شب در اوج خستگی و لباس های کثیف به ورودی کربلا رسیدم گوشه ای روی زمین خوابیده بودم که ابوکرار از اهالی عراق دستانم را گرفت مرا سوار ماشین کرد و به خانه اش برد وقتی بیدار شدم لباسهایم را شسته روی بند دیدم....شما کجای دنیا چنین محبتی را می بینی ....
#اربعین
#تجلی_فطرت_الهی