eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
144 دنبال‌کننده
702 عکس
521 ویدیو
16 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 از دست این جماعت بی جان، جلال جان! سر می نهم به کوه و بیابان، جلال جان! من را ببخش کاین گونه حرف می زنم حالم بد است از تو چه پنهان، جلال جان! یادش به خیر، شیخ و چراغش کجاست؟ کو؟ شیرخدا و رستم دستان، جلال جان! باور نمی کنی که در این جا چه می کنند دونان به نامِ نامی انسان، جلال جان! انگار حال و روز خدا هم گرفته است انسان رسیده است به پایان، جلال جان! هدهد کجاست تا برساند پیام ما بر دوش ماست تخت سلیمان، جلال جان! «گفتند یافت می نشود جسته ایم ما» ما نیز خسته ایم به قرآن، جلال جان! . ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
یا رسول الله به دنیا آمده تا اینکه مهمان خودش باشد زمین و آسمان ها تحت فرمان خودش باشد مسلمان بودن آسان است سلمان بودن آسان نیست فقط در وسع سلمان است ،سلمان خودش باشد پی جان خدا می گشت پس پیدا نشد شخصی به جز حیدر که او را خواست تا جان خودش باشد علی پا روی دوشش می گذارد چون نمی خواهد نمای کعبه در آشفته میدان خودش باشد از ابراهیم دل می کَند در راه حسینش تا عزای فاطمه نه،عید قربان خودش باشد به آتش می کشد هیزم می آرد آنکه می گوید که بگذارید حضرت گرم هذیان خودش باشد به جنت کلبه ای دارد که در سوگ عزیزانش به عام الحزن ها یعقوب کنعان خودش باشد منِ بی دست و پا این بیت ها را دست و پا کردم که روز حشر دستانم به دامان خودش باشد
دیریست که از هستِ عدم می ترسم امروز من از وجود هم می ترسم آخر چه شده مرا که کم کم دارم از روزِ تولد خودم می ترسم؟ #_۶تیر
السلام علیک یا امیرالمومنین یا علی بن ابی طالب بهاران را بگو ای دوست از تبعید برگردد خزان جول و پلاس خویش را برچید برگردد نسیمی که گذر کرده است یک بار از کنار او خودش را می کشاند تا که‌‌‌ با امید برگردد خودش خورشید عالم هست پس دیگر نیازی نیست برای یک نماز عصر او خورشید برگردد همیشه بعد دیدار یتیمان می رود مسجد به آغوش صدف باید که مروارید برگردد اگر باور ندارد با ولایت می شود تکمیل بگو اسلام را از جاده ی توحید برگردد به گوش چاه های کوفه می گوید چه رازی را؟ اگر خیری زمان از جاهلیت دید برگردد کسی که ذوالفقار چشم او را دیده ازمیدان برای زندگی باید که بی تردید برگردد اگر این شعر را در محضر صاحب زمان بردند امید است اینکه با مِهرش،شود تایید،برگردد
برای مونسِ مردم شدن پیوسته دل دل کن چراغ از بی قراری میتواند روشنی بخشد
نگاه می‌کنم از آینه خیابان را و ناگزیری باران و راه‌بندان را «من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب» و بغض می‌کنم این شعرِ پشت نیسان را چراغ قرمز و من محو گل‌فروشی که حراج کرده غم و رنج‌های انسان را کلافه هستم از آواز و ساز، از چپ و راست بلند کرده کسی لای‌لای شیطان را چراغ سبز شد و اشک من به راه افتاد چقدر آه کشیدم شهید چمران را ولیعصر... ترافیک... دود... آزادی... گرفته گرد و غبار اسم این دو میدان را غروب می‌شود و بغض‌ها گلوگیرند پیاده می‌روم این آخرین خیابان را... «عزیز» مثل همیشه نشسته چشم به راه نگاه می‌کند از پشت شیشه، باران را دو هفته‌ای‌ست که ظرف نباتمان خالی‌ست و چای می‌خورم و حسرت خراسان را سپرده‌ام قفس مرغ عشق را به عزیز و گفتم آب دهد هر غروب گلدان را عزیز با همه پیری، عزیز با همه عشق به رسم بدرقه آورده آب و قرآن را سفر مرا به کجا می‌برد؟ چه می‌دانم همین که چند صباحی غروب تهران را... صدای خوردن باران به شیشهٔ اتوبوس نگاه می‌کنم از پنجره بیابان را نگاه می‌کنم و آسمان پر از ابر است چقدر عاشقم این آفتاب پنهان را... چقدر تشنه‌ام و تازه کربلای یک است چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را :: نسیم از طرف مشهدالرضاست... ولی نگاه کن! حرم سرور شهیدان را...
به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید صدای جوشش شعری جدید می‌آید چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد که باغ شعر تر از آن پدید می‌آید نفس‌ نفس به امید تو عمر می‌گذرد امید می‌رود آری، امید می‌آید برای درد و دل تو مفید نیست کسی وگرنه نامه برای می‌آید🌷 مُردّدم که تو با عید می‌رسی از راه و یا به یُمن قدوم تو عید می‌آید؟ کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست کسی‌ست حق که در آن بی‌کلید می‌آید🌷 و حاجیان همه یک روز صبح می‌گویند: چقدر بر تن کعبه سفید می‌آید!🌷
در پاسخ توهین به پیامبر مهربانی دست ابوسفیان کماکان در کمین است اما جواب دوستان در آستین است نسل سرابند و نمی فهمند بی شک اینجا بیابان نیست دریای یقین است این شهر ، در ، دارد نمیدانند آیا... آیا گمان کردند خاتم بی نگین است هر کس که از روی عناد اینجا بتازد قطعا جوابش با امیر المومنین است اما جواب ابلهان تنها سکوت است امروز هم در بین ما قصه همین است امروز هم عالم اگر نامهربان شد او تا قیامت رحمه للعالمین است در پاسخ توهین محبت کرد عمری پیغمبر رحمت مرامش این چنین است یا مصطفی رفتی نبودی تا ببینی قوم نمک نشناس تو لبریز کینه ست تو بر گلو بوسه زدی آنها بریدند گفتندباخود کشتن او حکم دین است او هم، سرش مانند تو خاکستری شد آری تنور روضه هایش آتشین است ای کاش ماهم زائر شش گوشه بودیم امشب که زهرا زائر آن سرزمین است در چشم ماجاماندگان دنیا خرابه ست تا دختر جامانده ویرانه نشین است ما با رقیه عالمی داریم امسال در سینه ما آرزوی اربعین است... ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
ایام اقامت نور دیده ی اهل بیت علیهم السلام، فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم 🌱🌹 تمام پنجره ها را غرق حسن یوسف کن دل اهالی این کوچه را تصرف کن 🌱🌹 قدم بزن وسط شهر با صدای بلند به عابران پیاده غزل تعارف کن 🌱🌹 و بی بهانه تبسم کن و نگاهت را شبیه آینه ها عاری از تکلف کن 🌱🌹 سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو و چشم های خودت را پر از تاسف کن 🌱🌹 صدای ضبط ، اتوبان ؛ هوای بارانی به خود بیا!نرسیده به قم توقف کن 🌱🌹 سلام دختر باران! سلام خواهر ماه! بهشت را به همین سادگی تصرف کن 🌱🌹 حمید ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
تقدیم به ساحت مقدس حضرت امام حسن عسکری(ع) هر دلی بیدار شد در گیر و دار خواب نیست خواب چیزی غیر مردن در دل مرداب نیست خواب بودم در حریمش وقت بیداری رسید دیدم اینجا هیچ کس مانند من بی تاب نیست عرش گاهی زیر پای ماست اما غافلیم هیچ اوجی کهکشانی تر از این سرداب نیست ((در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم)) قبله گاه اینجاست حاجی!غیر از این محراب نیست من نمازم را پی تکبیر‌‌‌‌ه الاحرام تو خوانده ام ،برجا نماز چشمه و سهراب نیست تا که با من بشنود صوت اذان باد را از سر گلدسته ای که جز صدای آب نیست حضرت نرجس خبر دارد از اوصاف حسن او مگر آئینه ی خورشید عالم تاب نیست؟ در غزل عطر امام عسکری پیچیده است در خُم هستی شرابی جز شراب ناب نیست ((بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود)) عشق صادق در وجود جعفر کذاب نیست بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است کار ما در آستانش غیر دق الباب نیست ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | خانه دوست 🔺️شعرخوانی سید حمید به‌مناسبت ولادت فرخنده امام حسن عسکری علیه‌السلام ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
یک روز قبل از اربعین امسال در محفل شعر خـوانی مختصر و پر شوری مهمان دکتر محسن فخری زاده بودم.پس از پایان مراسم که نزدیک ظهر بود مرا مهربانانه به دفترش دعوت کرد...ساعتی محضر آن بزرگمرد را درک کردم که جهانی بود بنشسته در گوشه ای. از شعر و ادبیات سخن گفت. یاد شاعران سفر کرده کرد. از جمله قیصر امین پور، سید حسن حسینی احمد زارعی و دیگران... آن نگاه و خلوت آرام و معنوی و صمیمی را هر گز از یاد نخواهم برد. من تا روز شهادتش به جایگاه علمی آن عزیز واقف نبودم. این ابیات به یاد آن سفر کرده بر زبانم جاری شد... روحش شاد. خبر دهید به کفتار های این وادی گلوله خورده پلنگ غیور آبادی گلوله خورده همان مهربان ناآرام همان شهید مجسم یگانه ی گمنام درخت پر بر و بار فضیلت و نیکی گلوله خورده چو ماهی میان تاریکی گلوله خورده همان بی بدیل بی تکرار همان درخت تناور درخت پر بر و بار بهار را به زمین زد خزان زرد و گریخت انار جان تو را دانه دانه کرد و گریخت خبر دهید ذلیلان بهار را کشتند پلنگ زخمی این کوهسار را کشتند تو مرد وادی گمنام زیستن بودی تو اهل سوختن اهل گریستن بودی چه شد که نام تو اینگونه منفجر شده است؟ شمیم نام تو در شهر منتشر شده است؟ بهشت بر تو مبارک شهید میهن ما نثار راه تو فریادهای روشن ما عقیق خونی دور از یمن خداحافظ شهید عارف گلگون کفن خداحافظ... سعید بیابانکی @sbiabanaki ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو شاهِ جهانی و جهان ، زیرِ پرِ توست حیف است تو را شاهِ خراسان بنویسند آقا سلام ... چـند کلمه مناجات با امام رضا علیه السـلام برنامه امین الله ، شبکه ٣ (حرم مطهر امام رضا علیه السلام) ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست دارم آنچنان که دوست می داری بخوانم شعر خـوانی در حرم مطهر امام رضا علیه السلام ، برنامه ی امین الله ، شبکه ٣
چگونه میشود از اصل ماجرا ننوشت رهین لطف رضا بود و از رضا ننوشت غریب بود و از آن یار آشنا ننوشت جهان و هر چه در آن است از امام رضاست.... ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
وسط کشف کودکانه ی من موج زنحیرها تلاطم کرد خیمه آتش گرفت عصر دهم کفش من راه خانه را گم کرد پابرهنه به خانه برگشتم . خواهرم پاک کرد اشکم را داد قولی که کفش نو بخریم خواهرم گفت: او کریم است و زیر دِین کسی نمانده کریم کربلا می روی به زودی ها . شب میلاد، کربلا بودیم یک خیابان، ستاره باران بود خواهرم چون کبوتران حرم سرِ خوان کریم، مهمان بود کربلا را ندید خواهر من . یک خیابان، مسیر خوشبختی بزم دیدار نوکر و ارباب یک خیابان، تلاقی دو حرم یک طرف، مهر، یک طرف، مهتاب هرطرف رو کنی خدا پیداست . یک طرف مهر بود و قهر فرات یک طرف ماه بود با مشکش دست بر سینه، زائری آرام عکس سلفی گرفت با اشکش شب میلاد و گریه!؟ عاشق بود! . به سپید و سیاه، خرده مگیر اهل اشک از قبیله ی ابرند خادمان تو هرچقدر صبور زائران، همچو رعد بی صبرند زائران، بی بهانه می گریند . این عجب نیست زائران حسین با دل شاد گریه می کردند پدر و جدّ و مادرش چون ما شب میلاد گریه می کردند گریه دار است «نام» او حتی! . چمدانم پر از شکایت بود گِله ها داشتم ولی حالا همه ی شعرهام یادم رفت! آه… ای یار خوش قد و بالا شاعرت را به قتلگاه بکش . پیرمرد از عشایر کوفه دید در کنج میکده مستم «اِشربِ المای، ها هَلابیکُم» داد لیوان آب در دستم یاد طفل رباب افتادم . بین دو رود، زندگی، جاریست در تلاقی ماه با خورشید نوعروسی عفیف، لب وا کرد «بله» تا گفت عطر سیب وزید کِل کشیدند ایل امّ وهب . در دفاع از حرم، به میدان رفت گفت: امروز جای ماندن نیست عاقد، انگار روضه خوان شده بود رفت داماد و نوعروس گریست! باغ گل گشت خیمه قاسم… . ارمنی بود و دومین سفرش گنبد ماه را نشان می داد دم باب الحسن هیاهو بود او که قنداقه را تکان می داد همسرش چند سال نازا بود . عشق را با فُلوس می سنجد! عقل، سرگرم فقر و صرّافی ست جای سوغات، وقت برگشتن یک بغل از ضریح او کافی ست هرگز از کربلا کفن نخرید! . این خیابان که قلب تاریخ است قبله ی آخرالزمانی هاست یکی از پشت سر، صدایم کرد لهجه اش مثل آسمانی هاست «حججی» بود با همان لبخند . زُل زد و شربتی تعارف کرد در گلو ردّ بغض شیرینی ناگهان ساعت حرم می خواند غزلی با صدای «آوینی» «تو مپندار کربلا شهری ست…» . بسکه مشتاق مَصرعت بودم مِصرعی هیئتی، به شعر وزید «همه جا کربلاست» تا محشر کوریِ چشم ابن سعد و یزید خبری از سنان و خولی نیست . یک خیابان که خلق می بینند شهدا را کنار پیر خمین پرچم سرخ می زند فریاد رحمة الله واسعه ست حسین «کوثری» باز روضه می خوانَد . کربلا خاک نیست ای مردم! بلکه جغرافیای تاریخ است گودیِ قتلگاه، در باطن روضه ی یثرب و در و میخ است فاطمه روی خاک افتاده… . زائران تو بعد عصر دهم همه در قتلگاه افتادند نسل در نسل، سمت کرب و بلا پابرهنه به راه افتادند راستی! از رقیّه ات چه خبر!؟ . چشم تا کار می کند اینحا روضه ی فاش، بر زمین مانده دلم از روضه بر نمی گردد همچو پایی که روی مین مانده باز شد راه کربلا با «خون»… . یادم آمد که دور او پُر بود از هیاهوی قوم تکفیری! چقدَر روضه، غیر تکراری ست! باز هم یک گریز تصویری: ازدحام است دور شش گوشه… . سینه اش پاره پاره، چون کندوست شوکران را عسل گرفته حسین گفتم اصغر کجاست؟ رندی گفت: کودکش را بغل گرفته حسین از سرِ اصغرش سوال مکن! شب میلاد، کربلا غوغاست هرکه در کربلاست خوشبخت است کودکان، پابرهنه، دور حرم می دوند و خیالشان تخت است که یکی هست خواهری بکند «کربلا» زینبیّه ی زهرا ست! چشم هایم به خیمه گاه افتاد رفت از کربلا به «کوفه» ، دلم کاروان، دست بسته، راه افتاد «دَخَلَتْ زَینَبٌ عَلَی ابْنِ زِیادْ» . شب میلاد یا که عصر دهم، صبح صادق، غروب گودال است شعر من «تلّ زینبیّه» شده دل من بسکه رو به گودال است دست و پا می زنی هنوز، حسین! . در قنوتش سکوت کرده اگر غزلی سر بریده می خوانَد جای اذن دخول، شاعر تو ایستاده، قصیده می خواند! شاعرت را ببخش… دیوانه ست! احمدبابایی اسفند ۹۷ ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️میلاد عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری سلام الله علیها مبارک باد . 🔹️ویدئویی زیبا از شعرخوانی جمعی از شاعران جوان در حرم حضرت زینب سلام الله علیها 💠 @samtekhoda3
34.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانی استاد عزیز بر مزار سردار دلها ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━