دو امام متأخر ما در سامراء بوده اند. سامراء در زمان امام هادی (ع) درست شد. اوایل قرن 3 است؛ حدوداً سال 228 سامرا را تکمیل کردند. در بغداد بعد از اینکه برامکه قلع و قمع شدند مقدار زیادی ترکها نفوذ کردند و مشکلاتی برای پایتخت ایجاد کرند. لذا متوکل تصمیم گرفت پایتخت را به سامراء ببرد چون شهر تازه تأسیسی بود و زیبا بود به آن «سُر من رأی» گفتند یعنی هرکس ببیند شاد شود، اما بعد که خراب شد، گفتند: «سار من رأی» و سپس به «سامراء» تبدیل شد.
ایندو امام چون تحت نظر بودند، شیعیان حساب و کتاب را در بغداد انجام می دادند، ولی برای دیدن خود امام به سامراء می رفتند و چون حضرت تحت نظر بودند هفته ای یک بار می رفتند دستگاه خلافت اعلام حضور می کردند و شیعیان در این فرصت در دو طرف مسیر می ایستادند تا حضرت را ملاقات کنند. در روایت آمده است: اگر ایستادید به ما اشاره نکنید چون مشکل ایجاد می کند.
چون حضرت زیر نظر بودند، عده ای از شیعیان اموالشان را می آوردند به بغداد به «ابوعلی ابن راشد» می دادند که از علما و شخصیتی بزرگوار است. به او «ابوعلی بغدادی» هم گفته می شد. در زمانیکه امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام در سامراء بوده اند، پایتخت را به سامراء بردند و بعدش دوباره به بغداد بازگرداندند. در این مدت که ایندو امام تحت حبس خانگی بودند، رابط مهم شیعه عده ای وکلا بودند که در بغداد بودند، هم سوال ها را دریافت می کردند و هم خمس و نذورات و.. یکی از بزرگترین شخصیت ها در این فترت زمانی همین ابوعلی راشد است که به او ابوعلی بغدادی هم می گویند.
🏠@ostadmadadi
💢 ذکر خلافت امام علی (ع) در تفسیر قرآن اهل سنت
تلخیصی است از این جلسه درس:
📚http://www.ostadmadadi.ir/persian/lesson/13040/
💢 ذکر خلافت امام علی (ع) در تفسیر قرآن اهل سنت
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَقَدَ عَلَيْهِمْ لِعَلِيٍّ بِالْخِلَافَةِ- فِي عَشَرَةِ مَوَاطِنَ، ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا- أَوْفُوا بِالْعُقُودِ الَّتِي عُقِدَتْ عَلَيْكُمْ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع» تفسير القمي، ج1، ص: 160
این تفسیر می گوید: پیغمبر در ده موطن عقد بستند. می خواهد بگوید این آیه ناظر است به آیات سابق، یکی از آیات سابق اولین موطنش «انذر عشیرتک الاقربین» است. در کتاب روح المعانی آلوسی ذیل آیه «بلغ ما انزل الیه» اینچنین آمده است:
و أخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال: كنا نقرأ على عهد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ أن عليا ولي المؤمنين وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ و خبر الغدير عمدة أدلتهم على خلافة الأمير كرم اللّه تعالى وجهه
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج3، ص: 359
خیلی عجیب است که این آلوسی که ضد شیعه است حدیث را رد نمی کند، این هم خیلی عجیب است. امیرالمومنین (ع) را خداوند به گونه ای قرار داده که دشمن و دوست فضایل ایشان را نقل می کنند. آلوسی چون در بغداد هم بوده و مواجه با شیعه هم بود و خیلی ضد شیعه است.
عبدالله ابن مسعود ضد شیعه نیست اما همراه اهل بیت (ع) هم نیست، همراه امیرالمومنین (ع) نیست، مخصوصا یک مدتی هم کوفه و اوضاعی که داشت. حتی می گویند اُتی بصحیفة فیها فضائل فامر، گفتند این حدیث مال عبدالله ابن مسعود است، می گویند عبدالله ابن مسعود یک مقدار حدیث فضائل بردند گفته این مرادشان فضائل اهل بیت است، و این مخالف است دستور دادند پاکش بکنند، نه این معلوم نیست، بله از عبدالله ابن مسعود این نقل شده: «ما رآه المسلمون حسنا فهو عند الله حسنٌ و لقد القی الله یا الهم الله قلوب المسلمین ان یتخذوا ابابکر». این از او نقل شده است که این الهام الهی است. علی ای حال می خواهم بگویم خیلی با ما نیست، اما عجیب است که نقل بکند که خلافت ابابکر مما الهم الله یا مما اوحی الله است!
ظاهرش این است که جزو قرآن است، البته خود اهل سنت مصر اند که قرآن عبدالله ابن مسعود اختلافش با این قرآن موجود زیاد است، عرض کردم در این مصائب سجستانی 25 صفحه، 30 صفحه فقط اختلافات قرآن عبدالله ابن مسعود با همین قرآن عثمان را گفته است.
ابن مردویه از بزرگان و شیوخ آنهاست، شیوخ دیگر توثیق نمی خواهند، ابن مردویه 230، 240 است.
واقعاً اعجاز الهی است که در زبان عبدالله ابن مسعود جاری بشود که « كنا نقرأ على عهد رسول اللّه ...»، مخصوصاً می دانید که عبدالله ابن مسعود کسی است که می گوید: من هفتاد سوره قرآن را به گوش خودم از زبان رسول الله شنیدم،
ممکن است عده ای بگویند: این روایت تاویل است، معلوم نیست تأویل باشد، واقعا ریشه قرآنی دارد. عده ای هستند که می گویند این آقایانی که متهم به غلو اند اینگونه نقل می کنند! این طور نیست، این ها بزرگان هستند و ما ها عقلمان به این حرف ها نمی رسید، خیلی عجیب است. ابتدائا تصور می کردیم روایت ضعیف است و خط تاویلی است! از جنس تنزیل است نه تاویل.
احتمال دارد تفسیر رسول الله (ص) باشد. این حدیث ابوسعید خدری است، در بخاری هم هست، از پیغمبر نقل کردند:
وَ رَوَى مُسْلِمٌ ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: لَا تَكْتُبُوا عَنِّي غَيْرَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ كَتَبَ عَنِّي غَيْرَ الْقُرْآنِ فَلْيُمْحِهِ، وَ حَدِّثُوا عَنِّي وَ لَا حَرَجَ، وَ مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ.
گفتند: اگر حدیثی را از پیغمبر شنیدیم و غیر از قرآن است پاک بکنیم. ظاهرا در زمان رسول الله وقتی قرآن را عده ای نوشتند بعضی از تفسیرهای رسول الله (ص) را هم در قرآن نوشتند، « أن عليا ولي المؤمنين » از آن تفسیر رسول الله (ص) است. پیغمبر فرمودند که شما اگر از من چیزی نوشتید از زبان من به عنوان تفسیر، آن ها را پاک بکنید، کتاب الله خالص بشود نه این که هر حدیثی که از من نوشتید پاک بکنید، آن مراد نیست.
همین الان مصحف های قدیمی که هستند - که اصطلاحا مصاحف عهد اموی می گویند - من دیدم، همین مصحفی که از یمن است که احتمال می دهند سال 20 نوشته شده است، مثلا «هذه» دارد، بعد دیدند روی کلمه هذه خط زده است، همین متن قدیمی که جز متون قدیمی قرآن است، احتمال می دهم همان قرآنی است که زمان عمر نوشته و به دخترش داده احتمالا و الان هم در مصاحف ما هذه برداشته شده است. این «هذه» را شاید پیغمبر (ص) خواندند به عنوان تفسیر و این ها نوشتند، سپس خط زدند. اینجا هم ممکن است به عنوان تفسیر بوده بعد ها پاک کردند.
🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [18]
💠 مقایسه فضای «عبد و مولا» و فضای «قانونی»
مهمترین فضا از میان هشت فضای عام در فقه و اصول، دو فضای «عبد و مولا» و فضای «قانونی» است که درحقیقت دو نظام است.
🔶 سازگاری تحلیلهای «اوامر و نواهی» در اصول با فضای «عبد و مولا»
در جامعه صدر اسلام، تعابیر رایج الزامات، جعل، خطابات، اعتبار و... تعابیر «عبید و موالی» است. در چنین جامعهای وقتی انسان میخواهد یک تعبیر قانونی بیاورد، چون فرهنگ «موالی و عبید» حاکم است، گویا عموم مردم را مجموعه عبیدی در نظر میگیرد که آنها را تک تک مورد خطاب قرار میدهد. هیچ فرقی نمیبیند بین اینکه صدتا عبد را جمع کند و بگوید: همه شما، یا تکتک شما باید زمین را درو کنید یا اینکه شارع بگوید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَقِیمُوا الصَّلاةَ». در فرهنگ «عبد و مولا»، الزام و واداشتن، رابطهای است بین مولا و عبد، لذا بحث «امرونهی» خیلی پررنگ به کارمی رود. 1️⃣
🔶 نظریه خطابات قانونی، از فروع «فضای قانونی»
نظر مرحوم نائینی; بر انحلال امربر افراد ، قاعدتاً با فضای «عبد و مولا» سازگار است نه تصور قانونی، یعنی از «أَقِیمُوا الصَّلَاةَ» چنین تصویری در ذهن میآید که مثلاً شخصی صد برده داشته باشد و به هرکدام از آنها بگوید: یک سطل آب بیاورید، اما در تصور قانونی انحلال معنا ندارد، بلکه در آنجا «جامعه» را نگاه میکند.
اخیراً در حوزههای ما بحثی بهعنوان «خطابات قانونی» مطرح شده است که اولین نفر مرحوم سید محمدتقی خوانساری2️⃣ و شاگردان ایشان در حوزه¬ها مطرح کردند. ایشان خطابات شارع را از قبیل خطابات قانونی گرفته و گفتهاند که بعث و زجر ندارد، البته ما خطابات قانونی را همراه با بعث و زجر قبول کردیم. در نظریه «خطابات قانونی» بحث فقط روی «خطاب» رفته است درحالیکه در «فضای قانونی»، بحث روی خود قانون و روح قانونی و نظام قانونی است. «خطاب»، مرحله تعبیر است، لذا خطاب قانونی، یکی از مظاهر و فروع «فضای قانونی» است. با مطرح شدن بحث «خطابات قانونی» در اصول، خود خطاب ملاحظه شد و لوازم نگاه «عبد و مولا» مثل ملکیت عبد منتفی شد، به این ترتیب گمان کردند مشکلات حل شده است، درحالی¬که اگر اختلافی هست مربوط به دو تفکر است و این فضاهای مختلف است که نتایج مختلف به بار می¬آورد. لذا اولاً باید شکل و شمایل «فضای قانونی» را روشن کنیم، سپس مسألة خطابات قانونی مطرح میشود که مثلاً در خطابات قانونی انحلال معنا ندارد و اساساً «فرد» نگاه نمیشود، بلکه مخاطب را «جامعه» یا «مسلمانان» یا «الَّذِینَ آمَنُوا» قرار میدهد.
1️⃣صاحب معالم در این موضع اولین وجه برای دلالت صیغه امر بر وجوب را چنین بیان می کند: «...أنّا نقطع بأنّ السيّد إذا قال لعبده: «افعل كذا» فلم يفعل، عدّ عاصيا و ذمّه العقلاء معلّلين حسن ذمّه بمجرّد ترك الامتثال...». معالم الأصول، ص: 66
2️⃣ مرزبان ایمان و یقین
#خطابات_قانونی
🏠@ostadmadadi
هدایت شده از معهد الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
به مناسبت فرا رسیدن ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام مجلس روضه و سوگواری طبق سنوات گذشته برقرار می باشد.
زمان : سه شنبه ۲۹ ذی الحجه ۱۴۰۲/۴/۲۷ الی چهارشنبه ۱۵ محرم الحرام ۱۴۰۲/۵/۱۱
ساعت : ۲۱ الی ۲۱:۴۵
مکان : سالاریه فلکه میثم اقاقیا ۴ پلاک ۱۰۱
مددی
قیام یزید علیه حکومت امام حسین علیهالسلام یا قیام امام علیه حکومت یزید؟!
تحلیلی نو از عاشورا
❇️ https://www.ostadmadadi.ir/persian/article/13494/
🏠@ostadmadadi
حول زیاره عاشورا.pdf
205.5K
💠 حول زیاره عاشورا
📚 نگاهی به دریا، ج1، ص456
🏠@ostadmadadi
🌐 زیارت ناحیه مقدسه سیدالشهدا (ع)
اين زيارت ناحيه معروف، ظاهراً متعلق به حضرت مهدی (عج) نيست ولو خيلی مشهور شده، چون تاريخ روايت اينگونه است: «خَرَجَ مِنَ النَّاحِيَةِ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ» ( المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 496). اگر اين تاريخ درست باشد زمان حضرت هادي (ع) است، 254 سال وفات امام هادی (ع) است و 260 وفات امام عسکری و امامت بقیه الله صلوات الله و سلامه علیه است. لکن الآن در السنه ما معروف شده که زيارت بقية الله (عج) است چون «ناحیه مقدسه» را مربوط به حضرت (عج) می دانند، درحالیکه مقصود از ناحیه مقدسه، سامراء است، چون رفتن به آنجا ممنوع بود، ناحیه گفتند.
البته دو تا دعای ناحیه مقدسه داریم، اولین آنها که اسم تک ک اصحاب سیدالشهدا (ع) را ذکر کرده است و سلام می دهد، تاریخ دارد (252 ق)، سند هم دارد لکن سندش مشکل دارد، چون دارد که «عَنِ الشَّيْخِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَيَّاش» (المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 486) درحالیکه شیخ طوسی (ره)، ابن عیاش را ندیده است؛ ابن عیاش متوفای 401 است و شیخ طوسی 408 به بغداد آمده است و هیچ گاه از او نقل نکرده است.
📚خارج فقه سال1385، جلسه51
خارج فقه، سال 1395، جلسه 56
🏠@ostadmadadi
💢رجال
💠 إسماعيل بن جابر
درباره اسماعیل ابن جابر بحث فراوان است و منشا بحث در حقیقت مرحوم نجاشی است که نوشته «اسماعیل ابن جابر الجعفی»، دو تا دلیل هم می آورد که این عنوان درست است. ممکن است اسماعیل بن جابر فرزند جابر جعفی باشد. انصافا عبارات نجاشی درست نیست و هر دو دلیل ایشان مشکل دارد، ما هم نمی دانیم این مشکل دقیقا از کجا پیدا شد، اما شواهدی پیدا کردیم. در کتب رجال یک «اسماعیل ابن عبدالرحمن جعفی» هم داریم.
بزرگان رجالی ما تا قبل از قاموس می گفتند: «اسماعیل جعفی» مشترک بین این دو نفر است، «اسماعیل ابن عبدالرحمن» و «اسماعیل ابن جابر» و هر دو جعفی اند. مرحوم صاحب قاموس یک بحثی دارند که اثبات می کنند که اسماعیل جعفی یک نفر بیشتر نیست و آن «اسماعیل ابن عبدالرحمن» است، «اسماعیل بن جابر»، جعفی نبوده، خثعمی بوده است. البته ریشه یابی نمی کند.
مثل مرحوم آقای خوئی که کتابشان بعد از کتاب قاموس است، - نمی دانم مطالب قاموس را خواندند یا نه؟ چون قاموس زمان ایشان چاپ شده بود- ایشان هم مثل مشهور قائلند که اسماعیل جعفی دو تاست، مردد بین این دو نفر است و باید با قرائن شناخته بشود. مناسب بود آقای خوئی بر فرض هم مبانی ایشان را قبول ندارند یک ردی بر آن می نوشتند.
توضیح دادیم که ریشه اشتباه به نجاشی برمی گردد و اصل اشتباه نجاشی، از فهرست ابن الولید است، چون خودش هم می گوید: به همین نحو در فهرست ابن الولید آمده: «اسماعیل ابن جابر جعفی». شیخ طوسی هم از فهرست ابن ولید نقل می کند، البته زیادی هم دارد، این کتاب پیش هر دو یشان بوده است.
البته شیخ، «جعفی» ندارد و این تازه یک مشکل است که چطور می شود از یک کتاب واحد با یک استاد واحد (فهرست ابن الولید) دو گونه نقل شده است. فهرست ابن الولید توسط شخصی از اشاعره قم به نام علی ابن احمد ابن فلان ابی جید قمی، ابی جید لقب ناصر است، اشعری قمی، این نسخه به بغداد آمده و هر دو از آن نوشتند. نجاشی تاکید دارد می گوید: کذا ذکره ابن ولید فی فهرسته، یعنی «اسماعیل ابن جافر جعفی». ظاهرا هم درست است نمی توانیم نجاشی را تخطئه کنیم. ظاهراً ابن الولید اشتباه کرده است و احتمالاً شیخ، عبارت ابن الولید را تصحیح کرده است؛ کلمه جعفی را برداشته تصحیح کرده است.
به هر حال مطلبی که مرحوم تستری نوشتند که اسماعیل جعفی یک نفر است و آن «اسماعیل ابن عبدالرحمن» است، درست است، «اسماعیل ابن جابر»، جعفی نیست، (جعفیهای کوفه از یمنیهایی بودند که بعد از آمدن امیر المؤمنین (ع) به کوفه آمدند و معظم خط غلو ما از همین جعفیها هستند. مجموعۀ این خاندان در «تهذیب المقال» استیعاب شده) احتمال این که ایشان خثعمی باشد هست. این اسماعیل ابن جابر جعفی نیست، ربطی به آن اسماعیل جعفی ندارد. مضافا به این که آنی که صاحب کتاب است «اسماعیل ابن جابر» است، «اسماعیل ابن عبدالرحمن» اصلا صاحب کتاب نیست، راوی است. مضافا که «اسماعیل ابن عبدالرحمن» حضرت سجاد (ع) و حضرت باقر (ع) و اوائل امام صادق (ع) را درک کرده و اسماعیل ابن جابر حضرت صادق (ع) و موسی ابن جعفر (ع) را درک کرده است. «اسماعیل بن عبد الرحمن» واقعاً جعفی است، اما صاحب کتاب نیست. عادتاً وقتی پدرش پیامبر (ص) را دیده، خودش اوائل حضرت صادق (ع) باید فوت کرده باشد. مؤلف نیست، لذا هم نجاشی نام او را نمیبرد. پس اینها دو نفر در دو طبقه هستند و با هم اشتباه نمیشوند.
📚 خارج اصول، 26/12/1397، جلسه: 106
#اسماعیل_بن_جابر
🔸فهرست اسامی
🏠@ostadmadadi
ولایت فقیه.m4a
13.07M
💠 پرسش و پاسخ
💢 ولایت فقیه
🔸 نیاز ولایت به نصب
🔸 اسحاق بن یعقوب و روایت «اما الحوادث الواقعه»
#ولایت_فقیه
🏠@ostadmadadi
4_5940486412330603871.mp3
27.1M
سلسله مباحث نقد متن حدیث
جلسه چهل و دوم (کم حجم)
🎙 آیة الله سید احمد مددی الموسوی
🔰 ادامه بحث تاثیر اختلاف مصادر در اختلاف متون و روایات الزام، کیفیت حل اختلاف متون
جلسات آیة الله سید احمد مددی الموسوی
🏠@ostadmadadi
4_5956507318949516990.mp3
25.03M
جلسه چهل و سوم (کم حجم)
🎙 آیة الله سید احمد مددی الموسوی
🔰 ادامه بحث روایت استحلاف، کلیات تاریخی در باب مصادر و اختلاف و تعارض متون
جلسات آیة الله سید احمد مددی الموسوی