eitaa logo
🇵🇸دختࢪےچادࢪےام🇵🇸
813 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
57 فایل
•﷽• •ٺوآدم نیستے🧕 •این ࢪاخدادࢪگوش مݩ گفتہ🌻🌱 •ببیݩ بیرون زدھ از زیرچادربال پروازت💕 شـــــ🌿ـڔۉطـ https://eitaa.com/shorotdokhtarychadoryam ناشناس نظرت بگو جانا😍 https://harfeto.timefriend.net/17114397532647
مشاهده در ایتا
دانلود
🎞 رفیق شهید : من وبابک محله هامون زیادازهم دورنبودتویه مسجدعزاداری میکردیم پدرمن پدربابک رومیشناخت ومن برادرای بابک روبه دلایلی کاملامیشناختم. بابک رودرحدسلام وعلیک وهم محلی بودن وبرسرشناختن خانواده اش,این موضوع چندوقتی گذشت من وبابک کاملا رفیق شدیم درحدی که همو نمیدیدیم زنگ وپی ام بهم میدادیم. دوران خوبی بود.بابک برخلاف من که فردی عصبی بودم یه جوونه آروم و مثبت‌اندیش بودرفاقت ماهمچنان ادامه داشت که رسیدیم به نزدیکای انتخابات که بابک چندین نفر ازدانشجویان خوب ودارای تفکروبرای اتاق فکرفرستادبرادرش انتخاب کردکه من هم جزء اون اتاق فکربودم.بابک همیشه طرح‌هایی میدادکه هیچ کس نمیتونست بگه...نه بخاطراینکه بابک برادرکاندیدبودبرای اینکه ایده هایش همیشه بهترین راه بود.طرح های همومیخوندیم همیشه همه روراهنمایی میکرد. ایرادهاروبرادرانه میگفت من تواین دوران شایدالان به این موضوع رسیدم که بهترین دورانم بودوافسوس که نتونستم به درستی استفاده کنم. ♥️ 🌸 @ourgod
...💌 🍃📝بادمـــــ😅ـــجان کبابی موقعی که داشت می‌رفت، پدرش یک اسکناس صد دلاری داد. خیلی ذوق کرد😊😊😊 آن را بوسید و در جیبش گذاشت. وقتی در سوریه بود آن را خرج نکرد. تا این که در بازار حلب یک گونی بادمجان خرید😳😳😳 آنها را بین همرزمانش تقسیم کرد تا هرکس هرچه دلش خواست با آن غذایی درست کند، خودش بادمجان کبابی درست کرد. این کارش تعجب‌برانگیز بود، چون به شدت از بادمجان متنفر😒😒😒 بود و به هیچ عنوان به غذایی که در آن بادمجان بود لب نمی‌زد. 🌸خـــاطـــرات ابـــووصـــال 🌸 @ourgod
🌼💚 قبل از ضربه خوردن و جراحت بدنش، جودو کار می‌کرد؛ 🥊 ولی بعد مجروحیت نتونست اون رو ادامه بده..😕 درعین حال نمی‌تونست ورزش رو ول کنه!☺️ با هم میرفتیم بدنسازی ... 💪 قسمت چپ بدنش (بخاطر سکته مغزی ای که رد کرده بود) توانایی اولش رو نداشت، و بعضی جاها یکم سختش بود؛😣 منتها همیشه به ما روحیه می‌داد!💫 خودش نمی‌تونست خوب بره، ولی ماهارو خیلی تشویق می‌کرد که کم نیاریم و با قوت بیشتر ادامه بدیم...🌕✌️🏻 تو باشگاه هم که همش بگو بخند بود! 😂 الآنم هروقت می‌ریم باشگاه بدنسازی همش یادش میفتیم...😌 چه خاطرات قشنگی ....🌈☔️ 🌹🍃 به نقل از: گمنام ❤️ 🌸 @ourgod
دوست شهید بابک نوری توی دوره های بسیج که برای ما گذاشته بودن باهم بودیم و کلاس های طولانی داشت.حدود شش ساعت تئوری و چند ساعت عملی. یبار هم که هوا گرم بود گفتن تایم استراحته. واعلام کردن آقایون هندوانه گرفتیم بیاید ببرید پخش کنید. بابک و یکی از دوستان رفتن و آوردن گذاشتن وسط. بابک با بغل دستیش گرم صحبت شد. ما هرکدوم برای خودمون برداشتیم و مشغول خوردن شدیم. دیدم بابک نمیخوره.گفتم:تو چرا برنمیداری؟؟؟ گفت:مگه نباید پیش دستی و چنگال بیاد؟! گفتم:نه بابا فضا فضای خودمونیه. بادست بزن بالا. خندید و شروع کرد به خوردن واقعا اون روزا بهترین روزای عمرم بود.. 🌸 @ourgod
‍ 💖💚 « به نقل دوست شهید » تازه یه تصادف سخت کرده بود و شده بود سوژه اون روزها؛ پشت کمرش کشیده شده بود روی آسفالت خیابان و از اصطکاک کمرش سوخته بود. نمیتوانست کمرش رو خم کنه برا همین اگر هوس آب میکرد باید یکی اینطوری آبش میداد که هم آبش میدادیم و هم حسابی سر به سرش میذاشتیم😁 تو همون ایام بود که بهش گفتم واقعا ایندفعه داشتی میمردیا... دست کرد تو جیبش و کیف پولش رو در آورد یه کاغذ درآورد گفت این وصیت نامه امه هر وقت بگن بیا برو، آمادم!!! 😓 فرق ما ک شهدا اینه که ما اهالی حرفیم و آنها از اهالی عمل... کسی است که به مقام رسیده است یعنی از یک جایی به بعد ما هنوز داریم میگوییم و میشنویم ولی او میبیند.. از شنیدن تا دیدن فقط یک قدم فاصله است که آن یک قدم عمل است.. به کرات در جلسات محرم گفته ام که اگر فقط یک محرم، محرم شویم و بفهمیم که چه شده است یقین بدانید که به محرم سال آینده نمیرسیم.. و من یقین دارم در شام فهمید که با رفتن محرم رفت... قال الصادق علیه السلام: "لو قتل الارض به الحسین ماکان سرفا " اگر همه اهل زمین برای حسین علیه السلام کشته شوند اسراف نیست... 🌷کافی ج 8 ص 255 خیلی این عکسشو میخواست که بفرستم واسش ولی نمیدونم چی شد که نتونستم که امروز پیداش کردم خلاصه محمد جان ببخشید که دیر شد..😭 🌸 @ourgod
❥︎| دوست‌شهید: برف‌اومده‌بود‌. چهارراه‌میکائیل‌بودیم. دا‌شتیم‌بابچہ‌ها‌محوراصلی‌خیابون‌روبازمی‌کردیم... شهیدبابڪ‌بابچہ‌های‌حلال‌اهمر‌ داشت‌جانشو‌میذاشت‌بہ‌ماشینایی‌کہ‌توبرف‌ گیر‌میکردن‌کمک‌می‌کرد... ⌝شَھیـدبـٰابڪ‌نـوࢪۍ🖤⌞
❥︎| همرزم‌شهید: حدود‌یک‌هفتہ‌قبل‌از شهادت‌بابڪ‌بابچہ‌ها قرعہ‌کشی‌کردیم‌کہ ‌کی‌جانبازمیشہ‌، کی‌اسیر‌وکی‌شهید‌.! قرعہ‌جانباز‌بہ‌بابڪ‌افتاد‌... شب‌شهادت‌امام‌رضـ؏ـا جانباز‌شد... ازناحیہ‌پابہ‌شدت‌آسیب‌ دید‌وبعد‌از‌چند‌ساعت‌، شربت‌شیرین‌شهادت‌رو‌ ازرست‌امام‌رضـ؏ـانوشید.. ⌝شَھیـدبـٰابڪ‌نـوࢪۍ🖤⌞
❥︎| برادرشهید: دروغی‌کہ‌توذهنم‌بشینہ‌وناراحتم‌کنہ ‌ازبابابڪ‌‌یادم‌نیست... بابڪ‌‌همش‌درتلاش‌بود‌دوره‌های‌مختلفی ‌روبگذرونہ‌تارزومہ‌خوبی‌درکاراش ‌داشتہ‌باشہ‌‌. برای‌هرروزش‌یک‌روز‌قبل‌سعی‌می‌کرد برنامہ‌داشتہ‌باشہ‌. یہ‌اخلاقی‌کہ‌داشت‌ازهیچکس‌هیچ‌ انتظاری‌نداشت‌... سعی‌می‌کرد‌کارخودش‌روخودش‌ انجام‌بده‌اعتقاد‌داشت‌چون‌انتظارندارم‌ ازدست‌کسی‌هم‌ناراحت‌نمیشم‌... ⌝شَھیـدبـٰابڪ‌نـوࢪۍ🖤⌞