى الامال: ج ۲، ص ۳۱۲، ۲۱
[١۶] منتخب التواريخ: ص ۵۷۷
[١٧] منتخب التواريخ: ص ۵۷۷
العدد القويه: ص ۲۷۵
------------
@ostadhasheminasab
💠 پاداش زیارت امام رضا علیه السلام
قَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : مَنْ زَارَنِي عَلَى بُعْدِ دَارِي وَ شُطُونِ مَزَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فِي ثَلاَثِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَايَرَتِ اَلْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالاً وَ عِنْدَ اَلصِّرَاطِ وَ عِنْدَ اَلْمِيزَانِ قَالَ سَعْدٌ وَ سَمِعْتُهُ بَعْدَ ذَلِكَ مِنْ صَالِحِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْهَمَدَانِيِّ .
ابراهيم بن اسحق نهاوندى نقل میکند كه حضرت ابو الحسن الرّضا عليه السّلام فرمودند: كسى كه من را زيارت كند در حالى كه خانهام دور و مزارم بعيد است من روز قيامت در سه موطن به نزدش آمده تا او را از ترسها و هولهاى قيامت برهانم:
١- هنگامى كه كتابها (نامههاى اعمال) به دستهاى راست و چپ داده مىشوند.
٢- در هنگام عبور از صراط.
٣-در وقت نهادن اعمال در ميزان.
📚 کامل الزیارات ص ٣٠۴
------------
@ostadhasheminasab
🔰 امام رضا علیه السلام فرموند :
هر کس در نزد او از صوفیه یاد شود و او با زبان و قلب خود آنان را انکار نکند از ما نیست و هر کس آنان را انکار نماید گویا با کفار در نزد رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) جهاد نموده. »
عَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ ذُكِرَ عِنْدَهُ اَلصُّوفِيَّةُ وَ لَمْ يُنْكِرْهُمْ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَلَيْسَ مِنَّا وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ فَكَأَنَّمَا جَاهَدَ اَلْكُفَّارَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
📚مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۲، ص: ۳۲۳
@ostadhasheminasab
🔰 امام رضا علیه السلام فرمودند :
کسی به عقیده صوفیه معتقد نمی شود مگر برای نیرنگ زدن به دیگران یا از روی گمراهی یا حماقت
عن الامام الرضا (علیه السّلام) قال: لا يقول بالتصوّف أحد إلّا لخدعة أو ضلالة أو حماقة
📚 سفینة البحار ج۵، ص: ٢٠٠
@ostadhasheminasab
📿 نماز اول ماه بخوان و سلامتی در آن ماه را از خداوند بخر...
✨ علامه مجلسی در بحارالانوار از امام جواد علیهالسلام روایت میکند، که فرمودند:
✨ إِذَا دَخَلَ شَهْرٌ جَدِیدٌ فَصَلِّ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْهُ رَکْعَتَیْنِ
➖تَقْرَأُ فِی الْأُولَی بَعْدَ الْحَمْدِ التَّوْحِیدَ ثَلَاثِینَ مَرَّةً
➖وَ فِی الثَّانِیَةِ بَعْدَ الْحَمْدِ الْقَدْرَ ثَلَاثِینَ مَرَّةً
ثُمَّ تَتَصَدَّقُ بِمَا تَیَسَّرَ فَتَشْتَرِی بِهِ سَلَامَةَ ذَلِکَ الشَّهْرِ کُلِّهِ.
✨ وقتی ماه جدید فرا رسید، در اولین روز آن دو رکعت نماز بگزار:
➖در رکعت اول پس از حمد سی مرتبه سوره توحید
➖و در رکعت دوم سی مرتبه قدر را بخوان
و پس از آن هر آنچه در توان داری صدقه بده و به واسطه آن سلامتی تمام آن ماه را بخر.
✨ علامه مجلسی رحمه الله میگوید: در روایت دیگری دیدم که بعد از نماز این دعا را باید بخواند [و بعد صدقه دهد]:
✨ 《بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی الله رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ
بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ سَیَجْعَلُ الله بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً
ما شاءَ الله لا قُوَّةَ إِلَّا بِالله حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی الله إِنَّ الله بَصِیرٌ بِالْعِبادِ
لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ
رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ》
📚 بحارالانوار ج۹۴ ص۱۳۳
@ostadhasheminasab
❌ اول ربیع الأول تبریک ندارد
سالیانی است که در میان برخی شیعیان مرسوم گشته روز اول ماه ربیع الأول را به استناد به حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به یکدیگر تبریک می گویند و این روز را عید اعلام نموده و روز مبارکی می دانند.
◼️ لکن جای بسی تأمل است که اول ربیع الأول و روز های نخستین این ماه زمان تبریک گویی و عید است یا زمان ماتم و عزاداری؟
◼️ آیا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله این روز را عید اعلام نموده و کسی که این روز را به مؤمنین تبریک گوید و بشارت دهد به پایان ماه صفر اهل بهشت خواندند؟
◼️ آنچه در این امر جاهلا أو مغرضا توسط برخی مورد استناد قرار می گیرد حدیثی است منقول از رسول اکرم صلی الله علیه و آله به این عبارت :
من بشرني بخروج صفر بشرته بالجنة
هر کس پایان صفر را به من مژده دهد بهشت بر او واجب است
✍️ این حدیث در هیچ یک از کتب حدیثی شیعه وارد نشده است و جعلی میباشد و حتی علمای اهل سنت نیز تصریح به جعلی بودن این روایت کردهاند.
◼️ آنچه در منابع روایی شیعه یافت می شود که برخی به آن نیز استناد نموده اند حدیث ذیل است :
👈 ابن عباس می گوید: روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مسجد قبا نشسته بودند و گروهی از اصحاب نیز نزدشان بودند. حضرت فرمودند: اولین کسی که الان بر شما وارد می شود اهل بهشت است! اصحاب که این سخن را شنیدند گروهی از آنها برخاسته و از مسجد خارج شدند و هر کدامشان دوست داشتند که نفر اولی باشند که بر می گردند تا اهل بهشت حساب شوند! حضرت که متوجه این حرکت آنها شد به بقیه اصحاب فرمودند: الان گروهی بر شما وارد می شوند درحالیکه از یکدیکر در ورود به مسجد سبقت می گیرند، از میان آنان آنکه من را به خروج آذار بشارت دهد اهل بهشت است. جمعیت برگشته و داخل شدند درحالیکه ابوذر نیز در میان آنان بود. حضرت سوال کردند در کدامین ماه از ماههای رومی هستیم؟ ابوذر گفت: آذار به پایان رسیده است ای رسول خدا. پس حضرت فرمودند: ای اباذر، این را می دانستم ولی دوست داشتم که اصحاب من هم بدانند که تو اهل بهشتی.
✍️ پاسخ : آنچه در این روایت ذکر گردیده خروج از ماه آذار است که از ماه رومی بوده و ربطی به ماه صفر که از ماه های عربی است ندارد.
ثانیا : در این روایات وعده بهشت به کسی که خبر دهد به خروج از ماه آذار داده نشده است بلکه آنچه مستفاد از سیاق حدیث است آن است که نبی اکرم صلی الله علیه و آله قصد داشتند به اصحاب خود اعلام نمایند که ابوذر اهل بهشت است و ماه آذار هیچ موضوعیتی نداشته است و صرفا بهانه ای برای بیان جایگاه ابوذر نزد خداوند متعال بوده است لذا فرمودند کسی که از این در وارد شود و به من خبر دهد که ماه آذار به پایان رسیده است او اهل بهشت است، تا ابوذر را از دیگران که همراه با او وارد می شدند تمییز دهند بنابراین حتی اگر ماه صفر هم در این روایت ذکر شده بود باز مطلوب را ثابت نمی نمود.
🏴 نتیجه آنکه نه تنها اول ربیع الأول تبریک ندارد بلکه روز های آغازین این ماه تا قبل از نهم ربیع الاول ایام عزای اهل بیت علیهم السلام بوده و مصائبی همچون هجوم به بیت وحی و مجروح شدن حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، شهادت حضرت محسن بن علی علیه السلام، شهادت حضرت سکینه سلام الله علیها، غصب خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام و شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در این ایام صورت گرفته است لذا شایسته است که محبین اهل بیت علیهم السلام در این ایام به عزاداری پرداخته و رخت عزای خویش تا روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام از تن بیرون نیاورند تا مصداق حدیث شریف شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء ولايتنا یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا بوده و بی تفاوت نسبت به مصائب اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین نباشند.
-------------------------
@ostadhasheminasab
🚩 فرا رسیدن ایام محسنیّه و آغاز دوران سیاه غصب خلافت الهیّۀ امیرالمؤمنین علیهالسلام، هتک حرمت حضرت صدّیقه کبری سلاماللهعلیها و شهادت حضرت محسن علیهالسلام توسط غاصبین ملعون خلافت را به محضر مقدّس حضرت صاحبالزّمان عجّلاللهفرجهالشریف تسلیت عرض مینمائیم.
شیعیان و منتظران به رسم هر ساله و به جهت یادآوری و فراموش نشدن جنایات عظیم اهل سقیفه که مسیر سعادت دنیا و عُقبای بشریّت را منحرف کردند، تا هشتم ربیع الأول (شهادت امام عسکری علیهالسلام) همچنان عزادار و اغلب مشکیپوش هستند.
🔥 «اللّهمّ العن الجبت والطّاغوت.»
@ostadhasheminasab
سقیفه علامه عسکری.pdf
3.46M
📚 سقیفه
✍️ علامه سید مرتضی عسکری
بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
@ostadhasheminasab
بِأَيِ ذَنْبٍ قُتِلَتْ...
مفضّل به محضر امام صادق علیهالسلام عرضه داشت: سؤالی بپرسم؟ فرمودند: بپرس. گفت:
🍃 مولای من! در مورد آیه:
"وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ، بِأَيِ ذَنْبٍ قُتِلَتْ"
(روز قیامت دربارهی آن جنینِ دفن شده سؤال میشود که به چه گناهی کشته شده است؛ سوره تکویر، آیات ۸ و ۹) چه میفرمائید؟
🔹حضرت فرمودند:
ای مفضّل! عامه میگویند آن آیه در مورد تمام جنینهایی است که مظلومانه کشته شدهاند! مفضل گفت: بله مولای من! اکثرشان همین گونه میگویند.
🔹حضرت فرمودند:
وای بر آنان! چگونه شامل آنان میشود حال اینکه آن آیه در قرآن فقط مخصوص ما اهلبیت است و آن جنین، محسن علیهالسلام است، چون از ماست؛ پس هرکه چیزی غیر از این گفت، تکذیبش کنید.
💠«قَالَ الْمُفَضَّلُ للصّادِق علیهالسلام: يَا مَوْلَايَ أَسْأَلُ؟ قَالَ عَلَیْهِالسّلَامُ اسْأَلْ! قَالَ: يَا مَوْلَايَ! "وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِ ذَنْبٍ قُتِلَتْ؟". قَالَ عَلَیْهِالسّلَامُ: يَا مُفَضَّلُ! تَقُولُ الْعَامَّةُ إِنَّهَا فِي كُلِّ جَنِينٍ مِنْ أَوْلَادِ النَّاسِ يُقْتَلُ مَظْلُوماً! قَالَ الْمُفَضَّلُ: نَعَمْ، يَا مَوْلَايَ! هَكَذَا يَقُولُ أَكْثَرُهُمْ. قَالَ: وَيْلَهُمْ، مِنْ أَيْنَ لَهُمْ هَذِهِ الْآيَةُ؟ هِيَ لَنَا خَاصَّةً فِي الْكِتَابِ وَ هِيَ مُحَسِّنٌ عَلَيْهِ السَّلَامُ لِأَنَّهُ مِنَّا! فَمَنْ قَالَ غَيْرَ هَذَا فَكَذِّبُوه.»
📚الهداية الكبرى (خصیبی) ص۴١٧
📚بحارالانوار (علامه مجلسی) ج۵٣، ص٢٣
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی
💠 ۱۹- انسان کامل در عرفان (١)
اشاره
♦️استاد مطهری:
«در این مکتب (عرفا)، انسان کامل در آخرعین خدا میشود؛ اصلاً انسان کامل حقیقی خودِ خداست و هر انسانی که انسان کامل میشود، از خودش فانی میشود و به خدا میرسد. راجع به این مکتب هم در جای خود
صحبت میکنیم» [۱]
♦️و نیز میگوید:
«حال باید نظر اسلام را در این زمینه بیان کنیم که آیا «انسان کامل» عرفا با موازین اسلامی جور در میآید یا نه، چون معلوم شد که منظور عرفا از انسان کامل چیست. انسان کامل عرفا انسانی است که به خدا میرسد؛ وقتی به خدا رسید، مظهر کامل همه اسماء و صفات الهی میشود و آیینه ای میشود که ذات حق در او ظهور و تجلی میکند. » [۲]
استاد مطهری برخی اشکالات مکتب عرفان را این گونه بیان میکند:
«۱. تحقیر عقل
تا این مقدار میشود برای «انسان کامل» عرفا از اسلام تأیید آورد. اما در مکتب عرفان يك چیزهایی تحقیر شده است که اسلام با آن تحقیرها موافق نیست و به همین دلیل انسان کامل عرفان انسان نیمه کامل است.
در عرفان، خیلی علم و عقل تحقیر شده است؛ در حالی که اسلام در عین اینکه دل را قبول دارد عقل را هم تحقیر نمی کند؛ در عین اینکه دل را قبول دارد، عشق و سیر و سلوك را قبول دارد، هرگز حاضر نیست عقل و فکر و استدلال و منطق را تحقیر کند؛ برای عقل و فکر و استدلال و تعقل نهایت احترام را قائل است........
۲. درون گرایی مطلق
مسئله دیگری که در انسان کامل عرفان وجود دارد و اسلام آن را تأیید نمی کند، این است که در عرفان فقط درون گرایی مطرح است، یعنی برون گرایی
خیلی تحت الشعاع قرار گرفته است؛ جنبه فردی در آن زیاد است و جنبه اجتماعی محوشده یا بگوییم کمرنگ شده است. انسان کامل عرفان انسان اجتماعی نیست، انسانی است که فقط سر در گریبان خودش دارد و بس. ولی اسلام ضمن آنکه همه آنچه را که در مورد دل و عشق و سیر و سلوك و علم افاضی وعلم معنوی و تهذیب نفس گفته میشود تأیید میکند،
انسان کاملش انسان جامع است، برون گرا هم هست، جامعه گرا هم هست، همیشه سر در گریبان خودش فرو نبرده است؛.....
این يك نقطه ضعف دیگری است که در انسان کامل تصوف دیده میشود. البته بسیاری از پیشروان عرفان چون شدیداً تحت تأثیر تعلیمات اسلامی بوده اند، متوجه این نکته بوده اند و در کلمات خود به این نکته اشاره کرده اند.
اما به هرحال گاهی کم و بیش این افراط پیدا شده است؛ یعنی درون گرایی به حدی رسیده که دیگر برون گرایی نفی شده است. اسلام این جهت را تأیید نمی کند.
------------------------------
📚 منابع :
[۱]: مجموعه آثار، ج ۲۳، ص: ۱۶۸
[۲]: مجموعه آثارج ۲۳، ص: ۲۰۱
📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی
---------------
@ostadhasheminasab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✅ درباره فلسفه...
🔻 مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی :
💠 دیدگاه عالم ربانی و فقیه وارسته آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (أعلی الله مقامه)
🔸 @ostadhasheminasab