eitaa logo
مهدی منصوری
1.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
﷽ 🔶 مؤسسه تبیین حقائق🔸 🌐 mtabeen.ir ✅ درس شرح تفسیر المیزان ✅ سخنرانی ها در مجامع عمومی وتخصصی و ایام تبلیغی ✅ جلسات تربیتی و سلوک علمی ✅ اصول و مبانی تربیتی 👤 ادمین: @rezamzn 🆔https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️بعضی ها قابلیت محبت کردن را ندارند و بیش از ظرفیت شان نباید بهشون محبت کرد ( ظرفیت پذیرش محبت را ندارند ) آنقدر عده ای گرفتار ذهن گچی خود هستند که نمی فهمند چه محبت است و چه محبت نیست ؛ عده ای هستند پر از قانون هایی که هوی و هوس شان آن را ساخته و عالم واقعیت را با آن می سنجند ، به اینها محبت کنی ، اگر به شکل خاصی که می خواهند اگر نباشد ، تازه محکوم می شوی زیبا نوشته بود : چندسال پیش یه آبدارچی جدید برامون اومد.روز اول دیدم توی ابدارخونه داره ته مونده های غذای ما رو جمع می‌کنه میخوره. بهش گفتم آقای فلانی چیکار می‌کنی؟خب میگفتی برای تو هم می‌گرفتیم. گفت: من عادت دارم، بی زحمت ته مونده هاتون رو برای من نگه دارید، لباس کهنه هم اگه دارید بیارید برام خیلی اعصابم خورد شد که نداری با این اینطوری کرده. فرداش بچه ها رو جمع کردم و بهشون قضیه رو گفتم، گویا مشخص شد جای قبلی هم همین بوده و کارمندا ته مونده غذاها و لباس به درد نخور ها رو میدادن به این و کلا این قضیه براش مرسوم بود، گویا وضع مالیش بد نبود ولی خو گرفته بود به این مدل تصمیم گرفتیم جوری که عزت نفسش خدشه دار نشه کمکش کنیم. قرارشد به بهانه اینکه این بره برامون غذا بگیره هرروز یه پرس هم واسه این بگیریم. از طرفی هم قرار شد هر ماه دنگی یه لباس نو بخریم و به بهانه اینکه سایز ما نبود و اشتباه گرفتیم و سایزش به این میخوره همونطوری آکبند بهش هدیه بدیم تقریبا یکسالی با ما بود و چند دست لباس و یه دست کت و شلوار وکلی چیزهای دیگه براش خریدیم و بچه ها علاوه بر اون قرار دنگی خریدن هر کدوم به صورت خودجوش برای خودش و بچش و حتی همسرش لباس میخریدند. هر غذایی هم که برای خودمون می‌گرفتیم با همون کیفیت برای این میخریدم. بعد یکسال که جابجا شد و رفت یه اداره دیگه، یه روز یکی ازهمکاران قدیم که شاغل در اون اداره بود بهم زنگ زد و گفت: سعید فلانی که آبدارچی شما بوده اومده اینجا، خیلی هم از شماها شاکیه، میگه شماها انقدر خسیس بودید که حتی حاضر نبودید ته مونده غذا و لباس کهنه هاتون رو به این بدبخت بدید اولش خیلی از آبدارچی ناراحت شدم ولی دیدم خودمون مقصر بودیم. اون سقف درکش ازمحبت همون ته مونده غذا بود و فهمی از غذای خوب و لباس نو نداشت. ماها اشتباه کردیم و بدون اینکه ظرفیت اون آدم رو اندازه گیری کنیم بهش محبت کردیم، این محبت‌ها بالاتر از ظرفیتش بود برای همین اصلا درکش نکرد.توی زندگی ما پره از کسایی که ما بهشون لطف کردیم وبه همین دلیل ازشون ضربه خوردیم. بالاتر از ظرفیت فهم کسی بهش محبت نکن چون هم انرژیت هدر می‌ره و هم چون فهمی از این محبت نداره کاملا واکنش وارونه نشون میده. هرچقدر آدمهای بی ارزش بیشتری دورت جمع کنی آخرهزینه بیشتری باید پرداخت کنی. https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67