🔴 آشنایی با تصوّف (۴)
⏭ بخش قبلی ⏮ بخش بعدی
🔷 منشأ آداب و رسوم تصوّف
«تصوّف» در حقیقت معجونی از آداب و تفکّرات فرق و ادیان مختلف اعمّ از بودایی، میترایی، زردشتی، مانوی، تائو، بِرَهمایی، مسیحیّت، یهودیّت و اسلام است!
🔹 مسائلی همچون فقر، خرقهپوشی و ریاضتهای طولانی، از آداب هندوهاست! (بودایی) [۱]
🔹 تشرّف را از آیین میترا گرفتند! (آیین میترا همان مهرپرستی ایران باستان است؛ میترا یعنی خورشید.) [۲]
🔹 غسل اسلام صوفیۀ گنابادی، از غسل تعمید مسیحیان اخذ شده است!
🔹 پرسهزنی و گدایی صوفی مبتدی، از آیین برهمایی گرفته شده است! [۳]
🔹 عین قول و عقیدۀ صوفیان دربارۀ ذکر: در آیین زرتشت آمده که مقلّد باید پیکر پیر را بدل گیرد و چنان داند که حاضر و ناظر است و از فکر پیر غایب نگردد! [۴] چنان که ملاعلی گنابادی، فرزند ملاسلطان مشهور به نورعلیشاه ثانی میگوید: «مقلّد ناچار است که در وقت عبادت، مرشد را در نظر آورد!» [۵]
👈صاحب استوارنامه میگوید: «صحّت اعمال و عبادات و معارف، موقوف است به اجازۀ قطب، و الّا باطل است و قبول خدا نیست، هر چند با خلوص نیّت باشد! زیرا معنای خالص بودن نیّت، خلوص لِلقطب است و کسی راهی به خلوص لِلّه ندارد، مگر از راه قطب! ولایت، یعنی بیعت با ولیّ امر که به واسطۀ آن، صورت قطب وارد قلب میشود!» [۶]
🔹 عُشریّه نیز که در بعضی فرقههای صوفیه نظیر نعمت اللّهیهای گنابادی مرسوم میباشد و جایگزین خمس و زکات برای آنهاست، از آیین مسیحیّت و یهود اخذ شده است! [۷]
------------------------------
📚 منابع:
[۱] ماللهند (ابوریحانبیرونی)، ج۱، ص۲۵
[۲] آیین میترا (مارتینورمازرن)، ص۲۷
[۳] ماللهند (ابوریحانبیرونی)، ج۲، ص۴۵۳
[۴] ریاض السیاحة (شیروانی)، ص۱۸۱
[۵] صالحیه (نورعلیشاهگنابادی)، ص۳۳۴
[۶] استوارنامه (کیوانقزوینی)، ص۱۳۲
[۷] انجیل متی، باب۲۳، ش۲۳
--------------------
@ostadhasheminasab
@Hedayatgary
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_در_مبانی_و_نتائج
🔴 تعریف عرفان اصطلاحی
⏭ بخش قبلی ⏮ بخش بعدی
🔷 استاد مطهری: «عرفان دو قسمت است: عرفان نظری و عرفان عملی. اول عرفان عملی را ذکر میکنیم. عرفان عملی عبارت است از سیر و سلوك انسان، یا بیان سیر و سلوك انسان الى الله، و به عبارت دیگر بیان حالات و مقامات انسان در سیر به سوی حق، از اولین منزلی که عرفا آن را «منزل يقظه» نام مینهند، یعنی منزل بیداری، تا آخرین منزل که منزل وصول به حق است و آنها آن را تعبیر به «توحید» میکنند؛ یعنی از نظر عارف توحید حقیقی جز با وصول به حق حاصل نمی شود؛ عارف توحیدهای قبل از این مرحله را توحید واقعی نمی داند.... عرفان نظری یعنی جهان بینی عرفانی، بینش عرفانی، یعنی آن نظری که عارف و عرفان درباره جهان وهستی دارد که به طور مسلّم با نظر هر فیلسوفی مختلف و متباین است، تا چه رسد به غیر فیلسوف؛ یعنی طبقه عرفا يك جهان بینی خاصی دارند که با سایر جهان بینیها متفاوت است. این بخش از عرفان، نظر است درباره خدا، هستی، اسماء و صفات حق، و درباره انسان. از جنبه نظرى اظهارنظر کردن، در واقع این است که خدا در نظر عارف چگونه توصیف و شناخته میشود و انسان در نظر عارف چگونه است، عارف در انسان چه میبیند و انسان را چه تشخیص میدهد. پایه گذار بینش عرفانی- که بعضی از آن به «عرفان فلسفی» تعبیر میکنند- یعنی آن که عرفان را به صورت يك فلسفه ويك بيان ويك بينش درباره هستی و وجود درآورد، البته به طور متفرقه در کلمات عرفا کم و بیش از صدر اسلام پیدا میشود، ولی آن کسی که عرفان را به صورت يك علم درآورد و به اصطلاح متفلسف کرد و به صورت يك مكتب درآورد و در مقابل فلاسفه عرضه داشت و فلاسفه را در واقع تحقیر و كوچك کرد و روی فلسفه اثر گذاشت و فلاسفه ای که بعد از او آمدند چاره ای نداشتند جز اینکه به نظرهای او با اعتنا باشند، بدون شك «محيي الدين عربی» است. پدر عرفان نظری اسلامی. » [۱]
🔷 استاد مطهری: «عارف به عقل و فهم کاری ندارد. عارف میخواهد به کُنه و حقیقت هستی که خداست برسد و متصل گردد و آن را شهود نماید. از نظر عارف کمال انسان به این نیست که صرفاً در ذهن خود تصویری از هستی داشته باشد، بلکه به این است که با قدم سیر و سلوك به اصلی که از آنجا آمده است باز گردد و دوری و فاصله را با ذات حق از بین ببرد و در بساط قرب از خود فانی و به او باقی گردد. » [۲]
---------------------------
📚 منابع :
[۱]: مجموعه آثار ج ۲۳، ص ۳۲۵ - ۳۲۸
[۲]: همان
📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی
-------------------
@ostadhasheminasab
🔴 آشنایی با تصوّف (۵)
🔷 ادوار تاریخ تصوّف
⏭ بخش قبلی ⏮ بخش بعدی
🔸۱. مرحله تأسیس:
این مرحله پس از جریان سقیفه بنیساعده با مقدمۀ حسن بصری شروع میشود و تا زمان ابوهاشم کوفی ادامه دارد (قرن اول هجری)؛ از دیگر بزرگان این دورۀ صوفیه، سفیان ثوری را میتوان نام برد و مرحلۀ رشد و دست به عصا راه رفتن تصوّف است!
🔸۲. جوانه زدن تصوّف:
از چهرههای مشهور این دوره (قرن دوم هجری) شقیق بلخی (متوفای ۱۹۴ ق)، رابعه عدویه (م۱۸۵ق) و حارث محاسبی (م۱۹۵ق) هستند؛ در این دوره کم کم مبانی عارفانه وارد تصوّف شد، مانند عشق که توسط رابعۀ عَدَویّه گسترش یافت؛ او اولین زن صوفی است که حکایات بسیاری از روابط او با حسن بصری و سفیان ثوری و دیگر صوفیان نقل کردهاند! [۱]
🔸۳. مرحله رشد و رواج تصوّف:
این مرحله تقریباً در قرن سوم جریان یافته است؛ چهرههای معروف این دوره که تصوّف را رشد دادند: بایزید بسطامی، جنید بغدادی، سهل تستری، منصور حلاج و ابوبکر شبلی بودند؛ در این مرحله مفاهیمی همچون شطحیات و تقدیس شیطان وارد تصوّف شد!
🔸۴. مرحله نظم و کمال:
اوایل قرن چهارم را باید شروع مرحلۀ چهارم تصوّف دانست؛ کل آبادی و سراج طوسی از مشاهیر این دوره هستند؛ تصوّف در این مرحله صورت مکتوب مییابد و اولین کتابها در این دوره به رشتۀ تحریر در میآیند، مانند: «الرعایة لحقوق الله» که نویسندهاش مجهول است و «اللّمع» سرّاج طوسی (م۳۷۸ق).
🔸۵. مرحله شرح و تعلیم:
این مرحله مربوط به قرنهای پنجم تا نهم است که از بهترین اعصار رشد و شکوفایی تصوّف محسوب میشود؛ در این دوره سیر و سلوک فرقهای شروع شد و فرقههای بسیاری شکل گرفت؛ از چهرههای تأثیرگذار این مرحله، سیف فرقانی، داود قیصری، عبدالرحمن. جامی، لاهیجی، عطار نیشابوری، محمود شبستری و جلالالدین مولوی را میتوان نام برد؛ در این دوره، تصوّفِ نظری مدوّن شد و در حیطۀ عمل، گسترش بسیاری یافت.
🔸۶. ایجاد خانقاه:
در قرن چهارم واقعهای به وقوع پیوست که نقطۀ عطفی برای تصوّف بود و آن ایجاد خانقاه است؛ خانقاه را بیشتر به معنای معبد و پرستشگاه و سفره دانستهاند؛ اولین خانقاه به شهادت خود صوفیه، در قرن چهارم هجری توسط امیری مسیحی در رملۀ شام برای صوفیان ساخته شد! اندک اندک صوفیان هر کجا رفتند خانقاهی ساختند و این گونه مساجد ترک شد و موقوفات برای خانقاهها معیّن نمودند و آدابی بنا نهادند؛ حتی برای ورود به خانقاه، آداب و رسوم خاصّی ساختند و برای هر خانقاه یک متولّی به نام شیخ درست کردند. [۲]
⭕️ البته برخی فرقههای صوفیه، امروزه به دلیل ترس از افکار عمومی، نام خانقاههای خود را به حسینیه تغییر دادهاند؛ اما برنامههای همیشگی خود را (بعضاً به شکلی نوین) انجام میدهند!
⬅️ مستر هِمفِر (جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) در کتاب خاطرات خود، برنامۀ دولت انگلستان در مورد اسلام را این گونه بیان میکند:
🔴 «گسترش همه جانبۀ خانقاههای دراویش؛ تکثیر و انتشار رسالهها و کتابهایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها و گوشهگیری سوق میدهد، مانند مثنوی مولوی و احیاء العلوم غزالی و کتابهای ابن عربی؛ و نگهداشتن مسلمین در جهل و بیخبری و جلوگیری از تأسیس و گشایش مراکز آموزشی و تربیتی از هر قبیل؛ ایجاد مانع در راه چاپ و انتشار و در صورت لزوم آتش زدن کتابخانههای عمومی؛ و برحذر داشتن مردم از فرستادن فرزندانشان به مدارس دینی با وارد ساختن اتهاماتی علیه مراجع و علمای بزرگ و ...» [۳]
---------------------------
📚 منابع:
[۱] تذکرة الاولیاء (عطارنیشابوری)، ص۴۳
[۲] سفرنامه ابن بطوطه، ص۲۶
[۳] خاطرات مستر همفر، ص۶۵
--------------------
@ostadhasheminasab
@Hedayatgary
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_در_مبانی_و_نتائج
💠 وجه تسمیه تصوف
⏭ بخش قبلی ⏮ بخش بعدی
استاد مطهری: «ظاهراً شبهه ای نیست که وجه تسمیه صوفیه به این نام پشمینه پوشی آنها بوده است صوفیه به دلیل زهد واعراض از دنیا، از پوشیدن لباسهای نرم اجتناب میکردند و مخصوصاً لباسهای درشت پشمین میپوشیدند. اما اینکه از چه وقت این گروه خود را «عارف» خوانده اند، باز اطلاع دقیقی نداریم» [۱]
💠 ترادف عرفان و تصوف
استاد مطهری: «اهل عرفان هرگاه با عنوان فرهنگی یاد شوند با عنوان «عرفا» و هرگاه با عنوان اجتماعی شان یاد شوند غالباً با عنوان «متصوفه» یاد میشوند. » [۲]
✍️ بسیاری از بزرگان فلسفه و عرفان نیز در آثار خود عرفان و تصوف را به یکدیگر عطف کرده اند که این حاکی از ترادف این دو عنوان است مانند عبارت ملاصدرا که میگوید: «فالحق أن من له قدم راسخ في التصوف والعرفان... » [۳]
---------------------------
📚 منابع :
[۱]: مجموعه آثارج۲۳ ص ۴۵
[۲]: مجموعه آثارج ۱۴ ص۵۴۸
[۳]: اسفار ج۲، ص: ۳۲۳
📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی
-------------------
@ostadhasheminasab
🔴 آشنایی با تصوّف (۶)
⏭ بخش قبلی ⏮ بخش بعدی
🔷 ولایت در تصوّف
در این نوشتار، با تشریح دیدگاه ولایت در تصوّف (اعم از شیعه و سنّی)، یکی از بزرگترین انحرافات متصوّفه روشن میگردد؛ مادامی که موضوع ولایت در تصوّف برای همگان تبیین نگردد، مردم به سختی میپذیرند که امثال مولوی و شمس و عطار و جامی و ابن عربی سنّی بودهاند، زیرا ولایت در تصوّف را همچون ولایت در تشیّع میپندارند!
🔹ولایت در تشیّع به چه معناست و تفاوت آن با ولایت در تصوّف چیست؟
✔️ شیعیان معتقدند خداوند متعال بعد از پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله، امیرالمؤمنین علیهالسلام و یازده فرزند معصوم ایشان از نسل حضرت زهرا سلاماللهعلیها را که دارای علم لدنّی، قدرت تصرّف در امور و عصمت از جانب خداوند میباشند، برای ایشان برگزیده و از طریق رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله به مردم معرفی کرده است.
✖️ اما صوفیان چنین اعتقادی ندارند و با عدم لحاظ دو قید مهم یعنی: «انحصار امامان در عدد دوازده» و «از نسل حضرت زهرا علیهاالسلام بودن»، ولایت را به نوعیّه تبدیل میکنند؛ آنها معتقدند هرکس میتواند به مقام «فناء فی الله» و «بقاء بالله» برسد! و چنین کسی، امام و صاحب ولایت تکوینی و تشریعی بر همگان میگردد و تمام خصوصیّات یک امام از جمله علم و عصمت را دارا میشود! بر همین اساس، «ولی» که همان «قُطب» در کلام آنهاست در این مرحله در تجلّی خداوند محو و مستهلک شده! و به علّت شکر و استغراقی که بر او عارض میشود، تابعیّت و عبودیّت به حَسَب صورت (نماز و روزه و اعمال عبادی دیگر) از او مرتفع میشود؛ اما از نظر معنا، او عین تابع و عابد است!
🔴 مولوی در توضیح اندیشه ولایت در تصوّف چنین میگوید:
«پس به هر دورى وليّى قائم است
تا قيامت، آزمايش دائم است
پس امامِ حیّ قائم، آن ولیست
خواه از نسل عُمَر، خواه از علیست!» [۱]
🔔 بنابر این اگر امثال مولوی و ابن عربی و عطار، از ولی بودن امیرالمؤمنین علیهالسلام و یا احتمالاً امامان دیگر، دم میزنند، بخاطر نیازی است که به این منصب عظیم و شریف و در نتیجه دزدیدن آن دارند! در حالی که رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله تنها راجع به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهَذا عَلیٌ مَولاهُ.» [۲]
آری، صوفیه امیرالمؤمنین علیهالسلام را امام و قطب و صاحب ولایت میدانند، لکن خود را نیز دقیقاً صاحب همان منصب ولایت و با همان اختیارات و درجات قرب به خدا میخوانند!
🔻 به شعر شاه نعمت الله ولی (مؤسس فرقه صوفیه نعمت اللّهیه) در این رابطه توجه کنید:
«از بعدّ علی است يازده فرزندش
بر جای رسول، نعمت الله ولی است!» [۳]
👈 وی در این بیت به خوبی اندیشه ولایت در تصوّف را تبیین کرده است، چنان که میگوید: بعد از حضرت علی علیهالسلام، یازده فرزند ایشان امام و اقطاب وقت بودهاند و در این عصر نیز نعمت الله ولی (یعنی خودم!) امام و قطب است و بر مسند رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله نشسته و همان ولایت ایشان را داراست!
🔥 در نتیجه اقطاب صوفیه از ابتدای اسلام با تبعیّت از اولین غاصبان ملعون خلافت، غاصب منصب ولایت ظاهری امام زمان خود بر بخشی از مردم بودهاند؛ و از ابتدای دوران غیبت تاکنون نیز هر یک از قطبهای فِرَق مختلف صوفیه، غاصب مقام ولایت قطب عالم امکان، حضرت صاحبالعصر والزّمان عجّلاللهفرجهالشریف بوده و هستند؛ لعنةاللهعلیهمأجمعین.
-------------------------
📚 منابع:
[۱] مثنوی مولوی، دفتر دوم، ب۲۰
[۲] حدیث شریف غدیر
[۳] مفردات شاه نعمتالله ولی، ش۳
------------------
@ostadhasheminasab
@Hedayatgary
🌿 در زیارت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز جمعه می خوانیم :
و هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک
🤲 در همه ایام خصوصا این روز از دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت حجة بن الحسن علیه السلام غفلت نکنیم، چرا که حضرت در توقیع خویش به اسحاق بن یعقوب فرمودند :
أکثرو الدعاء بتعجیل الفرج فإن ذلک فرجکم
📿 أللهم عجل لولیک الفرج
-------------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_در_مبانی_و_نتائج
🔰 نخستین صوفی در اسلام
🔷 استاد مطهری: «آنچه مسلّم است این است که در صدر اسلام (لااقل در قرن اول هجری) گروهی به نام «عارف» یا «صوفی» در میان مسلمین وجود نداشته است. نام صوفی در قرن دوم هجری پیدا شده است. میگویند اولین کسی که به این نام خوانده شده است ابوهاشم صوفی کوفی است که در قرن دوم میزیسته است و هم اوست که برای اولین بار در رمله فلسطین صومعه (خانقاه) برای عبادت گروهی از عبّاد و زهّاد مسلمین ساخت. تاریخ دقیق وفات ابوهاشم معلوم نیست. ابوهاشم استاد سفیان ثوری متوفّی در ۱۶۱ بوده است. » [۱]
🔷 سفیان ثوری میگوید: «لولا ابوهاشم الصّوفي ما عرفت دقیق الرّياء. » [۲]
یعنی اگر ابوهاشم صوفی نبود معنای دقیق ریاء را نمی فهمیدم.
❇️ ۱- عن الإمام الحسن العسكري (علیه السّلام) أنه قال: «سئل أبو عبد الله - یعنی جعفر الصادق (علیه السّلام) - عن حال أبي هاشم الكوفي فقال (علیه السّلام): إنه كان فاسد العقيدة جدّا، وهو الذي ابتدع مذهبا يقال له: التصوف، و جعله مفرّا لعقيدته الخبيثة. ورواهبسند آخرعنه (علیه السّلام)، وفيه: و جعله مفرّا لنفسه الخبيثة، و أكثر الملاحدة، وجنّة لعقائدهم الباطلة. » [۳]
از امام عسکری (علیه السّلام) روایت است که فرمودند: از امام صادق (علیه السّلام) نسبت به ابوهاشم کوفی سئوال شد، حضرت فرمودند: که به طور حتم فاسد العقيده بود و هموکسی است که مذهبی را بدعت نهاد که به آن تصوف گویند و این را راه فراری برای عقیده خبیثه خود نهاد و در روایت دیگر فرمودند: آن مذهب را راه فراری بر نفس خبیث خود و اکثر ملحدان و سپری برای عقائد باطل ایشان قرار داد»
-----------------------------
📚 منابع :
[۱]: مجموعه آثار ج۱۴ ص۵۵۹
[۲]: نفحات الأنس، ص: ۳۴
[۳]: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمة ج۳، ص: ۲۸۵
📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی
------------------
@ostadhasheminasab
🔴 آشنایی با تصوّف (۷)
⏭ بخش قبلی ⏮ بخش بعدی
🔷 صوفیه، غاصب ولایت باطنی اهلبیت علیهمالسلام
ولایت الهی ائمّه معصومین علیهمالسلام، دارای دو وجه و مقام است:
۱. مقام حکومت ظاهری و تکیه زدن بر مسند خلافت و زعامت سیاسی در جامعه که از طرف خداوند متعال تعیین شده است؛ که از آن تعبیر به ولایت ظاهری میکنیم و خلفای غاصب اهل سقیفه آن را ربوده و بر این مسند غصبی نشستند و اهلبیت علیهمالسلام را از حقّ خلافت الهیّه خود تا روز ظهور کنار زدند.
۲. مقام امامت، هدایت و مرجعیّت علمی ائمه هداة معصومین علیهمالسلام به جهت علم الهی که خداوند متعال به آنان داده است؛ که از آن تعبیر به ولایت باطنی میکنیم و این مقام هم توسط صوفیه لعنهمالله غصب شد! امثال حسن بصری ملعون با زهدورزی و ترک دنیا، توجه مردم را به خود جلب کردند و از این طریق بر مسند هدایت و دستگیری معنوی طیف وسیعی از جامعه قرار گرفتند و خود را در عرض اهلبیت علیهمالسلام به عنوان «ولی الله» جا زده و آنها را کنار زدند!
🔹 درست است که ریشۀ تمام انحرافات اسلام بعد از شهادت رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله و ترویج بدعتها و ایجاد فرقههای ضالّه بین مسلمین (از جمله خود صوفیه)، در جنایتی بود که در سقیفۀ بنیساعده با غصب خلافت ظاهری امیرالمؤمنین علیهالسلام به وقوع پیوست؛ اما مردم هیچ وقت برای یادگیری معارف دینشان نزد عُمری که میگفت: «كُلُّ النّاسِ أفقَهُ مِن عُمَر حَتّی المُخدّراتِ فِی البُیوت!» [۱]
(تمام مردم از منِ عُمَر عالمترند، حتی زنان پردهنشین!)
و یا ابوبکری که ندای «أقیلوني أقیلوني فَلَستُ بِخَیرکم!» [۲]
(مرا رها کنید، رها کنید که از شما بهتر نیستم!) او همواره بر منبر شنیده میشد، نمیرفتند؛ (گرچه آن دو به عنوان اوّل ظالم، همواره مورد لعن و نفرین ائمّه معصومین علیهمالسلام بوده و هستند و جایگاهشان در جهنّم، بدترین جایگاه است. [۳])
بلکه نزد شیّادانی نظیر حسن بصری و دیگر صوفیان که مجالس درس و وعظ داشتند و در جامعه به عنوان زاهدین و عارفین شناخته میشدند، رفته و به ضلالت (نه هدایت) آنان، سیر و سلوک میکردند!
🔹امروزه نیز برخی به اصطلاح شیعیان، در عوض اینکه برای کسب معارف دین به اهلبیت علیهمالسلام و شاگردان راستین مکتب آنان رجوع کنند، نزد افرادی چون ابن عربی، شمس تبریزی، مولوی، بایزید بسطامی و شاگردان آنان زانوی تلمّذ میزنند و فریب عناوین جذّابی نظیر تصوّف مدرن، عرفان نوظهور و امثال آن را میخورند!
⚠️ و متأسفانه به جهت تبلیغات وسیع دشمنان اسلام و نفوذ تفکرّات مسموم صوفیه در بطن جامعۀ ما، بسیاری از دوستداران کممعرفت اهلبیت علیهمالسلام در قفسۀ کتابخانه خود، کتابهای مثنوی مولوی، دیوان شمس، رباعیّات خیام و دیوان حافظ را در کنار قرآن کریم، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و مفاتیح الجنان نگهداری میکنند! و شبیه همان احترامی که اگر برای آیات قرآن و روایات معصومین علیهمالسلام قائل باشند و شاید بهتر از آن را برای شطحیّات مولوی، کفریّات خیام و غزلیّات حافظ رعایت میکنند!
----------------------------------
📚 منابع:
[۱] تفسیر ابنكثیر، ج۱، ص۴۶۸
[۲] تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۰
[۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۴۵
--------------------
@ostadhasheminasab
@Hedayatgary
7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
🏴 "پرچمهای عزای حضرت زهرا عليهاالسلام، عَلَمهای نصرت آن حضرت است؛ همهٔ همّتتان را در فاطمیّه صرف کنید، فردای قیامت خواهید فهمید..."
◾️ آیة الله وحید خراسانی
🔴 ایام فاطمیّه علیهاالسلام در پیش است؛ برای نصرت امام زمانتان چه برنامهای دارید؟
------------------
@ostadhasheminasab
🔴 آشنایی با تصوّف (۸)
⏭ بخش قبلی ⏮ بخش بعدی
🔷 معنای عقیدۀ فاسد «وحدت وجود» در کلام یکی از بزرگان صوفیه!
سلطان محمد گنابادی (م۱۳۲۷ق) قطب سی و چهارم صوفیه نعمت اللّهی گنابادی که با فتوای ارتدادش توسط مرحوم آخوند خراسانی، مهدور الدم معرفی شده و به قتل رسید، در تفسیر کفرآمیز خود چنین مینویسد:
❌ «چون تمام اجزاء عالَم، مظاهر اسماء خداوند است، چه اسماء لطفیه و چه اسماء قهریه، پس هر معبودی را که انسان پرستش کند، در حقیقت خدا را اختیاراً پرستش کرده است!
پس انسانها در پرستش اختیاری خود (نسبت به همه چیز) همچون اَبالسه (شیطانپرستان) که ابلیس و شیطان را پرستش میکنند؛ و کَهَنه که جن و اجنّه را پرستش میکنند؛ و زردشتیه که عناصر را پرستش میکنند؛ و وثونیه و بتپرستان که آب و هوا و زمین و موالید ثلاثه را پرستش میکنند؛
و سامریین که احجار و سنگها و اشجار و نباتات را پرستش میکنند؛ و بعضی از هندوها که گاو و حیوانات را پرستش میکنند؛ و مثل فرعونیان و جمشیدیه که انسان را پرستش میکنند؛ و مثل صائبیه که ستارگان را پرستش میکنند؛ و باز مثل اکثر هندوها که ملائکه را پرستش میکنند؛
و پرستش کنندگان ذَکَر و فَرج، مثل بعضی از هندوها که ذکر و فرج (آلات تناسلی) انسان را پرستش میکنند؛ و گروهی دیگر که آلت و ذکر مهادیو را که فرشته بزرگیست پرستش میکنند؛ و بعضیها که آلت جنسی زن خود را پرستش میکنند! تمام اینها پرستش خداست!! (أستغفر الله و نعوذ بالله) چون همگی، مظاهر اسماء و صفات خدا را پرستش میکنند، پس خداپرست هستند! ولی نمیفهمند!
‼️ اگر مؤمن بدانستی که بُت چیست
یقین کردی که دین در بتپرستی است!
اگر کافر ز بت آگاه بودی
چرا در دین خود گمراه بودی!»
📚 تفسیر بیان السعادة، ج٢، ص۴۳۷
🔘 محقّق اردبیلی رحمةاللهعلیه دربارۀ اعتقاد باطل وحدت وجود صوفیه و فلاسفه مینویسد:
✅ «بعضی از متأخرین اتحادیه مثل محیی الدین عربی و شیخ عزیز نسفی و عبد الرزاق کاشی، کفر و زندقه را از ایشان گذرانیده، به وحدت وجود قائل شدهاند و گفتهاند که هر موجودی خداست! تعالی الله عمّا یقول الملحدون علوّا کبیرا.»
همچنین میفرماید:
⭕️ «و ایضاً باید دانست که سبب تمادی و طغیان ایشان در کفر، آن بود که به مطالعۀ کتب فلاسفه مشغول شدند و چون بر قول افلاطون قبطی و اتباع او اطلاع یافتند، از غایتِ ضلالت، گفتار غوایتشعار او را اختیار کردند و از جهت آنکه کسی پی نبَرَد که ایشان دزدان مقالات و اعتقادات قبیحۀ فلاسفهاند، این معنی را لباس دیگر پوشانیده، وحدت وجودش نام کردند!
و چون معنای آن را از ایشان پرسیدند، از روی تلبیس (نیرنگ) گفتند که این معنی به بیان در نمیآید! و بدون ریاضتِ بسیار و خدمت پیرِ کامل، به آن نمیتوان رسید و احمقان را سرگردان ساختهاند! و جمعی از سفیهان در آن باب، اوقات بسیار ضایع کردند و فکرها در آن باب دوانیدند و آن کفر عظیم را تأویلها کردند!»
📚 حدیقة الشیعة (مقدساردبیلی)، ص۷۵۲
---------------------
@ostadhasheminasab
@Hedayatgary
#پاسخ_به_شبهه
#شبهات_فاطمیه
❌ خانههای مدینه در صدر اسلام، اصلاً درب نداشتند!!
♦️وهابیّت خبیث و همصدا با آنان، شیعهنمایان وهابیزده، به هدف زیر سؤال بردن اصل مسلّم شهادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، واقعۀ احراق البیت (آتش زدن درب بیت وحی توسط حزب ننگین سقیفه) و ضربات وحشیانهای که موجب شهادت صدیقهطاهره و حضرت محسن علیهماالسلام شد، شبههای را مطرح کرده اند که "خانههای مدینه در صدر اسلام، اصلاً درب نداشتند و مسلمانان در ورودی منازلشان فقط پردهای آویزان میکردند!!" حال به چند مدرک برای ردّ این ادعای باطل توجه فرمائید.
🔰 خدای تعالی در قرآن کریم به مسلمین اجازه میدهد که از خانههایی که کلید آن در اختیارشان است، غذا بخورند:
💠 «لیس علی الأعمی حرج ولا علی الأعرج حرج ولا علی المریض حرج ولا علی أنفسکم أن تأکلوا من بیوتکم أو بیوت آبائکم ... أو ما ملکتم مفاتحه أو صدیقکم لیس علیکم جناح أن تأکلوا جمیعا أو أشتاتا.»
📖 سوره مبارکه نور، آیه ۶۱
🔹 «بر نابینا و لَنگ و بیمار، گناهی نیست (که بر سر سفرۀ شما حاضر شوند) و همچنین بر شما، که از خانههای خودتان (بدون اجازه) غذا بخورید و همچنین خانههای پدرانتان ... یا خانههایی که کلیدهایش در اختیار شماست، یا خانههای دوستانتان، بر شما گناهی نیست که به طور دستهجمعی یا جداگانه غذا بخورید.»
⁉️ سؤال این است که اگر خانههای صدر اسلام درب نداشتند، پس کلمه «مفاتحه» (کلیدهای خانه) در این آیه به چه معناست؟! آیا با کلید، پرده یا حصیر خانههایشان را قفل و باز میکردند؟!
🔰 حجرههای رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله از چوب بودند:
ابنکثیر دمشقی، عالم و محدّث اهل تسنّن قرن هشتم مینویسد:
💠 «وکانت حجره من شعر مربوطة بخشب من عرعر قال وفی تاریخ البخاری أن بابه علیهالسلام کان یقرع بالاظافیر فدل علی أنه لم یکن لابوابه حلق.»
🔹 «حجرههای رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله از شاخه و چوب درخت عَرعَر به وسیلۀ مو بافته شده بود؛ و در تاریخ بخاری آمده است: درِ خانه پیامبر را با نوک انگشتان و ناخنها میزدند (درب چوبی بوده و با ناخن زدن بر پارچه، صدا نمیدهد!) و این دلالت بر این دارد که حلقههایی برای کوبیدن بر در نداشته است.»
📚 البدایة والنهایة (ابنکثیر)، ج۳، ص۲۲۱
🔰 خانۀ عایشه، درب چوبی داشت:
محمد بخاری، محدّث مشهور اهل تسنّن قرن سوم در ادب المفرد مینویسد:
💠 «عن محمد بن هلال أنه رأی حجر أزواج النبی صلّیاللهعلیه(وآله)وسلم من جرید مستورة بمسوح الشعر فسألته عن بیت عائشة فقال کان بابه من وجهة الشام فقلت مصراعا کان أو مصراعین قال کان بابا واحدا قلت من أی شیء کان قال من عرعر أو ساج.»
🔹 «محمد بن هلال، حجرههای همسران پیامبر را دیده که پوششی بافته شده از مو بوده است؛ از وی درباره خانه عایشه پرسیدم، گفت: درب خانهاش به طرف شام باز میشد! پرسیدم: یک لنگه داشت یا دو لنگه؟ گفت: یک لنگه بیشتر نداشت؛ گفتم: جنسش از چه بود؟ گفت: از چوب درخت عرعر یا ساج.»
📚 الأدب المفرد (بخاری)، ص۲۷۲
🚩 شکستن درب خانۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها در واقعۀ هجوم:
محمد بن مسعود عیاشی، فقیه و محدّث شیعه قرن چهارم در تفسیر خود چنین روایت کرده است:
💠 «قال عمر قوموا بنا إليه فقام أبوبكر وعمر وعثمان وخالد بن الوليد و المغيرة بن شعبة وأبوعبيدة بن الجراح وسالم مولى أبي حذيفة وقنفذ وقمت معهم فلما انتهينا إلى الباب فرأتهم فاطمة صلواتاللهعليها أغلقت الباب في وجوههم وهي لا تشك أن لا يدخل عليها إلا باذنها، فضرب عمر الباب برجله فكسره وكان من سعف.»
☄ «عمر گفت: ما را نزد وی ببر؛ ابوبکر و عمر و عثمان و خالد بن ولید و مغیرة بن شعبه و ابوعبیده جراح و سالم مولی ابوحذیفه و قنفذ حرکت کردند و من نیز با آنان به راه افتادم؛ هنگامی که به خانه رسیدیم، فاطمه علیهاالسلام آنها را دید و درب را بر رویشان بست و شک نداشت که آنان بدون اجازۀ وی داخل نخواهند شد؛ اما عُمَر با لگد، در را که از چوب درخت خرما بود، شکست!»
📚 تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۶، ح۷۶
📚بحار الانوار (علامهمجلسی)، ج۲۸، ص۲۲۷
🔴 در نتیجه، خانههای مدینه در صدر اسلام و از جمله، خانۀ امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام، درب چوبی داشتهاند؛ و این شبهۀ سخیف، دست و پا زدنی مذبوحانه بیش نیست!
🔥 «لعن الله قاتلي فاطمة الزّهراء.»
-------------------
@ostadhasheminasab
آجرک الله یا صاحب الزمان
🏴 سالروز شهادت جانسوز اول مدافع حریم ولایت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها (به روایت ٧۵ روز) را محضر قطب عالم امکان حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء و عموم مؤمنین تسلیت می گوییم
-----------------
@ostadhasheminasab