eitaa logo
اسطوره های واقعی
3.5هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
58 فایل
سلام علیکم. لطفا پیشنهادات، انتقادات،پیام ها، کلیپ ها و مطالب خود را به ایدی زیر ارسال نمایید.خیلی متشکرم. معصومی مهر @Masoumi81 ایدی ثبت نام دوره ها و تبلیغات در ۷ کانال اصلی و بیش از 60 گروه @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد و خاطره ی شهدا گرامی باد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌺
اسطوره شماره 5 بخشی از وصیتنامه شهید همت(مراجعه به متن پوستر) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
اسطوره شماره 5 دستخط شهید همت (نامه به همسرش) بسمه تعالی سلام بر مومنین و مجاهدین – سلام بر مخلصین و ایثارگران سلام بر همسر مومن – مهربان و خوبم گر چه بی تو ماندن در این خانه برایم بسیار سخت بود ولیکن یک شب تنهایی در اینجا به سر آوردم اما مدام تو را می‌دیدم خداوند نگهدارت باشد و نگهدار همه‌، که بعد از خدا و امام همه چیز من هستید. ان‌شاءالله سالم می‌رسید کمی میوه گرفتم نوش جان کنید و به خودتان برسید خصوصا آن کوچولوی خوابیده در شکم که مدام گرسنه است. از همه شما التماس دعا دارم ان‌شاءالله به زودی به خانه امیدم می‌آیم. حاج همت 1362/7/12» 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسطوره شماره 5 مصاحبه ای زیبا با شهید همت 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسطوره شماره 5 وصیت نامه اول شهید همت 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسطوره شماره 5 داستان زندگانی سردار رشید اسلام حاج ابرهیم همت 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و عرض ادب جلسه پانزدهم دوره تاریخ امیر المومنین استاد: سرکارخانم رمضانی
سلام علیکم. تکالیف شرکت کنندگان محترم لطفا ۳ سوال تستی همراه با پاسخ را به ایدی زیر ارسال نمائید. @a_ramezany
اسطوره شماره 5 بخشی دیگر از وصیت نامه شهید همت(مراجعه به پوستر ضمیمه) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
اسطوره شماره 5 خاطره ای از شهید همت بین نماز ظهر و عصر (حاح همت) کمی حرف زد. قرار بود فعلاً‌ خودش بماند و بقیه را بفرستند خط. توجیه‌هاش که تمام شد و بلند شد که برود، همه دنبالش راه افتادند. او هم شروع کرد به دویدن و جمعیت به دنبالش. آخر رفت توی یکی از ساختمان‌های دوکوهه قایم شد و ما جلوی در را گرفتیم. پیرمرد شصت ساله بود، ولی مثل بچه‌ها بهانه می‌گرفت که «باید حاجی رو ببینم. یه کاری دارم باهاش. » می‌گفتیم «به ما بگو کار تو،‌ ما انجام بدیم.» می‌گفت «نه. نمی‌شه. دلم آروم نمیشه. خودم باید ببینمش.» به احترام موهای سفیدش گفتیم «بفرما! حاجی توی اون اتاقه.» حاجی را بغل گرفته بود و گونه‌هاش را می‌بوسید. بعد انگار بخواهد دل ما را بسوزاند، برگشت گفت «این کارو می‌گفتم. حالا شما چه‌ جوری می‌خواستین به جای من انجامش بدین؟» 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
اسطوره شماره 5 خاطره ای از عدم اسراف شهید همت(مراجعه به پوستر) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسطوره شماره 5 خاطره طنز و جالب رضا ایرانمنش از شهید همت. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسطوره شماره 5 خاطره ای از شهید همت قهرمان ملی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسطوره شماره 5 خاطره ای از شهید همت قهرمان ملی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
اسطوره شماره 5 خاطره ای زیبا از شهید والا مقام حاج ابراهیم همت(مراجعه به پوستر) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
اسطوره شماره 5 معرفی و دانلود کتاب معلم فراری درباره خاطراتی از زندگانی شهید همت در پیام بعدی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
hemat-2-min.pdf
321.8K
اسطوره شماره 5 فایل pdf کتاب معلم فراری 2 بر اساس زندگانی شهید همت. (توصیه اکید به مطالعه) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
اسطوره شماره 5 مستند فرماندهان. این قسمت حاج ابراهیم همت. بدلیل حجم بالا، در ایتا قابل دانلود نیست لذا لینکش را تقدیم می کنیم. https://www.aparat.com/v/WCptx 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
سلام علیکم. امروز نیمه شعبان میلاد پر از نور و برکت حضرت حجت علیه السلام می باشد که با شهادت ‌شهید همت یکی شده است. لطفا جهت شادی روح پرفتوح سردار عزیزمان، حاج ابراهیم همت فاتحه ای همراه با صلوات عنایت بفرمائید.
سلام و عرض احترام
خاطره ی سردار جعفر جهروتی زاده از نحوه ی شهادت شهید همت 👇👇👇👇👇
🌹اسطوره شماره 5🌹 سردار جعفر جهروتی‌زاده از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس است در کتاب خاطرات خود با عنوان «نبرد درالوک» چگونگی شهادت حاج ابراهیم همت را در17 اسفند سال 62 در عملیات خیبر را اینگونه توصیف می‌کند: «... قبل از عملیات خیبر به اتفاق حاج همت و چند نفر دیگر از بچه‌ها وارد منطقه عملیاتی شدیم. نیروهای اطلاعات عملیات مشغول شناسایی بودند و کار برایشان به سبب هور و نیزاری بودن منطقه دشوار بود. از طرف دیگر، افراد بومی نیز در منطقه، وسط هور ساکن بودند و به ماهی گیری و کارهای دیگری می‌پرداختند. همین موضوع باعث می‌شد که نیروهای شناسایی تهدید شوند به ویژه از سوی بومیان که قطعا عراقی‌ها کسانی را در میان آن‌ها داشتند که هرگونه تحرکی را گزارش کنند. در این زمان لشکر 27 در چند جا عقبه داشت. پادگان دوکوهه به عنوان عقبه اصلی و پادگان ابوذر که بعد از والفجر 4 نیروهای لشکر در آنجا باقیمانده بودند... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
🌹اسطوره شماره 5🌹 شناسایی‌های عملیات خیبر ادامه پیدا کرد و دست آخر قرار شد که تعداد محدودی از نیروهای بعضی از یگان‌ها برای راه اندازی مقر‌ها و بنه‌های تدارکاتی وارد منطقه شوند. تعدادی از نیروهای واحد ادوات هم آمدند تا منطقه را برای عملیات آماده کنند.    شکستن خط طلائیه با عبور از معبر 20 سانتی  بالاخره شب عملیات فرا رسید. محور لشکر 27 منطقه طلائیه بود. البته بعضی از یگانهای لشکر هم قرار بود در داخل جزیره مجنون عمل کنند. لشک عاشورا و لشکر کربلا نیز محل مأموریتشان داخل جزیره بود. باید در طلائیه خط را می‌شکستیم و جلو می‌رفتیم و می‌رسیدیم به جاده‌ای که می‌خورد به شهر«نشوه» عراق و منطقه بصره. مأموریت لشکر 27 در حقیقت این بود که از این قسمت راه را باز کند. در مقابلمان هم کانالی به عمق 50 متر وجود داشت. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
🌹اسطوره شماره 5🌹 شب اول عملیات باید از روی دژی می‌رفتیم که تا یک نقطه‌ای ادامه داشت و پس از آن نقطه کاملا بسته می‌شد و پشتش میدان مین بود و بعد سنگرهای کمین و سنگرهای نیروهای عراقی. تا این نقطه که دژ ادامه داشت در دید عراقی‌ها نبودیم. راهی هم که کنار دژ برای عبور نیرو‌ها وجود داشت 20 سانتی‌متر بیشتر عرض نداشت. یک طرف این راه دیواره دژ بود- در سمت چپ- و طرف دیگرش هم آب. نیرو‌ها باید از این راه 20 سانتیمتری عبور می‌کردند تا به میدان مین می‌رسیدند و پس از خنثی کردن می‌ن‌ها و باز شدن معبر به خط دشمن می‌زدند.    دشمن تمام امکانات و تسلیحاتش را بسیج کرده بود روی این معبر 20 سانتی متری تا از عبور نیرو‌ها جلوگیری کند. دو تا دوشکا کار گذاشته بوددند و چهار تا کاتیوشای چهل تایی. فکرش را بکنید در چند لحظه 120 گلوله کاتیوشا رو این معبری که 20 سانتی‌متر عرض داشت و 700 یا 800 متر طول، می‌ریخت. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei
🌹اسطوره شماره 5🌹 با تعدادی از بچه‌های تخریب خودمان را رساندیم به میدان مین و معبر باز کردیم. چند نفری از بچه‌های تخریب به شهادت رسیدند ولی نیرو‌ها از معبر کنار دژ نتوانستند عبور کنند. آتش عراقی‌ها چنان سنگین بود که بیشتر بچه‌ها به شهادت رسیدند و راه بسته شد. من که می‌خواستم برگردم عقب دیدم راه نیست مگر اینکه پا بگذارم رو جنازه بچه‌ها. بعضی جا‌ها دژ می‌پیچید و در تیررس مستقیم نبود اما کاتیوشا بیداد می‌کرد. لحظه‌ای نبود که گلوله‌ای بر زمین نخورد. آن شب عراق به ندرت از خمپاره استفاده کرد و بیشتر آتش کاتیوشا سر بچه‌ها ریخت. ناچار پا رو جنازه بچه‌ها گذاشتم و آمدم... آن شب عملیات متوقف ماند و همه چیز کشید به روز دیگر. شب بعد یک گردان عملیات را آغاز کرد و رفت جلو و تعداد زیادی شهید و مجروح داد. آن شب هم عملیات موفق نبود و نتوانستیم خط دشمن را بشکنیم. عراق چنان این دژ را زیر آتش می‌گرفت که پرنده نمی‌توانست پر بزند. از قرارگاه تأکید داشتند که هر طور شده خط شکسته شود. بیشتر نیرو‌ها به شهادت رسیده بودند و دیگر امیدی نبود که آن شب کاری انجام شود 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال اسطوره های واقعی @ostorehayevagheei