eitaa logo
استاد مددی
3.3هزار دنبال‌کننده
67 عکس
94 ویدیو
72 فایل
نشر نکات علمی آیت الله سید احمد مددی (زیدعزه) در موضوعات فقه و اصول، تاریخ، کتابشناسی، رجال و... این کانال ارتباط رسمی با بیت معظم له نداشته و توسط یکی از شاگردان ایجاد شده است. ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
💢کتابشناسی 💠کافی نمی توان گفت که کلینی حدیث ضعیف آورده است، بلکه باید گفت: علی المبنای ایشان احادیث صحیح بوده است، إلا در باب النوادر و روضه شاید بگوییم قبول نداشته است. عبارت نجاشی درباره ایشان که درباره کسی دیگر نگفته است: «اوثق الناس فی الحدیث و اضبطهم فیه» این درست است خود ما هم به این نتیجه می رسیم. بعد بگوییم 9 هزار روایت او ساقط است! خیلی مشکل است. کتاب صحیح الکافی و اینکه برویم از کافی، با معیار صحیح بیاوریم مقبول نیست. 🏠@ostadmadadi
💢کتابشناسی 💠 روضه کافی کتاب روضه ی مرحوم کلینی آنقدر مشکوک است که حتی برخی گفته اند این کتاب برای کلینی نیست. برخی هم گفته اند برای ابن ادریس است که نمی دانیم چرا چنین حرفی زده اند و چرا به ابن ادریس نسبت داده اند! به نظر ما کتاب از آنِ کلینی است. همچنین این کتاب، فوائدی دارد و برخی روایاتش خیلی لطیف است. روایات صحیحه هم در این کتاب موجود است. 📚درس خارج فقه، 27/10/1395 🏠@ostadmadadi
TAHLILFEHRESTIGHRAAT.mp3
33.46M
🎧 صوت کرسی ترویجی 💢 قرائت های مختلف از تحلیل فهرستی 🎙 حجت‌الاسلام سید رضا شیرازی 🗓 یکشنبه 2 مرداد ۱۴۰۱ Ⓜ️ @r_c_i_s
💢 حدیث شناسی 💠 اصطلاح «اخباری» تعبیر «اخباری» را سنی ها هم دارند، الان بعضی از علمایی که اهل ادبند می گویند: اخباری، صحیح نیست، صحیحش «خبری» باید بگوییم. خیلی خب این هم بحث لغوی. الخبری أو الاخباری این هم بحث لغوی آن. اما مراد از اخباری در آن زمان یعنی: أن یرویَ کل ما سمعه، بدون تحقیق و تمحیص، این را اخباری می گفتند، مثلا این روایت در فلان کتاب مثلاً در کتاب مدینة المعاجز هست، هر چه در هر کتابی آمد آن را نقل کند، این را اخباری می گفتند، اصطلاح اخباری یعنی این. در مقابل کسانی که فکر می کردند، ضابط بودند، محاسبه می کردند، مقایسه می کردند، این راویش ثقه است؟ ثقه نیست؟ کس دیگر این را نقل کرده؟ مقارنه با حدیث دیگر. این را «محدث ضابط» می دانستند. بنابراین اخباری یعنی: أن یرویَ کل ما سمعه. پس این جناب محمد ابن زکریای غلابی که متاسفانه در سند این حدیث واقع شده است یرویَ کل ما سمعه. 📚خارج فقه، جلسه 16، چهارشنبه: 17/7/1398 🏠@ostadmadadi
💢 فقه 💠 منشاء انتزاع نمی تواند متعلق اعتبار قانونی باشد اینگونه اذن هایی که منشأ انتزاع دارد نمی تواند منشأ حکم قانونی شود. در جایی که دو نحوه ی عقد است نمی توان ما به الاشتراکشان را منشأ حکم قانونی قرار بدهیم. مثل منطق نیست که بین زید و عمر و بکر حکم به انسانیت کنیم چون قدر متیقن و جامعشان هست. فقه یک امر اعتباری است. قدر متیقنش آثار فقهی ندارد چون اثر فقهی روی عنوان اذن است. «آجرتک» با «أعرتک» هر کدام یک اثر دارد. در اعتبارات قانونی و و ادبی به لوازم اخذ نمی شود. بله به عنوان انتزاع به این معنی که کار حرامی نکرده است می شود حکم کرد ولی اینکه احکام قانونی بار شود نمی شود. 📚درس خارج فقه، شنبه : 30/11/1395 🏠@ostadmadadi
💢 رجال 💠 ابراهیم بن علی الشيخ قال في كتاب الرجال: «إبراهيم بن عليّ الكوفيّ، راوٍ مصنّف زاهد عالم، قطن بسمرقند، وكان نصر بن أحمد صاحب خراسان يكرمه، ومن بعده الملوك»[1]، وقلنا: آل سامان كانوا من أُمراء ماوراء النهر، لكن أخذوا خراسان في ما بعد. المهمّ أنّه كان محلّ احترام الأمير، وبعده للأُمراء. يبدو أنّ إبراهيم بن عليّ الكوفيّ شخصيّة بارزة اجتماعيّة، ولم يكن مغموراً. يوصف بالعلم والزهد، فلم يكن في زاوية البيت. وعادتاً مثله لا يستطيع أن يكذب. وكيفما كان كون رجل بهذه المنزلة يوصف بأنّه عادل وكذا يكفي لقبول روايته. «راوٍ ومصنّف للكتب و...» يكون من الشواهد كافياً لقبول خبره. ذكره الشيخ من أصحاب العسكريّ، وليس ببعيد، وطبقته يساعد أنّه في طبقة أُستاذ العيّاشيّ. يحتمل اتّحاده مع بعض من كان في كتب أهل السنّة. يصفه الشيخ بعنوان «الكوفي»، وفي «قاموس الرجل» بيان الفرق بين «كوفيّ» و«الكوفيّ»، فالأوّل يعني بالفعل ساكن بها، والثاني يحتمل كليهما. رأيت في كلام بعض المعاصرين (السيّد الجلاليّ) نقلاً عن آخر (المرحوم آقاعزيز الطباطبائيّ) أنّ المرحوم السيّد الخونساريّ الذي معروف بالرجال كان كتابه موجوداً عند صاحب «القاموس»، ففرّق فوائده الرجالية في كتابه، وعندما نلاحظ «قاموس الرجال» فبعض فوائده جميل جدّاً، وهذه الفائدة أيضاً أحتمله من فوائد السيّد الخونساريّ. الكتاب ليس على منوال واحد، لكن إنصافاً أنا أتصوّر أنّ وجود نكات فنّيّة في «القاموس» لا ينكر، ولكن لا نستطيع أن نقول: هذه ممّا استفاد من «الفوائد الرجاليّة» للسيّد الخونساريّ؛ فإنّه في غاية الزهد، وهذا (أي: التذكّر بأنّي أخذت منه) أقلّ شيء في هذا المضمار. وهذا الفرق إنصافاً لا يمكن أن يقبل. نعم، يوجد شيء في كتب أهل السنّة بالخصوص إلى المدينة، يقال: «مدينيّ» إذا كان بها ولم يخرج، فإذا خرج يقال له: «مدنيّ». نعم، هنا شيء آخر ولعلّه أراد هذا: بالنسبة إلى الأشخاص والبلاد يختلف. مثلاً الكوفيّ في البغداد أي: يسكن بباب الكوفة. فمثلاً لحريز الصواب أن يقال: السجستانيّ، لا: سجستانيّ. فإنّ تجارته كان إليها، ولم يكن منها.[2] كما أنّ «الزراريّ» يقال لأولاد أخيه. الآن مثلاً عدّة اشتهروا بـ«التميميّ» وليسوا من التميم، بل كان جدّهم «تميم الداريّ» مثلاً. فإذا لم يكن من أهل الكوفة عادتاً يقال له: «الكوفيّ»، لا: كوفيّ. فالفرق الذي أبداه في غاية الصعوبة. نعم، ليس من البعيد أن يكون في الحرف والمشاغل هكذا، فـ«التمّار» من كان بائع التمر، ولم يكن الآن هكذا. هذه طريقتنا في المناقشة، والآن في الغرب مثلاً يناقشون بالاستقراء ولغته الآن هكذا. فما قاله الشيخ في «القاموس» أظنّه أنّه ليس من عنده. فإبراهيم بن عليّ الكوفيّ «راوٍ»، وقلنا كراراً: إنّ كلمة «راوٍ» المراد به من يروي كتب الأصحاب؛ مثل «طبعة...» في هذا الزمان، ولذا كان يذكر ظهر الكتب، ولذا اشتبه بعضهم في نسبة الكتاب. لكن إذا قلنا: «إنّه يتّحد مع أحد من أصحاب العسكريّ» فـ«الراوي» أي: يروي عن الإمام ع. سمع من الإمام بالسامرّاء، ثمّ سمع من عبد العظيم بالريّ، ثم راح إلى سمرقند فسكن بها. ثمّ قال: «مصنّف» أي: مضافاً على روايته للكتب، صنّف بنفسه. لا ندري بالفعل صدر شيء من تصانيفه أم لا، وإذا كان مصنّفاً فعلى النجاشيّ أن يذكره. «راوٍ» ما شأن النجاشيّ، لكن «مصنّف» كان شأنه. والسمرقند أبعد منطقة كان يتصوّر للشيعة، وجلّ هذا التراث وصل من طريق ابن العيّاشيّ إلى بغداد. «جعفر بن محمّد عن أبيه» أي: ابن العيّاشيّ عن أبيه. الظاهر أنّ الشيخ أخذ هذه المعلومات من الكشّيّ أو كان عند العيّاشيّ لأنه أُستاذه، لكن يعتقد أنّ في كتابه أغلاطاً كثيرة. [1] الأبواب (رجال الطوسيّ): 407/ 5921. [2] حريز بن عبد الله السجستانيّ أبو محمّد الأزديّ من أهل الكوفة، أكثر السفر والتجارة إلى سجستان فعرف بها. [فهرست أسماء مصنّفي الشيعة (رجال النجاشيّ): 144/ 375] 📚درس خارج فقه، كتاب الحج،(چهار‌شنبه): 18/4/1399 🔸فهرست اسامی 🏠@ostadmadadi
💢رجال 💠 معنای اصل 🔹 احمد بن هلال العبرتایی یکی از راه‌های توثیق این بود که راوی، صاحب کتاب است و کتابش جزء اصول و مصنفات حساب شده. ولی داشتن کتاب و یا جزء مصنفات بودن باعث توثیق نمی‌شود. اما این‌که داشتن «اصل» باعث توثیق باشد مبتنی بر دانستن معنای «اصل» است. در یونان قدیم و اهل سنت چیزی مثل اصل داشتند که همان چرک‌نویس بود؛ آنچه از استاد فراگرفته بود اصل بود، بعد در کتاب گزینش می‌کرد. [چند نکته وجود دارد] 1. کلمۀ «اصل» احتمالاً بین اصحاب ما از حدود سال‌های 200 و انتقال به قم شروع شد. احتمالاً اسمی انتزاعی بوده که بعدی‌ها به کتاب دادند. 2. احتمالاً این کلمه را اصحاب از حدود زمان حضرت رضا (ع) شروع کردند. اولین فرد احمد بن هلال است که «روی أُصول أصحابنا»[1]. 3. احتمال سوم که ما دادیم این‎که احتمالاً کلمۀ «اصل» را در بین شیعه اولین بار واقفی‌ها به کار برده‌‌اند که ارزشی ندارد و به جای رجوع به ائمه ـ علیهم السلام ـ به اصول مراجعه می‌کردند. 4. نجاشی کمتر و شیخ حدود 70 اصل اسم برده. ظاهراً نکتۀ خاصی ندارد و اصلاً در نام کتاب شیخ اسم اصول هست،[2] ولی موضوع کتاب نجاشی این نبوده. 5. از سال‌های 200 به بعد اهل سنت دست به تصحیح سند زدند. بعید نیست اصحاب ما در مقابل دنبال جمع آوری اصل افتاده و دست به تصحیح کتاب زده باشند. کلمۀ «اصول» در بین اصحاب ما این طور بوده. بعدها در کتب رجالی زیاد شرح دادند. 6. اصطلاح «اصول اربعمائة» را اولین بار در کتاب ابن شهرآشوب داریم که از شیخ مفید نقل می‌کند،[3] اما فعلاً در هیچ یک از آثار شیخ مفید نیست. من احتمال دادم ابن غضائری پسر چون یک «فهرست الأصول» و یک «فهرست المصنفات» دارد که شیخ طوسی می‌گوید: هیچ کس به اندازۀ او ننوشته،[4] من احتمال دادم آن عبارت ابن شهرآشوب اشتباه کرده و این تعبیر (اصول اربعمائة) برای ابن غضائری پسر باشد. پس اگر مرحوم صدوق فرمود: «صحیح» معنایش آن نیست که پیش شما هم صحیح باشد. ایشان از یک ناصبی حدیث نقل کرده و می‌گوید: «لم أر أنصب منه»[5]، اما این منافاتی با عظمت و شخصیت مرحوم صدوق ندارد. پس اگر هم فرض کردیم این آقا صاحب اصل است، اصل معانی مختلفی دارد و معلوم نیست نتیجۀ داشتن اصل به تمام این معانی وثاقت شخص باشد. پس اوّلاً اگر ثابت شود صاحب کتاب یا مصنف و یا اصل است، نتیجه‌اش وثاقت نیست. ثانیاً کی گفته ایشان صاحب کتاب است؟ بله، نوشته‌اند: در خدمت حضرت موسی بن جعفر (ع) بوده.[6] مهم اثبات این است که صاحب کتاب بوده و یا شفهی است. نجاشی که کتابش کتاب فهرست است اسم ایشان را برده. بحث رجال بحث راوی و فهرست بحث مؤلف است.[7] [1] أحمد بن هلال العبرتائي، وعبرتاء قرية بنواحي بلد اسكاف، وهو من بني جنيد، ولد سنة ثمانين ومائة (180)، ومات سنة سبع وستين ومائتين (267)، وكان غاليا متهما في دينه، وقد روى أكثر أُصول أصحابنا. [الفهرست: 83/ 107] [2] عمدت إلى كتاب يشتمل على ذكر المصنفات والأصول. [الفهرست: 32] [3] وقال الشيخ المفيد أبو عبد الله محمد بن النعمان البغدادي (رض): صنف الامامية من عهد أمير المؤمنين علي (ع) إلى عهد أبي محمد الحسن العسكري ـ صلوات الله عليه ـ أربعمائة كتاب تسمى الأُصول، وهذا معنى قولهم: أصل. [معالم العلماء: 39] [4] ولم يتعرض أحد منهم باستيفاء جميعه الا ما قصده أبو الحسين أحمد بن الحسين بن عبيد الله (ره)؛ فإنه عمل كتابين: أحدهما ذكر فيه المصنفات، والاخر ذكر فيه الأُصول، واستوفاهما على مبلغ ما وجده وقدر عليه. [الفهرست: 32] [5] حدثنا أبو نصر أحمد بن الحسين بن أحمد بن عبيد النيسابوري المرواني بنيسابور، وما لقيت أنصب منه. [علل الشرائع 1: 134/ 1] [6] روى عن أبي عبد الله وأبي الحسن [عليهما السلام]. [فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي): 150/ 391] [7] ابوالصمصام ذوالفقار بن محمد بن معبد (یا معبّد) حسینی از راویان مسلم کتاب نجاشی است. کتاب او طرق دارد، اما ظاهراً بیشتر اشتهار نسخه بوده. کتاب از لحاظ علمی بسیار پخته است و مطالب علمی خوبی دارد. در انساب اطلاع خوبی دارد. شیخ الشیعه فی زمانه بوده. احتمالاً کتاب را باز گذاشته و تمام نکرده بوده. 📚درس خارج فقه، جلسه 8، شنبه: 6/7/1398 🏠@ostadmadadi
💢نظریه «نظام قانونی ولائی» 🔸 تقریر «نظام قانونی»، یک فضای (پارادایم) جامع در تفقه است که بر تحلیل‌های مختلف فقهی و اصولی سایه می‌اندازد. این سنخ مباحث امروزه به‌عنوان «فلسفه اصول» شناخته می‌شود، هرچند استاد مددی معتقدند نیازی به‌عنوان «فلسفه» نیست و می‌توان در مقدمه اصول از آن سخن گفت. ایشان فضاهای موجود و ممکن در فقه و اصول موجود را در هشت فضا صورت‌بندی می‌کنند اما فقه و اصول موجود بیش از همه از فضای «عبد و مولا» متأثر بوده است، درحالی‌که فضایی که از خود شریعت به دست می‌آید، با «فضای قانونی» تناسب بیشتری دارد. همچنین در برخی مواضع، فضای شریعت، فراتر از فضای عرف عام و عرف قانونی (عرف خاص)، دارای فضای اختصاصی (عرف اخص) نیز می‌باشد. فضای «عبد و مولا» با فضای «قانونی» تفاوت‌های متعددی دارد اما اصلی‌ترین اختلاف این دو فضا در این است که در فضای «عبد و مولا»، ارزش و اعتبار تکلیف به خواست و اراده «مولا» است و هویت و شخصیت «مولا»، پشتوانه فرمان او قرار می‌گیرد و شراشر وجود «عبد»، در ملکیت اوست که می‌بایست به تبعیت محض از او در آید. در این صورت «عبد»، کاملاً در ملک مولا قرار می‌گیرد که هیچ‌گونه استقلالی از خود ندارد، اما «قانون»، ورای شخصیت قانون‌گذار، خصوصیاتی دارد و فی‌نفسه اصول و قواعدی می‌پذیرد. احترام قانون به انتساب آن به قانون‌گذار نیست؛ این‌گونه نیست که اگر قانون نقض شود، حرمت قانون‌گذار هتک شده باشد و بی‌احترامی به شخصیت او باشد، بلکه قانون، ملاکات مستقلی از شخصیت قانون‌گذار دارد. 🏠@ostadmadadi
💢 کتاب شناسی 💠 تفسیر ابن ماهیار ما مجموعه کتبی داریم پیرامون: ما نزل من القرآن فی اهل البیت و ما نزل من القرآن فی اعداء اهل البیت، یعنی آیاتی که تاویل شدند به خصوص اهل بیت ع. یکی از مهم ترین این کتاب ها متعلق به ابن ماهیار است که تقریبا معاصر کلینی است. مرحوم نجاشی و دیگران نوشتند تفسیر او هزار ورقه بوده است (1) یعنی دو هزار صفحه! در زمان ما بخواهد چاپ بشود چیزی حدود بیست جلد می شود. معلوم می شود روایات خیلی زیاد بوده و این حذف شده است. این تفسیر ابن ماهیار از تفاسیر تاویلی بسیار مهم ماست که متاسفانه به دست ما نرسیده است. یک مقدارش در این کتاب تاویل الایات الظاهرة آمده، در البرهان هم از آن نقل می کنند. شنیده بودم در حال بازسازی است. الان کل روایات را بخواهیم جمع کنیم این مقدار نمی شود، ایشان در آن زمان چطور جمع کرده است چیز غریبی است. این مظلومیت اهل بیت است که اینگونه کتاب ها باید از بین برود. [1] محمد بن العباس بن علي بن مروان بن الماهيار أبو عبد الله، البزاز، المعروف بابن الجحام، ثقة ثقة، من أصحابنا، عين، سديد، كثير الحديث. له كتاب المقنع في الفقه، كتاب الدواجن، كتاب ما نزل من القران في أهل البيت ـ عليهم السلام ـ، وقال جماعة من أصحابنا: إنه كتاب لم يصنف في معناه مثله، وقيل: إنه ألف ورقة. [فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي)، ص 379/ ش 1030] 📚درس خارج فقه؛ 21/3/1398 🏠@ostadmadadi
💢 روش تفسیر 💠 نقد رجوع مستقل به قرآن مشکل روش آقای طباطبایی (ره) که تفسیر قرآن به قرآن، رویاتی است که میگوید تنهایی سراغ قرآن نروید و باید رجوع شما با روایات باشد. گفته نشود که روایاتی داریم که اخبار باید به قرآن عرض شود و اگر موافق با کتاب بود اخذ شود چراکه موافقت و مخالفت خبر با کتاب حدی نیست بکله شواهدی است یعنی مثل عمل به ثقه که حدی نیست که یک خط بکشی که هرکه ثقه بود رد شود هر که نبود رد نشود بلکه یعنی در چارچوب قرآن باشد. ایضاً گفته نشود که قرآن تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ ‎﴿النحل: ٨٩﴾ است، پس تبیان خودش هم باید باشد پس قرآن به قرآن قابل تفسیرست. چراکه این تبیان کل شئ را همه میفهمند یا افراد خاص؟ و متقین که هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ‎﴿البقرة: ٢﴾‏ است و طبعاً باید درجه تمام مراد باشد ‏ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ اینها درجات دارد و عملاً هم دیده شده که برداشتها و تاثرات از قرآن متفاوت بوده است و الان هم با تمسک همین قرآن آدم کشته میشود و لذا نباید حدی باشد و روایات باید در چارچوب قرآن باشد ولی اینکه حدی باشد این درست نیست. 📚درس خارج فقه جلسه 40، سه شنبه 11 آبان، 1395 🏠@ostadmadadi
💢 اصول فقه 🔶تحلیل تاریخی بحث «حقیقت شرعیه» بنده معتقدم که در بحث های نظری، حتی بحث های اصولی و فلسفی اگر در هر بحثی، زوایای تاریخی اش را بررسی کنیم گاهی نتایج عوض می شود و معلوم می شود که این مسئله دیدگاه معیّنی داشته و دیدگاه قبلی خلاف واقعیت بوده است. فرض کنید بحث «حقیقت شرعیه» که در کتاب های اصول قدیم، مانند معالم و ما بعد آن مطرح بوده و در آثار علامه تا عصر حاضر آمده است، مرحوم محقق نائینی و عده ای بعد از فحص و بررسی به این نتیجه رسیدند که ریشه های تاریخی این بحث به اهل سنت برمی گردد، چون اهل سنت روایاتشان از رسول الله است طبعاً، این بحث پیش می آید که آیا لفظ صلوة و صومی که در روایت رسول الله بوده به معنای لغوی است یا خیر؟ روایات ما از رسول الله بسیار کم است و از رسول الله(ص) سند صحیح کم داریم. روایت ما از امام صادق(ع) است و در آن زمان قطعاً صلوة و صوم در این معنا بوده است. یکی از مسائلی که مرحوم نائینی و بعد از آن مرحوم خوئی و دیگران معترض آن شدند، بحث «حقیقت شرعیه» بود که ابتدائاً در کتاب های اصول اهل سنت مطرح شد و نقشی کاربردی در شناخت احادیث رسول الله داشت که به تبع آن ها در اصول ما هم آمد. لکن وقتی تحلیل می کنیم می بینیم که این ها نباید بیاید این جای دیگری است. موارد دیگری هم هست که ما اخیراً مطرح کرده ایم و بحث های بسیار پیچیده و معلقی است، مثل بحثِ اخبار مع الواسطه و اشکال دور، که سعی کردیم در آن جا اثبات کنیم که این ها به تفکرات شیعی ربطی ندارد و از روی مبانی اهل سنت بوده. 📚http://www.imam-khomeini.ir/fa/n121375/مصاحبه_با_آیت_الله_سید_احمد_مددی 🏠@ostadmadadi