3.49M
نواقص الهدایه (۱)
۱:ص ۳۷ خط ۱۲:الفاعل الظاهر علی قسمین...وبحث فاعل موُول به تا کتابا مفیدا ص ۳۸ تدريس نشده است.
۲-ص۹۰ والقیدالمنصوب علی ثلاثه اقسام نیازبه توضیح بیشتری دارد.
۳-ص۹۷اسلوب التحذیر خط چهارم تا فی باب الاغراء
۴- ص۱۰۱ منادی مستغاث ومندوب
هدایت شده از سلام
سلام استاد...ببخشیدبنده صوه هدایه شمارواحتیاج داشتم امادرکانالتون دانلودنمیشه...کجامیتونم تهیه کنم ...یا ازشاگرداتون کسی اونوداره تابتونم بگیرم...ممنون میشم راهنمایی کنید..
هدایت شده از احمدرضا اخوان
بادرود فراوان محضر استاد نازنین ترازجانم
نمیدونم ازچه کلمه یاکلماتی برای تشکر ازشما برای تدريس نواقص هدایه کمک بگیرم تابلکه بتوانم اندکی ازدین بزرگی که برعهده ام هست جبران کنم. جزآرزوی سلام وسلامتی وتوفیق بیشتر برای ادامه این مسیر سراسر مهر ومحبت
سلام ای یار دور از ما نشسته ؛
سلام ای بدتر از ما دل شکسته !
سلام ای آشنا همچون غریبان ؛
سلام ای عشق من ، ای بهتر از جان !
سلام سالار گلهای بهاری ؛
سلام ای برتر از صوت قناری !
سلام خورشید من در روز سردم ؛
سلام ای مرهم و داروی دردم !
سلام ای با وفا ای با مروت ؛
سلام ای ساز و گیتار محبت !
سلام کردم نگی در یاد ما نیست ؛
سلام کردم نگی اهل وفا نیست !
سلام کردم نگی تو بی وفایی ؛
سلام کردم بگم خوب نیست جدایی !
و:
ای که همه نگاه من ، خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن ، پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی، قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم ، یک سر تار موی تو
مستی هر نگاه تو ، بِه زِ شراب و جامِ مِی
کی ز سـرم برون شود ، یک نفس آرزوی تو .
وخوش بحال من که نعمتی چون شما نصیبم شد و:
ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را
هدایت شده از بحث فقه و اصول و علوم قرآن
014 - 1400.04.13.mp3
10.33M
#خارج_فقه
#رؤيت_هلال
#سال_1400
#جلسه_چهاردهم
1400.04.13
خلاصه درس:
بیان عالم جسماني طبق هيئت جدید
مطالبی پیرامون حرکت قمر
هدایت شده از نقطه
سلام علیکم
استاد عزیز
شاید وجه مجسمه بودن یا کم عقل بودن عابد این بوده است که تصور می کرده است خداوند مانند انسانی است که می تواند خر داشته باشد یا نداشته باشد.
در روایت آمده: لیت لربنا بهیمه
کاش پروردگار ما خر داشت
ظاهرا خدا را مانند انسانی تجسمکرده که می تواند مانند بکری که خر دارد، خر داشته باشد.
وتعبیر ملک که ما لربک حمار استفهام واقعی است یعنی تعجب کرده می گوید خدای تو خر ندارد ؟ منظور ملک این بوده که خدای تو خر خلق نکرده؟
ولی عابد که متوجه نشده می گوید با طعنه؛( با لو آورده) اگر داشت که ...( منظور ندارد دیگر)
برای همین خدا وحی میکند که من به اندازه ی عقلش ثواب می دهم.
به نظر حقیرعاصی این رسید.
افاضات شما مستدام.
3.24M
نواقص الهدایه (۲)
۵-ص۱۲۲ و۱۲۳ احکام الحال
۶-ص۱۲۷ فرق بین حال وتمیز وص ۱۲۸و۱۲۹و۱۳۰و۱۳۱تدریس نشده است.
از امروز
جلسات درسیِ حرم
(صمدیه صرف میر و بحار)
به شبستان سوم مسجد اعظم منتقل می شود
هدایت شده از احمدرضا اخوان
باسلام وتشکر ازالطاف بیکران استاد ارجمندم آقای وافی
برای ادامه تدریس هدایه
آنچه که میبینیم ومی شنويم بر روی جسم و روان ما تاثیر میگذارد. چیزهای زیبا ببینیم وبشنویم تا روح و روان ما زیبا شود.
بنابراین:
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود
هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من
و:
چون صلای وصل بشنیدن گرفت
اندک اندک مرده جنبیدن گرفت
دستانم لايق شڪوفہ هاى
اجابت نيستند
اما از آنجايى ڪہ پروردگارم را
رحمان و رحيم ميشناسم
بہترينها را
برايتان طلب ميڪنم.
هدایت شده از احمدرضا اخوان
باسلام محضر استاد وافی
دوست عزیز ونادیده ام آقای مسلمان سوال بسیار پیچیده ای ازحضرتعالی پرسیدند که:
حاج آقا ناموسا این اخوان کیه🤦♂🤦♂
درپاسخ ایشان عرض می کنم که:
شاگردی از استادش درباره ی جلب رضایت خدا و بهترین راه آن پرسید.
استاد گفت: به گورستان برو و به مرده ها توهین کن!
شاگرد دستور استاد را اجرا کرد و نزد او برگشت.
استاد گفت: جواب دادند؟
شاگرد گفت : نه.
استاد گفت: پس بار دیگر به آنجا برو و آن ها را ستایش کن!
شاگرد اطاعت کرد و همان روز عصر نزد استاد برگشت. استاد بار دیگر از او پرسید که آیا مرده ها جواب دادند؟ و شاگرد گفت : نه.
استاد گفت: برای جلب رضایت خدا، همین طور رفتار کن!
نه به ستایش های مردم توجه کن و نه به تحقیر ها و تمسخر هایشان!
بدین صورت است که می توانی راه خودت را در پیش گیری.
ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش
بزرگی می گوید:
در هجده سالگی، نگران تفکر دیگران در مورد خودتان هستید.
وقتی چهل ساله میشوید، اهمیتی نمیدهید که دیگران در مورد شمــا چه فکر میکنند.
و زمانی که شصت ساله میشوید، پی میبرید که اصلا هیچکس در مورد شما فکر نمیکرده است!(بنده متولد۳۹/۹/۳ )
واینک باخودزمزمه می کنم که:
چو عمر از سی گذشت یا که از بیست
نمیشاید دگر چون غافلان زیست
نشاط عمر باشد تا چهل سال
چهل رفته فرو ریزد پر و بال
پس از پنجه نباشد تندرستی
بصر کندی پذیرد پای سستی
چو شصت آمد نشست آمد پدیدار
چو هفتاد آمد افتاد آلت از کار
و.....
وای که چه آسان هدر میدهیم عمر خویش را فقط برای دیگران و طرز فکرشان!!
تا فرصت زندگی داریم جانانه زندگی کنیم.وبه سراغ پیدا کردن ریشه اندیشه وپیشه وحرفه و...دیگران نباشیم چون:
هر کسی گر عیب خود دیدی ز پیش
کی بدی فارغ خود از اصلاح خویش
غافلند این خلق از خود ای پدر
لاجرم گویند عیب همدگر
وبه تعبیر سعدی:
همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی
نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری
اما پاسخ اجمالی دوست نادیده ام:(اخوان کیه )
ما ننگ وجود روزگاریم
عمری به نفاق میگذاریم
عطار
حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی
بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت میکنم
گفتی از حافظ ما بوی ریا میآید
آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی
گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس
سعدی آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست
ای پادشاه صادقان چون من منافق دیدهای
با زندگانت زندهام با مردگانت مردهام
با دلبران و گلرخان چون گلبنان بشکفتهام
با منکران دی صفت همچون خزان افسردهام
مولانا
مشکل حل شد؟الحمدلله
اگر یک پله بالاتربروم خود رایکی ازشاگردان استاد وافی مخصوصا درادبیات عرب می دانم وعشق وعلاقه خودرا بارها به محضر ایشان تقدیم کردم واینک نیز درخطاب به ایشان می گویم:
عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست
دیرگاه است کز این جام هلالی مستم
از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جور
در سر کوی تو از پای طلب ننشستم
عافیت چشم مدار از من میخانه نشین
که دم از خدمت رندان زدهام تا هستم
بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسود
چون به محبوب کمان ابروی خود پیوستم
صنمی لشکریم غارت دل کرد و برفت
آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم
رتبت دانش یاسر به فلک برشده بود
کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم
آیا مرتکب گناهی شدم!؟
اگر دست نوشتههای بنده باعث اذیت وآزارشما شده است ازشما همه دوستان عزیز پوزش می طلبم.
پروﺭﺩﮔﺎﺭﺍ...
ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻋـﺚ آزردگی ﮐﺴﯽ ﺷﺪم
ﺑﻪ ﻣﻦ ﻗﺪﺭﺕِ عذرخواهی ﺑﺪﻩ .
ﻭ اگر دیگران ﻣﺮﺍ ﺁﺯﺭﺩﻧﺪ
ﺑـﻪ ﻣﻦ "ﻗـﺪﺭﺕِ بخشش ﺑﺪﻩ...
سعدیا بسیار گفتن عمر ضایع کردن است
وقت عذر آوردنست استغفرالله العظیم
هدایت شده از احمدرضا اخوان
باسلام محضر استاد وافی
بااحترام
درتدریس نواقص هدایه جلسه دوم ازص ۱۲۸ هدایه استادشیرافکن می توان به نکتهای اشاره کرد که نقص یانقصان آن رااگرتکمیل فرمائید سپاسگزارشما خواهم بود.
دربحث تمییز منقول ازمبتدا،فاعل یا مفعول به می توان برای تشخیص هریک به شیوه ذیل عمل کرد:
تمییز یادرجمله اسمیه بکار می رودیا در جمله فعلیه، اگرتمییز درجمله اسمیه بکاررفته باشد،دراصل معمولامبتداء بوده است مانند:أنت اکثرمالا که اصلش مبتدا بوده است = مالک اکثر. ولی اگرتمییزدرجمله های فعلیه بکاررود، دراصل اغلب یافاعل است "حسن علی خلقا =حسن خلق علی .که دراین صورت حرکت حرف آخر،کلمه ی قبل ازتمییز #ضمه#(مضموم )می باشد ویااغلب مفعول است "زرعناالارض ذره = زرعنا ذره الارض. که دراین صورت حرکت حرف آخر، کلمه قبل تمییز #فتحه#(منصوب )می باشد.
اما اگر حرکت آخر کلمه ماقبل تمییز# کسره# (مجرور )باشد، آن را درنظر نمی گیریم وبه دوکلمه ی قبل ازتمییز، مراجعه می کنیم، مثل: وَأَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا.که تمییز دراصل مفعول به می باشد.
عنایت دارید که نقطه نظرات این حقیرصرفا ازروی مساعدت میباشد نه مزاحمت وجسارت
سایهٔ خود از سر من برمدار
بیقرارم بیقرارم بیقرار
خیمه بزن بر قلب من صاحب این خانه تویی
مستم کن از جام لبت ساقی و پیمانه تویی
باتشکر فراوان از شما
هدایت شده از احمدرضا اخوان
سلام براستاد وافی
سفری به رشت
بیا بیا دلدار من دلدار من
درآ درآ در کار من در کار من
هر جا روم با من روی با من روی
هر منزلی محرم شوی محرم شوی
دل را کجا پنهان کنم
در دلبری تو بیحدی تو بیحدی
چون سوی من میلی کنی میلی کنی
روشن شود چشمان من چشمان من
هر جا تویی جنت بود جنت بود
هر جا روی رحمت بود رحمت بود
استاد عزیزم آقای وافی عنوان درس چهارم ازکتاب بحارالانواررا به#سفری به رشت#زینت کردند وهوس برنج ناب شمال رادرخاطره هازنده کردند وحقیر که مدتهاست افتخارشاگردی ایشان رابرای خودحفظ کرده ام وگفته ام:
ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی؟
چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم
درخطاب به استاد می نویسم:
حضور آرامت اگرچه درکنارم نیست؛
اما یادت، مهمان همیشگی قلبم است ...
عشق "مهمان" دل است وجان و دل مهمان او
من دل وجان پیش مهمان درکشم هر صبحدم
ناگزیر جان بود جانان واز جان "ناگزیر"
پیش جانان شایدار"جان"درکشم هر صبحدم....
شما اگر افتخاربدهید وبه شهر حوریان بهشتی ونهرهای جاری ودریای آبی استان گیلان تشریف بیارید آن وقت باصدای بلند می گویم:
ای خوشا روزى که ما معشوق را مهمان کنیم
دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم
گر ز داغ هجر او دردی است در دلهای ما
ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم
واززبان سعدی درخطاب به شما می گویم:
من به دیدار تو مشتاقم و از غیر ملول
گر تو را از من و از غیر ملالی دارد
خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
و:
جمله راضی رفتهاند از پیش ما
هست مهمان جان ما و خویش ما
اماقصه برنج نیز خودماجرایی دارد ولی:
نشود فاشِ کسی آنچه میانِ من و توست
تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن با لبِ خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی، که زبان من و توست
به امید دیدار شما دررشت
هدایت شده از احمدرضا اخوان
باسلام محضر استاد ارجمندم آقای وافی
صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است
که مژده طرب از گلشن سبا آورد
ازپیک خوش خبر بوی خوش وصال به مشام رسید که معشوق کرم ولطف رادروصال عاشق همیشگی خرج دیارشان کرد وافتخار مهمانی وپذرایی باافتخاری را درتقدیر ما رقم زد.
به به!استاد عزیز
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالیست
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
خداراشکر که شب هجران ودوری عاشق به پایان رسید وایام به کام رسید.
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
گر تو خواهی شمس تبریزی شود مهمان تو
خانه خالی کن ز خود ای کدخدای بیخودی
شاگرد منتظر به راه شما احمدرضا اخوان
هدایت شده از احمدرضا اخوان
باسلام محضر استاد وافی ومهمانان ارجمندم آقایان نورالهی وسید بزرگوارحاج آقای اشکوری
خیمه بزن بر قلب من صاحب این خانه تویی
مستم کن از جام لبت ساقی و پیمانه تویی
البته همه مابرسرسفره حضرت حق نشسته ایم وازدست اولقمه معرفت وشراب محبت می گیرم ومی نوشیم.
از نظر مولانا انسان نه مالک زمین و طبیعت، بلکه فقط «مهمان» است: "ما به عنوان مهمان خداوند بر خوان نعمت آن نشستهایم و آنچه برای سعادت دنیوی ما بایسته است در آن مییابیم. هر کس حق دارد که از این خوان نعمت بهرهمند گردد ومتوجه این معنا بشود که مهمان چه کسی است.
جمله مهمانند در عالم ولیک
کم کسی داند که او مهمان کیست
گرشبی درخانه جانانه مهمانت کنند
گول نعمت رامخورمشغول صاحبخانه باش
هدایت شده از احمدرضا اخوان
درفراق استادوافی ومهمانان عزیزم
غزل ذیل به هنگام مسافرت شاهشجاع به عزم اصفهان و تبريز سروده شده و همانطور كه از مفاد ابيات غزل برميآيد حافظ برخلاف بنده موفق به بدرقه شاه نشده و به ظن قوي بعداً اين غزل را به هنگام مكاتبات فيمابين براي شاه ارسال نموده است.
واینک اين غزل راچون وصف الحال خوددرفراق استادوافی یافتم تقديم وجوداستادنازنینم می کنم.
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم
وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت
شرح این اجمال رااگرفرصت ورغبت وطاقت وعنایتی ازحضرت حق نصیبم شد تقدیم حضرت استادخواهم کرد.
استاد اخوان در پذیرایی از بنده و همراهانم سنگ تمام گذاشتند و هنگام وداع مرا با هدیه ای ارزشمند شرمنده نمودند
جزاهُ الله خیرَ الدنیا و الآخرة
دروس الموجز و صمدیه و تجزیه ترکیب و صرف میر و بحار امروز صبح تعطیل و از یکشنبه برقرار است
ولی قطرالندی و حلقه، عصر امروز هم برقرار است