eitaa logo
🇵🇸دختࢪےچادࢪےام🇵🇸
784 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
58 فایل
•﷽• •ٺوآدم نیستے🧕 •این ࢪاخدادࢪگوش مݩ گفتہ🌻🌱 •ببیݩ بیرون زدھ از زیرچادربال پروازت💕 شـــــ🌿ـڔۉطـ https://eitaa.com/shorotdokhtarychadoryam ناشناس نظرت بگو جانا😍 https://harfeto.timefriend.net/17114397532647
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 جان. مجاهدت پر جهد تو در اوج جوانی (بیست و سه سالگی) جاهلیت ما آدم های جاهل را ، عجیب جلوی چشممان می آورد. تو جاهد راه خدا و ما جاهل در راه او. تو و ما غنی از جهل. جهد و جهل، تفاوت در یک واژه است و چه تفاوت عظیمی است این تک واژه... شاید این بزرگ ترین سوال من باشد ک: هم نام توست، یا تو همنام ؟ که کدام از ان یکدیگرید؟ از القاب تو.... نمیدانم، ات بخوانم یا فرزند حاج قاسمت گویم؟ تو پسر کدام دیار ؟ ایران؟لبنان؟ یا سوریه؟ وقتی ک تو بدنت را در لبنان داری، عکس هایت را در حرم امام رضا و شهادتت را در سوریه؟ ای ابن ! یاری ام کن تا مسلک تو و پدرانت را بپیمایم و برایم دعا کن تا همانند خواهر صبورت، فاطمه، که او نیز مانند بی بی زینب طعم عزیزانش را چشیده صبور باشم... سلام مرا نیز با تمام کوچکی ب خاک کوی سید شهیدان ابا عبدالله الحسین برسان... و مرگ بی پایان بر و هم پیمانانش ک تو و را بر بلندی های کردند... و خوشا ب حال بهشت ک این چنین جوانی را در خودش دارد پینوشت:زندگی نامه ی کوچکی از 🌸 @ourgod
زندگینامه و خاطرات ⇩ به یاد دارم روزی با من مدام تماس می‌گرفت و من پاسخ او را نمی‌دادم. برای بار یازدهم به او جواب دادم و گفتم که در حال گوش دادن به سخنان بودم. وی با آمیخته با و گفت که به منزلش بروم. آنجا گفت که مسئولیت پرونده به من سپرده شده است. وی به طور مستقیم از سخن می گفت و رسما تصریح می کرد که من از این پس دیگر می شوم. هیچگاه را اینگونه ندیده بودم. راوی: یکی از دوستان نزدیک 🌸 @ourgod
خاطره هایی از ماه رمضان بود نيمه شب تماس گرفت با من وگفت كه اماده شم و به چندنفر ديگه از دوستامون كه از افراد مورد اعتماد بودن بگم حاضرشن ميخوايم بريم جايي ساعت نزديك ٢:٣٠،٣ صبح بود در محلي كه قرار گذاشته بوديم همه جمع شديم همه نگاه ها به دهان بود تا بازشه و بگه كه چرا مارو اينجا جمع كرده بعد از چند دقيقه گفت : بچه ها سوار شین ماهم بدون اينكه چيزي بپرسيم سوار شديم در راه كسي حرف نزد و چيزي از او نپرسيد. ديديم درِ خونه اي ايستاد كه از ظاهر كوچه معلوم بود افراد ساكن در اينجا وضع خوبي ندارن از ماشين پياده شد وماهم همين طور نگاهش ميكرديم ،بسته اي از صندوق عقب ماشين دراورد و به من داد وگفت برو در اون خونه و اين رو بده وبيا. گفتم اين چيه؟! گفت : كمي خوراكيه برو… چند قدم كه رفتم برگشتم وبا تعجب نگاهش كردم ،او هم مرا نگاه كرد ويك لبخند زد وگفت راه برو ديگه…. رفتم سمت در ودر را زدم كسي اومد جلوي در وبدون اينكه از من سوال کنه بسته رو گرفت وتشكر كرد و رفت داخل خونه اون لحظه بود كه فهميدم قبلا هم اينكار رو ميكرده و براي اونا چيزي ميفرستاده و ما بيخبر بوديم اون لحظه بود كه فهميدم خودش براي اينكه ممكن بود كسي بشناستش نيومد بسته رو بده حتي تا قبل از چند نفر خيلي اندك كه بهش خيلي نزديك بودن از خانواده اش اين رو ميدونستن و اونم فقط بخاطر اينكه ماه رمضان كه ديروقت از خونه مي اومد بيرون و دير هم برميگشت اون خبردار باشن و نگرانش نشن بعد از بود كه همه فهميدن اون بوده مصاحبه با يكي از دوستان وهمرزمان شهيد @ourgod
🌼🌸 اگہ بهمون بگن این چند روز رو بہ کسی پیام نزن! بی خیالِ چک‌ کردن تلگرام و اینستاگرام شو📱 بہ هیچکس زنگ نزن! اصلا چند روز موبایلت رو بده بہ ما ... چقــدر بهمون☝️ سخت میگذره؟؟!! 👈حالا اگہ بگن چند روز قرآن نخون چی؟! چقدر بهمون سخت میگذره؟! ؟ نرسہ اون روز کہ ارتباط با بقیہ رو بہ ارتباط با خدا ترجیح بدیم ✗ ⚠️ 🙏😘❤️ 🌸 @ourgod
📜داستانِ عشق‌ست و ایمان... لبخندے زد😊 و باز شانه‌ے را بوسيد 😚و گفت: من به فداے شما؛ هم نگاهے پراز عشق و محبت😍 به ڪرد و همينطورڪه به نگاه مےكرد رو به سمت برادر مسئول گفتن: مراقب پسر من باشيد خدا خيرتان دهد…!🌱 ❌❌زود بیا، تا حذف نشده❌❌ http://eitaa.com/joinchat/2010578947C4e1e810b15
📜داستانِ عشق‌ست و ایمان... لبخندے زد😊 و باز شانه‌ے را بوسيد 😚و گفت: من به فداے شما؛ هم نگاهے پراز عشق و محبت😍 به ڪرد و همينطورڪه به نگاه مےكرد رو به سمت برادر مسئول گفتن: مراقب پسر من باشيد خدا خيرتان دهد…!🌱 ❌❌زود بیا، تا حذف نشده❌❌ http://eitaa.com/joinchat/2010578947C4e1e810b15