هدایت شده از گردویفسفری(:
#بریده_کتاب
کمی سکوت کرد و با ناراحتی گفت:
چند وقته یه دختر بدحجاب تو این محله به من گیر داده و گفته: تا تورو به دست نیارم ولت نمی کنم.
کمی سکوت کردم و بعد یکدفعه خنده ام گرفت.
ابراهیم با تعجب سرش را بلند کرد و پرسید: خنده داره؟
گفتم: داش ابرام با این تیپ و قیافه که تو داری، این اتفاق خیلی عجیب نیست!
گفت: یعنی چی؟ یعنی به خاطر تیپ و قیافه ام این حرف رو زده؟
گفتم: شک نکن.
روز بعد دیدم ابراهیم با موهای تراشیده و بدون کت و شلوار و با پیراهن بلند، به محل کار اومد، فردای آن روز با چهره ای ژولیده تر و حتی با شلوار کردی و دمپائی به محل کار آمد و این کار را مدتی ادامه داد تا این که از آن وسوسه های شیطانی رها شد.
بریده ای از کتاب "سلام بر ابراهیم"
زندگینامه شهید ابراهیم هادی...
|@gerdooye_fosfori
هدایت شده از گردویفسفری(:
#بریده_کتاب
به راستی اگر خداوند ما را محاکمه کند که تو برای آنچه که تا امروز دویده ای مگر چه داشته که من نداشته ام، و از آنچه که تو از آن تعریف کرده ای، مگر چه زیبایی داشته که من برخودار نبوده ام، چه جوابی می دهیم؟!
بهار رویش، ص ۹۳
|@gerdooye_fosfori