eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
155 دنبال‌کننده
713 عکس
533 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شنیده ام که دلت هر کجا گرفت و شکست به پشت بام برو زیر آفتاب بایست سلام کن به حسین و شبیه ابر ببار بر آن کسی که خدا در غمش نخست گریست.. @hoseiniye_ye_del
تقدیم به خاک پای حضرت نجمه خاتون سلام الله علیها، مادر امام رضا علیه السلام ز خاطر برده ماه هفتمِ هفت آسمان، غم را حمیده مادرش وقتی به او بخشید تکتم را ١ زنی که کنیه ی او حضرت ام البنین بوده ٢ کسی که پرورانده در بغل، سلطانِ عالم را همان نجمه که عطر حضرت معصومه را دارد همان که کرده جاری در کویر شور، زمزم را همان که کودکش قبل از تولد در سحرگاهان برایش خوانده با صوت جلی، آیاتِ محکم را ٣ همان خورشید هشتم که پناه بی پناهان است ۴ همان که برده بالا تا فراز عرش، پرچم را علی صورت علی سیرت علی ظاهر علی باطن دوباره غصب کردند از علی حق مسلم را چه فرزندی، همان که ناله ی یابن الشبیب او دمادم زنده کرده روضه ی باز محرم را کسی که مادر خورشید شد، فرزندِ فرزندش کشد بر خاک ذلت بینی یحیی بن اکثم را عجب شمس الشموسی از نگاه نجمه جاری شد که روشن کرد تا روز قیامت کل عالم را 1_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٢ 2_الوافی بالوفیات جلد ٢٢ ص ١۵۴ 3‌_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٧ 4_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ٢٠ @aahmadalavi
در طوف آخر ست که احساس می کنم او از شکاف خانه به من دست می دهد... @mohammadalimojahedi
چنان خلیل اگر بین شعله بنشینم هزار لاله از آتش برات میچینم .
تا خدایی یک قدم مانده ست ابراهیم من! سدّ راه توست اسماعیل ، قربانیش کن @Mohammedalimojahedi
جان بہ قُربانِ حُسینے ڪہ ز مڪّہ رَفت تا عیدِ قُربانِ خودَش را ڪَربَلا بَرپا ڪُنَد... . 🌸 @mohsen_kavyani
. عالَم همه‌سو نشسته بر خوانِ غدیر ماییم همه ز ریزه‌خوارانِ غدیر قربان آمد به پیشوازش، یعنی جانِ همه‌عاشقان به قربانِ غدیر
حُسْنِ تو کنایه ای به کنعان می زد در نای تو نبض «عید قربان» می زد دریای دلت ساحل اطمینان بود آرامش تو طعنه به طوفان می زد!...
. حاجیان از حرم خاکی تو برگشتند من نمی دانم از این جا به کجا خواهم رفت تا طواف حرم عشق ولی می دانم همۀ عمر به شما خواهم رفت 
به خنده خلوت خود را به من تعارف کرد گریست از هیجان، چشم آسمان پُف کرد گرفت دست مرا، از درون درخت شدم نخواند وِردی و در روح من تصرف کرد تکاند پیرهنم را که از گریبانم زنی غریبه خودش را به ناکجا تُف کرد دلش گرفته‌ی غم بود و از زلیخا گفت؛ که حیف از آن همه حُسنی که خرج یوسف کرد به دورها نظر انداخت _از خودم به خودش _ مرا مسافر یک راه بی‌تکلف کرد سرم به شانه‌اش افتاد و رادیو می‌گفت: شهاب نابلدی با زمین تصادف کرد «زمان گذشت وَ ساعت چهار بار نواخت» وَ رأس بوسه‌ی ما ناگهان توقف کرد... پ ن: مصرع در گیومه از فروغ فرخزاد است
مثل گاز اشک‌آور قصه‌ام غم‌اندود است هر که پیش ما آمد با دو چشم تر رفته
حنا خریده‌ام از قم برای گیسویت سفیدتر شده از قبل مادرم! مویت کشیدی از سر ما دست و بی‌خبر هستی که روی طاقچه دق‌ می‌کند النگویت هنوز می‌پرم از خواب و می‌شوم نگران که یک‌زمان نشود دیر وقتِ دارویت بیا و کاسه‌ی آبی به پای ماه بریز چرا تُهی شده گلدانِ خانه از بویت؟ بیا برایم عروسی بگیر و شادی کن کجاست آن همه احساس و آن هیاهویت؟ نگاه مادر من! طاق آسمان ابری است مرا پناه بده زیر چتر ابرویت و کاش قبر تو یک‌مُرده بیشتر جا داشت که دفن می‌شدم آن ظهرِ تیره، پهلویت من سن نن آیریلمازدیم آیریلیخ سن نن اولدی💔
به آسمان تو، آن چشم‌ها دلم نرسید که جوجه بال درآورد و جبرئیل نشد
. با حُسنِ یوسف بافتی پیراهنت را غرقِ نجابت کرده ای جان و تنت را فانوسِ من بی شیشه باشی بادِ بی رحم می گیرد از تو شورِ روشَن بودنت را 🙏 شعری و باید در دلِ لفافه ها بُرد تَن تَن تَتَن تَن تَن تَتَن تَن تَن تَنَت را دشمن بر آن گردیده تا از تو بگیرد با اسمِ روشنفکر ، فکرِ روشنت را 🌷 با تیغ‌ِ تبلیغ آمده صَدپاره سازَد که نه ! بهتر بگویم جوشَنت را ترسانده حزبِ بادها را اهتزازَش این پرچمی که ذلّه کَرده دشمنت را تو سرزمینِ حُجبی و این پرچمِ ناب داده نمایش اقتدارِ میهنت را به مَردی و مردانگی سوگند تنها معراج میفهمد شکوهِ دامنَت را این سَر به زیری سَر بلندت کرد و دشمن طاقت ندارد نحوه ی جنگیدنت را «عزیزت» کرده و خوب است این که با حُسنِ بافتی پیراهنت را... 🌷 🌷 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بَه بَه چه زیبا تَلقِ تو تا روی پیشانی ست اینگونه پوشش را شنیدم طرحِ لبنانی ست آنقَدْر دلرُبایت کرده که چَشمَت زیباترین دعوت به آیینِ مسلمانی ست دیوانِ سعدی را هزاران بار با یادت دیشب تَوَرُّق کردم و دیدم چه دیوانی ست با هر بهانه آمدم سویت پس از پوزش گفتی که من دیرم شده این بحث طولانی ست از بس که سنگینی! درونِ چهره ات انگار جای دوتا ابرو دوتا چاقوی زنجانی ست قَدری بخند ای خنده ات فالوده ی شیراز لبخندِ تو مازندرانِ سبز و بارانی ست من عاشقِ آن خانه ی فیلمِ "پدرسالار" تو عاشقِ یک کوچه که هرشب چراغانی ست من سُنَّتی ، تو سُنَّتی ، پس گوربابایِ شهرِ مُدرنی که پیِ خوشبختی مانی ست یک روز ما باهم به این اشعار میخندیم خانومِ فرداهای من! وقتِ غزل خوانی ست...! . ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا