eitaa logo
اسطوره های واقعی
3.4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
61 فایل
سلام علیکم. لطفا پیشنهادات، انتقادات،پیام ها، کلیپ ها و مطالب خود را به ایدی زیر ارسال نمایید.خیلی متشکرم. معصومی مهر @Masoumi81 ایدی ثبت نام دوره ها و تبلیغات در ۷ کانال اصلی و بیش از 60 گروه @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
از جبهه که به مرخصی می‌آمد، یک روز را به جانبازان اختصاص می‌داد. می‌رفت آسایشگاه جانبازان و کارهایشان را انجام می‌داد؛ موهایشان را کوتاه می‌کرد، بدن‌شان را ماساژ می‌داد و نظافت می‌کرد. می‌گفت: «این‌ها به خاطر مملکت و جنگ این طوری شده‌اند؛ ما باید بهشان خدمت کنیم.» ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
🔴 رجب رشیدی‌نسب سال ۶۱ بعد از اصابت ترکش به سرش جانباز شد و دیگه خوابش نبرد چون از شدت جراحت رگ خوابش از بین رفته بود و تا الان ۴۱ ساله که نخوابیده. قهرمانهای زمان ما کسایی بودن که برای راحت خوابیدن ما خواب از سرشون پرید. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
30.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند قدم در فکه ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهایی از اسارت، مهم‌ترین فایدۀ انقلاب ما بی‌حجابی بی‌حرمتی به خون شهدا نیست! بلکه بی‌حرمتی به این رهایی، بی‌حرمتی به خون شهید است ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
شهیدی که حاضر نشد به حرم حضرت عباس(ع) برود آخرین باری که به کربلا رفته بود مصادف با اربعین بود، هرچی اصرار کردیم بیا حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) نیامد. چون احساس خجالت می‌کرد که وقتی حرم بی‌بی در محاصره است به زیارت حضرت عباس علیه السلام بیاید. ده روز بعد به سوریه رفت و در راه دفاع از حرم به شهادت رسید. روحمان با یادش شاد. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویری از ابر پاسدار جانباز انقلاب حضرت آقا که کمتر دیده‌اید... ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
راز کانال کمیل شب چهارم محاصره هم داشت کم‌کم از بچه‌ها خداحافظی می‌کرد. از يک طرف غربت و ديدن پيكرهای دوستان، لحظه‌ای آرامشان نمي‌گذاشت؛ و از سويی ديگر عطش و تشنگی، رمقی برايشان باقی نگذاشته بود. بيابان فکه و كانال دوم آن، با تمام دقت، جزئيات حادثه‌ای را كه در آن شب‌ها اتفاق می‌افتاد در خود ضبط و ثبت مي‌کرد. من هم در كنار آنها و در گوشه‌ كانال نشسته بودم. گاهی خوابم می‌برد و گاهی بيدار می‌شدم. يکي از بچه‌ها به زحمت خودش را به ابراهيم رساند. رو به ابراهيم كرد و با صدايی نسبتاً بلند با او حرف زد. من يكباره خواب از چشمانم پريد و به آنها خيره شدم. آن جوان به ابراهيم گفت: به خدا تا حالا هيچ کس نتوانسته توانمان را ببرد؛ نه دشمن و نه آتش بی‌امانش! اما حالا تشنگی امانمان را بريده. يه كم آب به ما برسه دمار از روزگار دشمن در می‌ياريم. نمی‌دانم چرا يك لحظه ياد كربلا افتادم؛ ياد علی‌اكبر؛ وقتی كه از ميدان به سراغ پدرش آمد و گفت: العطش قد قتلني... ياد شرمندگی امام حسين ع . من می‌دانستم و يقين داشتم كه ابراهيم از همه تشنه‌تر است. همین امروز وقتی قمقمه‌ها را تقسيم كرد، برای خودش چيزی نماند!     ‌ ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
هدایت شده از باقیات الصالحات
📣📣دوره بانوی قهرمان📣📣 بیش از برای همسرانشان برخی از را در پوستر ملاحظه بفرمائید.👆👆 ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ ،، با آزمون با تدریس سرکار خانم طیبی نیا(استاد توانای دوره زوج درمانی ما) ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ آیدی ثبت نام @z_m1392 @z_m1392 : ۱۰ اسفند۱۴۰۲ ❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️ برگزار کننده: سازمان بسیج مهندسین استان قم
سلام علیکم. برای بار چندم خواهش و تقاضا می کنیم که لطفاااااا بابت ۳ مورد زیر به هیچ وجه پیام ندهید چون واقعا فرصت پاسخگویی نداریم و دوست نداریم شرمنده شما بزرگواران شویم.متشکرم. ۱- بابت ترجمه ۲- جاماندگان مسابقه و ۳- اینکه چرا پاسخنامه من . نیاز به زمان داریم.
باید که خون داد. تا پرچم خون رنگ اسلام را همیشه بر رفیع ترین قلعه جهان سرافراز نگهداشت تا امام مهدی (عج) بیاید و جهان را پر از عدل سازد. شما باید وارث خون شهدا باشید نگذارید تا شیطان های کوچک با این خونها بزرگ شوند. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
مذهبی ها عاشق‌ترند ... وقتی به خانه می‌رسید، گویی جنگ را می‌گذاشت پشت در و می آمد تو، دیگر یک رزمنده نبود یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم، اغلب اوقات که می‌رسید خانه، خسته بود و درب و داغان، چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می‌گشت، با این حال سعی می‌کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی.اش را نسبت به خانه صورت دهد، به محض ورود می‌پرسید کم و کسری چی دارید؟ مریض که نیستید؟ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا می‌زد و پا به پای من در آشپزخانه کار می‌کرد، ظرف می‌شست، حتی لباس‌هایش را نمی‌گذاشت من بشویم، می‌گفت لباس‌های کثیفم خیلی سنگین است نمی.توانی چنگ بزنی، گاهی فرصت شستن نداشت، زود بر می‌گشت، با این حال موقع رفتن مرا مدیون می‌کرد که دست به لباس‌ها نزنم، در کمترین فرصتی که به دست می‌آورد، ما را می‌برد گردش. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری سعید آزاده از خواب عجیب شهید محمد مسرور ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e